eitaa logo
ماهنامۀ سوره
736 دنبال‌کننده
240 عکس
22 ویدیو
15 فایل
ماه‌نامهٔ «سوره» ارتباط با ادمین؛ @Sourehmagazine_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
ماهنامۀ سوره
‌ ◻️ سوگواری و عهد تاریخیِ ایرانیان 🔸 جستاری در معنای سیاسی آیین عزاداری ✍️ علیرضا سمیعی ‌ ‌‌
‌ ◻️ سوگواری و عهد تاریخیِ ایرانیان 🔸 جستاری در معنای سیاسی آیین عزاداری ✍️ علیرضا سمیعی ‌(بخش اول) ‌‌ ‌ غبار جنگ فعلاً فرونشسته، بوی باروت از شهر رفته و ما مشغول خاکسپاری شهدا و بازسازی خرابی‌­ها هستیم. آنچه از میان رفته ساخته می‌­شود اما خط سرخ شهیدان این دوازده روز به قهرمانانی برمی‌­گردد که یکی­‌یکی پر کشیده بودند: سید حسن نصرالله، قاسم سلیمانی و دیگر دلیران گردن­‌فراز سال‌­های اخیر. کسانی که جراحت فقدان‌شان همچنان در قلب­‌هایمان تازه و خون­چکان است. ما در ایام عزاداری سالار شهیدان، سوگوار قهرمانانی هستیم که هم­‌پیمان اباعبدالله بودند. می‌­گویند سوگ از واژۀ «سوز» و «سوگند» در زبان اوستایی می‌­آید. یعنی ما در سوختن از برای پاک‌­ترین هم‌کیشان و هم­‌میهنان‌مان و در یادکرد ایشان سوگند می‌­خوریم که در راه آن‌ها باقی بمانیم. رسم روزگار همین است. وقتی یکی از وابستگانمان می‌­میرد، در دسترس مرگ قرار می‌­گیریم. دست مرگ از درون یک جای خالی بیرون می‌­آید و با قاطعیت ما را در بر می‌­گیرد. حال آنکه هنوز زنده هستیم و از خود می­‌پرسیم چه کاری می‌­توانیم با زندگی خودمان بکنیم. مرگ فقدان است؛ یعنی چیزی که باید در جایی باشد را غایب می‌­کند؛ و اگر به جهان باقی معتقد باشید خواهید گفت کسی که اینجا بوده به جای دیگری رفته است. این فقدان آدمی را بی­‌تاب و ماتم‌­زده می‌­کند اما به هر حال مرگ را اعلام می‌­کنند و تسلابخشان آماده می‌­شوند تا به صاحب‌­عزا تسلیت بگویند. کل این آئین بدان معناست که شخصی اعلام می­‌کند وظیفه کسی را که از دست رفته بر عهده می‌­گیرد و تسلیت‌گویی در واقع نوعی پیمان‌ ­بستن دوستان و نزدیکان با صاحبان عزاست. در این آیین اراده­‌ها برای ایفای نقش درگذشتگان محکم می‌­شود. زاری و اندوه در واقع آغازی دوباره است. پریشانی و خراب افتادن و سیاه­‌پوشی و یاری­‌گری به مصیبت‌­زدگان ظاهر مرسومی است که همه جا دیده می‌­شود اما درنگ در همین رفتار معمول نشان می‌­دهد که باطن آن، «سوز و سوگند» است. این معنای اصیل با مرور مهم‌­ترین آیین­‌ها و خاطرات ریشه­‌دارمان به راحتی روشن می‌­شود. برجسته‌­ترین سوگواری‌­های ایرانیان آیین سیاووشان و مناسک عاشوراست. آیین­ سیاووشان تا مدت‌­ها بعد از اسلام ادامه داشت. بعضی معتقدند این آیین در مناسک عاشورا تداوم یافته است. زیرا تعزیه و آداب عزاداری بر امام حسین (ع) در میان برادران اهل سنت به این ترتیب وجود ندارد و آداب آن تنها در ایران رواج داشته است. از این رو نتیجه می‌­گیرند که شباهت‌­های آن‌ها معنادار است. من نمی‌­خواهم در این مقال سرگرم مقایسه‌­های نشانه‌شناسانه شوم. همین قدر کافی است که نگاهی به دو ماجرا بیندازیم تا طرح اصلی‌­شان به روشن­گاه بیاید: 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine
◻️ سوگواری و عهد تاریخیِ ایرانیان 🔸 جستاری در معنای سیاسی آیین عزاداری ✍️ علیرضا سمیعی ‌(بخش دوم و پایانی) داستان سیاوش و ماجرای عاشورا چنان مشهور هستند که مرور آن مایه دراز شدن دامن بحث می­‌شود. خلاصه این‌که سیاوش را در سرزمین تورانیان به قتل می‌­رسانند. وقتی خبر به رستم می‌­رسد لباس رزم می‌پوشد، خود را به قصر پدر او، کیکاووس می‌­رساند و در میان عزاداری مردم وی را متهم می‌­کند. رستم قسم می‌­خورد تا گرفتن انتقام سیاوش لباس رزم را از تن به در نکند و جنگ ایرانیان و تورانیان از سرگرفته می­‌شود. این جنگ با شکست تورانیان (دشمنان دیرینۀ ایرانیان) و پادشاهی کیخسرو (پسر سیاوش) به پایان می‌­رسد. توجه کنید که دوران رستم و کیکاووس و سیاوش، دوران افول ایران و از هم‌­پاشیدگی وحدت است. پیش از این دوره سه رکن «شاهی» و «پارسایی» و «پهلوانی» در یک فرد به وحدت می­‌رسید. این وحدت از کیومرث، اولین انسان شاهنامه آغاز می‌­شود و هر جا از دست می‌­رود کارها از مدار خارج می‌­گردند. مثلاً وقتی جمشید، پارسایی‌­اش را وامی‌­نهد، ایران به مصیبت ضحاک گرفتار می‌­آید. در دورۀ کیکاووس، پهلوانی در رستم تجلی کرده، پادشاهی در کیکاووس و گوهر پارسایی در وجود سیاوش می­‌درخشد. به همین خاطر است که کیکاووس بارها شکست می‌­خورد و در همین قصه موجبات قتل فرزندش را فراهم می‌­کند. سیاوش که مظهر پاکی است مظلومانه به قتل می‌­رسد و رستم هم کم و کاست‌های خودش را دارد. با این همه، سوگ سیاوش نه‌فقط دشمن دیرینه را به زیر می‌­کشد بلکه مقدمه‌­ای است برای ظهور «کیخسرو» که دوباره «شاهی و پارسایی و پهلوانی» را در خود جمع کرده است. به این ترتیب سوگ سیاوش عبارت است از بازگرداندن تاریخ به راه راست خودش. آیین سیاووشان نیز یادآوری آن لحظه سرنوشت‌ساز است که باید هر سال مانند سوگند و پیمانی تجدید شود. زیرا ما باید همواره برای نگاهداشت حقیقت در زندگی آماده باشیم. از این رو آیین سیاووشان در خزان و بهار انجام می‌­گرفت. زیرا حقیقت زمانی به محاق می‌­رود و زمان دیگری باید اظهار شود. بدین ترتیب خزان و بهار چرخه فراموش کردن حقیقت و یادآوری آن است. چرخه از دست رفتن زندگی اصیل و برگرداندن آن. حقیقت که وحدت سه رکن اصلی حیات شایان (شاهی، پارسایی، پهلوانی) است در تمدن باستانی ایران به واسطه نام سیاوش ممکن می‌­شد. در نگرش شیعیان این طرح بار دیگر تکرار می‌­شود. شیعیان همواره امامت امیرالمومنین (ع) را موکداً اعلام می‌­کنند. زیرا ایشان سرآمد پارسایان و پهلوانان بود و امیری تنها به او می‌­آمد. حوادثی که پس از رحلت رسول­‌الله رخ داد، خلافت را از شایسته‌­ترین افراد ستاند. نبردهای امام حسن(ع) و قیام اباعبدلله(ع) همه در پی بازگرداندن حقیقت و وحدت به تاریخ، واقع شد و بعدها به شیوه‌­های دیگری ادامه یافت. شهادت امام حسین(ع) تلخ‌­ترین و آشکارترین جلوۀ آن جهاد دویست‌وپنجاه ساله بود که تا امروز ادامه دارد. ما معتقدیم این جهاد تا حکومت بقیة­الله ادامه خواهد یافت. از این رو هر سال آیین عاشورا را برگزار می­‌کنیم تا برای بازگرداندن حقیقت به تاریخ انسانیت عهدی تازه کنیم. این عهد در هر سوگواری با سوز و سوگندی دیگر تجدید می­‌شود. انقلاب اسلامی ایران مدعی قیام برای همان حقیقت است. نبرد ما با تاریکی عصر خودمان _ که در مبارزه با آمریکا و اشغالگران قدس جریان دارد نیز _ پافشاری بر همان عهد است. ما در سوگ سرداران و شهیدانمان هستیم. اندوه آن را به دوش می‌­کشیم و برای تسلی آن در قیام خود هم‌­پیمان می‌­شویم. ریشه‌­های ایرانی و شیعی درس‌­آموز ما می‌گویند در این سوز و با این قیام خواهیم بالید. باشد که در ساختن سرنوشت جهان، از عهده سهم خود به در آییم. ‌ ‌ 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine
‌ ◻️ من دخترِ جمهوریِ اسلامیِ ایرانِ مهدی هستم 🔸 وقتی جنگ، وحدتِ وجودی ایران مؤمن و جمهوری اسلامی را آشکار می‌کند ✍️ سحر دانشور ‌ ‌‌ ‌ ⚠️ منتشرشده در شمارۀ دوم ویژه‌نامۀ «سورۀ فتح» 📸 عکس از محسن بخشنده؛ ایرنا ‌ ‌ ‌ 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine
ماهنامۀ سوره
‌ ◻️ من دخترِ جمهوریِ اسلامیِ ایرانِ مهدی هستم 🔸 وقتی جنگ، وحدتِ وجودی ایران مؤمن و جمهوری اسلامی
‌ ◻️ من دخترِ جمهوریِ اسلامیِ ایرانِ مهدی هستم 🔸 وقتی جنگ، وحدتِ وجودی ایران مؤمن و جمهوری اسلامی را آشکار می‌کند ✍️ سحر دانشور ‌(بخش اول) ‌‌ ‌ ‌لابه‌لای انبوه پیامک‌های برنامۀ «مثبت عصر خانواده» که در روزهای جنگ از شبکۀ دو پخش می‌شد یک پیامک توجهم را جلب کرد. خلاصه و مختصر و مفید نوشته بود: «من دخترِ جمهوریِ اسلامیِ ایرانِ مهدی هستم» و تمام. انگار تلگراف زده باشد تا در فوری‌ترین شکل ممکن اسم رمزی را برایمان ارسال کند. اسم رمز به شدت کلی است و افراد زیادی را در برمی‌گیرد اما او برای معرفی شخص خودش از آن استفاده کرد. معرفی شخص با یک وصف کلی، آن هم به چه کس یا کسانی؟ به همۀ مخاطبینی که تلویزیون می‌بینند، به همۀ مردم ایران و چه‌بسا جهان. ما معمولاً وقت‌های آشنا شدن، خودمان را به همدیگر معرفی می‌کنیم، وقت‌هایی که با یک غریبه روبه‌رو می‌شویم. اما گاه یادآوری چیزی یا اصلی یا معنایی و یا حتی شخص و شخصیتی به استفاده از جملاتی که در ظاهر شبیه به معرفی‌اند اما در باطن تذکرند نیاز پیدا می‌کند؛ گویی با تأکیدی نشسته در بیان و چشم‌هایی تنگ‌شده و لحنی اطمینان‌بخش به طرف مقابل بگویی «من فلانی هستم‌ها!» پیامک دختر به برنامه برایم چنین حسی داشت. پیامک را برای مجری‌ها فرستادم تا بخوانند و از خودم پرسیدم کجای دنیا اعلام موقعیت جغرافیایی به علاوه حکومت سیاسی به علاوه جنسیت به علاوه اعتقادات دینی به معرفی‌نامه تبدیل می‌شود؟ نه یک معرفی‌نامۀ ساده بلکه یک یادآوری که در حاق خود اعلام موضع سیاسی همراه با اعلام موضعی کاملاً شخصی و در عین حال معرفی شخصیت نویسنده است. در حقیقت معرفی‌نامه به شکلی است که گویا حضور فرد در این جهان و این جغرافیا در موقعیت کنونی به خودیِ خود نحوی اعلام موضع و اعلام هویت و اعلام جنگ است. چرا اینطور فکر می‌کنم؟ به خاطر کلماتی که دختر برای معرفی خودش انتخاب کرد. نویسندۀ پیامک قطعاً قصه‌ای دارد و گذشته‌ای و آینده‌ای، آرزوهایی و غم‌ها و شادی‌هایی، نامی و نشانی. او می‌توانست مثل اکثر پیام‌های رسیده با ذکر نام و شهر محل زندگی‌اش هم شخص خودش را به ما معرفی کند و هم در ادامه با فاصله گرفتن از صحنه، نظرش را دربارۀ جنگ به ما و بینندگان منتقل کند. مثلاً در بزرگداشت شهدا حرفی بزند یا شعری حماسی بفرستد، یا رجزی سلحشورانه بخواند، مثل اکثر پیام‌ها که البته به خودی خود بسیار مهم و اثرگذار و حیات‌بخش‌اند. اما دختر در اقدامی خاص ویژگی‌های شخصی‌ای که پشت نام و نشان هر کسی پناه می‌گیرند را حذف کرد، از جنگ حرفی نزد، دربارۀ جنگ چیزی نگفت در عوض نام جغرافیا، حکومت و اعتقاد مذهبی‌ای که در حال حاضر در میدان جنگ است را ذکر کرد تا میان خود و صحنۀ جنگ (اعم از مهمترین عنصر حاضر در جنگ یعنی خاک و حکومت و اعتقادات دینی-مهدوی) وحدتی استثنایی برقرار کند. در حقیقت وحدت وجودی خود با صحنه را برایمان آشکار کند و در این آشکارگی موضعش را اعلام کند. در چنین نقطه‌ای موضع دختر محصول وحدت او با صحنه و عناصر آن است. موضع، خودِ دختر است؛ وجودِ محضش به عنوان یک انسان. معتقدم چنین به وحدت رسیدنی نمی‌تواند اتفاقی یا ذوقی باشد، بلکه در درون خود حاوی حقیقتی است که باید در آن تأمل کرد. دختری که به برنامه پیامک ارسال کرد تا روی آنتن خوانده شود را نمی‌شناسم، شاید هیچ‌وقت هم او را نبینم، نمی‌دانم چند ساله است، چه تحصیلاتی دارد، چطور فکر می‌کند و آیا سید جواد طاهایی را می‌شناسد یا نه، کتاب‌هایش را دیده یا ندیده، اما صورت‌بندی‌‌ای که او از خودش ارائه کرد مرا به یاد آثار سید جواد طاهایی و ایدۀ اصلی‌‌اش در کتاب‌های «پدیدارشناسیِ بسیجیِ شهید»، «انقلاب ۵۷ و انکشافِ فلسفۀ تاریخ ایران» و «امام؛ از تکوینِ ایران تا تأسیس نظام جمهوری» انداخت. خلاصۀ ماجرا این است که طاهایی، بسیجیِ شهید را به عنوان یک انسان، زبده فضائل ایران می‌داند؛ انقلاب اسلامی را اصیل‌ترین نحو ظهور و بروز ارادۀ سیاسی ایرانی‌ها در تمام طول تاریخ توصیف می‌کند و امام را به عنوان آغاز و پایان همۀ فضایل ایرانی که تاریخ و هویت ایران امکان ظهور او به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و مؤسس جمهوری اسلامی را فراهم کرده، طرح می‌کند تا بهتر و دقیق‌تر به نسبت جمهوری اسلامی، ایران، مردم، رهبری، تاریخ، جامعه و اراده‌ای که متجلی می‌کنند، بیندیشیم. طاهایی به وحدت ایران، ایرانی، رهبر انقلاب و انقلاب اسلامی در بستر تاریخیِ این جغرافیا فکر می‌کند و ظهور حقیقت انقلاب اسلامی و انسان انقلاب اسلامی را در این تاریخ و جغرافیا ممکن می‌داند. ‌ ‌ 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine
‌ ◻️ من دخترِ جمهوریِ اسلامیِ ایرانِ مهدی هستم 🔸 وقتی جنگ، وحدتِ وجودی ایران مؤمن و جمهوری اسلامی را آشکار می‌کند ✍️ سحر دانشور ‌(بخش دوم و پایانی) ‌‌ ‌ پیامک خلاصۀ دختر، درست در چنین نقطه‌ای است. او هم به وحدت خود با حقیقت جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک حقیقت تاریخی و معنوی فکر کرده است. گویی با درکی باطنی در لحظۀ ملموس شدن جنگِ حقیقی و دامنه‌دارِ حق و باطل، به درستی وحدت همۀ این ساحات را لمس کرده و به زبان آورده است. به همین دلیل است که نظر و موضع دختر فرع بر شخصیتش یا چیزی اضافه شده بر آن نبود. صحنۀ جنگ میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم جعلی صهیونی و آمریکا فاصله‌ای با وجود او نداشت بلکه آن نظر و موضعِ اعلام‌شده از سوی او، خودِ خودش بود. در چنین نقطه‌ای است که آن دختر از جمهوری اسلامی ایران نیرو می‌گیرد و جمهوری اسلامیِ ایران از آن دختر و دیگرانی چون او، یعنی از ایرانیان. این هر دو هستند که در فرایندی زنده و پُرجان رشد می‌کنند تا در جهان حقیقت را تألیف کنند و امروز صحنۀ جنگ، صحنه‌ای است که جمهوری اسلامی ایران و ایرانی در دل آن حقیقت را تألیف می‌کنند. از دل تألیف این حقیقت است که وجود هر دو بیش‌تر و بیش‌تر ظهور می‌کند. اما کدام عنصر امکان تألیف حقیقت و درک خودشان به عنوان مؤلف حقیقت را به ایشان می‌دهد؟ می‌خواهم به کلمۀ «مهدی» اشاره کنم؛ ضربۀ نهاییِ اسم رمز؛ نقطه‌ای که اعتقاد دینی دختر را به ما نشان می‌دهد. «مهدی» استعاره‌ای است جدی از آینده، البته با یادآوری گذشته‌‌ای که تا ابد زنده است، همان حقیقت همیشه جوشانِ کربلا. این ایمان دختر به آینده و ساختن آن توسط مؤمنان است که باعث می‌شود در چنین لحظه‌ای وحدت وجودی خود با جمهوری اسلامی ایران را درک کند و به زبان بیاورد. چرا که چنین جنگی تنها در نقطۀ ایمان به غیب و ساختن جهان بر این اساس قابل درک است و آنکه در میدان جنگ برای آیندۀ مؤمنانۀ انسان می‌جنگد جمهوری اسلامی است. مهدی موعود و ایمان به اوست که وجود «دخترِ جمهوریِ اسلامیِ ایران» _ و ایرانیان _ را در مقام تألیف حقیقت توضیح‌پذیر می‌کند. حتی می‌توان گفت وجود آن‌ها نه‌ فقط صحنۀ جنگ را نمایندگی می‌کند یا آن را توضیح می‌دهد، بلکه باید گفت آن را برپا کرده است. چه برپا کردنی؟ بگذارید کمی توضیح بدهم. ترامپ می‌گوید ایران باید کاملاً تسلیم شود. تسلیم شدن در بیان ترامپ موضوعی ساده نیست، بلکه خواسته‌ای است که ایران را به چیزی متفاوت از آنچه هست تبدیل می‌کند. ایران چیست که از نظر ترامپ باید عوض شود؟ بگذارید امام جواب بدهد: «مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتى از این برزخ بی‌انتهایى که انقلاب اسلامى ما براى همۀ جهانخواران آفریده است احساس غرور و آزادى کنند، و آواى آزادى و آزادگى را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخم‌هاى خود مرهم گذارند، که دوران بن‌بست و ناامیدى و تنفس در منطقۀ کفر به سر آمده است، و گلستان ملت‌ها رخ نموده است… مسلمانان باید بدانند تا زمانى که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم مى‌شود، و هر روز شیطان بزرگ یا شوروى به بهانۀ حفظ منافع خود حادثه‌اى را به وجود مى‌آورند. راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر آمریکا یک کشور اسلامى را به بهانۀ حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسى جلوى او را خواهد گرفت؟ پس راهى جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرت‌ها و خصوصاً امریکا را شکست، و الزاماً یکى از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت، یا پیروزى. که در مکتب ما هر دوى آن‌ها پیروزى است.» (پیام امام خمینی به مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹۸). در بیان امام، ایران جغرافیایی است که می‌تواند ایدۀ رهایی از بندگی مستکبران را در جهان برپا کند و جمهوری اسلامی تجلی سیاسی چنین اراده‌ای است. همان جمهوری اسلامی که وحدتی وجودی با دختر نویسندۀ پیامک دارد. آوینی در یکی از قطعاتی که برای روایت فتح نوشته است، می‌گوید باید این مردم معمولی، این ظاهری که گویا بسیار ساده است را شناخت. شاید این روزها بهانۀ بیش‌تری برای شناخت وجود این مردم و نسبت‌شان با سیاست و جنگ باشد. ‌ ‌ ‌ 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine
‌ ◻️ حقیقت متفاوت، شگفت‌انگیز و فراموش.شدهٔ ایرانیان 🔸 نگاهی به تجربهٔ مردمِ ما در جنگ مقدس با اسرائیل ✍️ محمدجواد نجفی ‌ ‌‌ ‌ ⚠️ منتشرشده در شمارۀ دوم ویژه‌نامۀ «سورۀ فتح» 📸 عکس از مجید جراحی؛ ایرنا ‌ ‌ ‌ 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine
ماهنامۀ سوره
‌ ◻️ حقیقت متفاوت، شگفت‌انگیز و فراموش.شدهٔ ایرانیان 🔸 نگاهی به تجربهٔ مردمِ ما در جنگ مقدس با اسرائ
‌◻️ حقیقت متفاوت، شگفت‌انگیز و فراموش.شدهٔ ایرانیان 🔸 نگاهی به تجربهٔ مردمِ ما در جنگ مقدس با اسرائیل ✍️ محمدجواد نجفی (بخش اول) ‌ ‌‌ ‌ «جنگ، حقیقت درونی آدم‌ها را عیان می‌کند.» روز سوم جنگ، حسن فنیش گفت. جوان سی سالۀ لبنانی که با طوفان‌الاقصی عکاس جنگ شد، ایام «أولی البأس»[۱] جنوب لبنان را رها نکرد تا تصویر مقاومت و دفاع لبنانی‌ها از مرز جنوب را ثبت کند و نهایتاً همان‌‌جا، با تیر متجاوز اسرائیلی جانباز شد. فنیش مهمان جشنوارۀ هولوساید[۲] تهران بود که اسرائیل حمله کرد. آسمان‌ها صاف شدند و پروازها لغو تا دست تقدیر این‌بار و بعد از لبنان، «حقیقت درونی ایرانی‌ها» را به فنیش نشان دهد. حقیقتی متمایز که در جهان یک‌دست‌شدۀ سکولار از یاد دوست و دشمن می‌رود و هر دفعه فرصت یابد، شگفتی‌ساز می‌شود. جنگ، تجاوز دشمن خارجی که معمولاً همراه با خیانت داخلی است، چگونه حقیقت مردم را آشکار می‌کند و حقیقت ایرانی‌ها چیست؟ جنگ نوعی از خطر است، نهایت خطر. و خطر، مَحک است. هر چه اتفاق خطیرتر باشد، ریزش ظواهر بیش‌تر است. اما جنگ، این بی‌لکنت‌ترین خطر، پرده می‌درد. با وقوعش، تعارفات و ملاحظات به یک‌باره کنار می‌روند و تنها «حقیقت درونی آدم‌ها» باقی می‌ماند.‌ جنگ بازگشت به خویشتن است. خویشتن ایرانی آمادۀ رویارویی با شر مطلق بود و هنگامی که به عرصه آمد، خیلی‌ها غافل‌گیر شدند از جمله آن‌ها که حمله کردند و آن‌ها که زمینۀ این حمله را فراهم کردند. ایرانی‌ها آماده بودند تا در زمان مناسب، ماشین کشتار آمریکا و اسرائیل را متوقف کنند. همان‌طور که نقطۀ عطف دفاع مقدس، عملیات آزادسازی خرمشهر بود و این نبرد مهم «الی بیت المقدس» نام داشت. همان‌طور که پدر موشکی ایران، سازندۀ نسل اول موشک‌های ایرانی، شهید طهرانی‌مقدم وصیت کرد: «روی قبرم بنویسید، اینجا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند». ادبیات نظری در مواجهه با جنگ، گرفتار دوگانه‌ای جدی است. بعضی از متفکران، جنگ را «پدر همه چیز»[۳] می‌دانند و بعضی جنگ را نفرین. گروه اول به فرصت‌های نهفته در جنگ توجه می‌کنند، امکان‌های این لحظه را برجسته می‌کنند و برای جنگ، شأن نقطۀ آغاز توسعه قائل هستند. گروه دوم به آسیب‌ها و ویرانی‌های جنگ نگاه می‌کنند، جنگ را ضدتوسعه، زخمی بر پیکر اجتماع و باعث از هم‌گسستگی جامعه، بستری برای انواع بیماری‌های روانی و بحران‌های فرهنگی معرفی و به پرهیز از تلۀ جنگ توصیه می‌کنند. به هر حال جنگ‌ وجود دارد و رخ‌ می‌دهد. اگر ملتی برای جنگ آماده نباشد، با لگد دشمن از بین می‌رود و حتی برای بیدار شدن از خواب هم فرصتی پیدا نمی‌کند. الحمدلله که ایران برای جنگ آماده بود. خدا را شکر برای وجود طهرانی‌مقدم‌ و ادامه‌دهندگان راهش که نمونه‌ای از حقیقت درونی ایرانی هستند. خودآگاه‌ترین ایرانی‌ها که ایستادگی در برابر دشمن صهیونی را ممکن کردند. آن جمع که بر شکاف اجتماعی در جنگ و غیرجنگ سرمایه‌گذاری می‌کند، همواره مبهوت حقیقت نادیده‌گرفته‌شدۀ ایرانی‌ها می‌شود. دشمن اسرائیلی و آمریکایی هم در جنگ کنونی، انتظارات ویژه‌ای از جامعۀ ایرانی داشت که واکنش مردم، طرح آن‌ها را به ناکامی کشاند. دشمن توقع داشت، با ترور فرماندهان و خرابکاری‌های فراوان، سیستم نظامی و دفاعی ایران از کار بیفتد و جنگ یک‌طرفه به همراه فعالیت سازمان‌یافتۀ منافقین، زمینۀ انقلاب مخملی را فراهم کنند. دشمن به دنبال پیاده کردن نقشۀ دهۀ شصت بود. آن روز مردم ایران را نشناخت و امروز هم نمی‌شناسد. ایران حالا در دو جنگ، حقیقت ایمانی، مقاومتی، آزادی‌خواهانه و استقلال‌طلبانۀ خود را نمایان کرده‌ و مانع از رسیدن دشمن به اهدافش شده است. جنگ اول و دوم آخرین جنگ ایرانی‌ها سی‌وهفت سال قبل تمام شد، دفاع مقدس در دهۀ شصت. دشمنانِ مبهوت، حقیقت خفتۀ ایرانی را نمی‌فهمیدند. گمان می‌شد در پساانقلاب، حکومت ضعیف است پس تجزیه و ترور و جنگ را به ایران تحمیل کردند اما مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) ایستادگی کردند و خطر دفع شد. دشمنان به مردم و خدای دهۀ شصت، باختند. در تمام این سی‌وهفت سال هم مردم ایستادگی کردند، در ترور و تحریم و فتنه و بلوا. اصلاً اگر مردم منسجم ایران ایستادگی نکرده بودند که به طرح‌ها و برنامه‌های بعدی برای نابودی ایران، نیازی نبود. ‌ ‌ ‌ 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine
‌◻️ حقیقت متفاوت، شگفت‌انگیز و فراموش.شدهٔ ایرانیان 🔸 نگاهی به تجربهٔ مردمِ ما در جنگ مقدس با اسرائیل ✍️ محمدجواد نجفی (بخش دوم) ‌ ‌‌ دوباره جنگ شد. اسرائیل در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ به ایران حمله کرد. هنوز ده روز نگذشته بود که آمریکا هم در این جنگ شریک شد و بعد از حملۀ ایران به پایگاه آمریکایی در قطر، در دوازدهمین روز، آتش بس موقت برقرار شد. دو دارندۀ «بمب‌ اتم» به جان ایران افتادند؛ ایرانی که هسته‌ای دارد اما بمب و سلاح کشتار جمعی نمی‌خواهد. بمب اتم نمی‌خواهد چون نمی‌خواهد بخشی از این جهان سکولار و خشنی باشد که نظمش مدیون بمب ‌اتم است. یکی از مهاجم‌ها، آمریکاست؛ پدر جهان کنونی و محافظ نظم وحشیانه‌اش، تولیدکنندۀ بزرگترین بمب‌ جهان معروف به «مادر بمب‌ها» و دارای بیش‌ترین بمب اتم، صادر‌ کنندۀ ویرانی و دموکراسی، تنها کشوری که تا امروز از بمب اتم استفاده کرده است، آن‌هم دو مرتبه. اصلاً نظم آمریکایی و همۀ سازمان‌های بین‌المللی‌‌اش با سوزاندن دوبارۀ ژاپن در جنگ جهانی دوم و به وسیلۀ بمب اتم ایجاد شدند. دیگری هم ید طولایی دارد در کشتار و در همان سازمان‌های بی‌آبرو به اسرائیل شهره است. دو قدرت اتمی که هیچ خط قرمزی ندارند، به ایران حمله کردند. به قصد فروپاشی اجتماعی حمله کردند اما ایستادگی مردم، ناظران صحنه را متعجب کرد. ساختار اجتماعی پیشرفتۀ ایرانی جنگ، حقیقت مردم را جلوی چشم می‌آورد و گمان می‌شود چیز جدیدی در پس این جنگ خلق شده است. دو جنگ در فاصلۀ کمتر از نیم قرن و رفتار مشابهِ خیره‌کننده، این نکته را تذکر می‌دهد که ایران ساختار اجتماعی منحصر به فردی دارد.‌ همین دوازده روز جنگ را مرور کنید. جامعۀ ایرانی را با مهاجران سرزمین اشغالی مقایسه کنید. در این چند روز، وضعیت کشور از زمان کرونا عادی‌تر بود. نه فروشگاه‌ها غارت شد و نه بسته بودن ادارات و خدمات، گرفتاری جدی‌ای به وجود آورد. شب و روز مهاجران صهونیستی در پناهگاه گذشت. ایرانی‌ها که موشک‌باران دهۀ شصت و آسمان بی‌دفاع کشور را دیده بودند حالا با صدای پدافند مطمئن‌تر خود را بروز می‌دادند. پیرمردی، تخمه می‌شکند با دیدن درگیریِ پدافند و دشمن در آسمان تهران. زن سمنانی با اصرار مسافر جنگ‌زدۀ تهرانی را به خانۀ خود دعوت می‌کند. در صف بنزین، مردم از مردم با شربت و شیرینی، پذیرایی می‌کنند. شاطر مجتبی ملایری، داغ شهادت برادرش را تحمل می‌کند اما سنگر نانوایی را خالی نمی‌کند. آمادگی ساختاری و ذهنی ایرانیان خبر از توسعه‌ای خاص می‌دهد که در کمتر کشوری وجود دارد. خبرهای خیلی کوچک‌تر از «حملۀ دو قدرت اتمی به کشور» در تمام کشورهای مدرن و سکولار بحران‌های اجتماعی بسیار بزرگ پیش می‌آورد‌‌. برای مثال، همین آمریکا. خبر یک طوفان یا قطعی چند روزۀ برق باعث غارت فروشگاه‌ها و مختل شدن زندگی‌ها می‌شود. یا مثالی دیگر، از کشورهای توسعه‌یافتۀ جنوب خلیج فارس. وقتی صدای موشک‌های تماماً ایرانی در آسمان قطر شنیده و سروصدای پدافند تماماً آمریکایی برای مقابله با آن‌ها بلند شد؛ بعد از جیغ و فریاد و فرار، پاساژ‌ها و اقتصاد شیشه‌ایِ کشور کوچکی مثل قطر، برای لحظه‌ای سکته کرد. مدافعان آسمان و زمین ایران، بلافاصله و با هر مشقتی بود، زیر موشک‌باران دشمن، مهیای حمله به اسرائیل شدند. حتی تصورش هم دردناک است. اگر پدافند ما همان شب به مدار برنمی‌گشت یا نظامی‌ها با جان‌فدایی، همان شب موشک شلیک نمی‌کردند واقعاً چه می‌شد؟ برای ایستادگی در این لحظۀ سخت باید ساختار اجتماعی پیشرفته‌ای داشته باشید که خدا را شکر جمهوری اسلامی ایران با مردم، رهبری و خدا، به این توسعه‌یافتگی دست یافته است. [۱]– فردای طوفان الأقصی، حزب‌الله لبنان به کمک مستضعفین غزه آمده و جبهۀ جدیدی علیه رژیم صهیونیستی باز کرد. رژیم پس از ضربات مختلف مثل ترور فرماندهان ارشد، عملیات پیجرها و به شهادت رساندن سید حسن نصرالله، جنگی زمینی علیه لبنان را آغاز کرد. مجاهدان حزب‌الله، مقاومت در برابر اشغال زمینی لبنان را «أولی البأس» نامیدند که شصت روز ادامه داشت و به دشمن اجازۀ اشغال خاک لبنان را ندادند. [۲]– مسابقۀ بین‌المللی کارتون، کاریکاتور و پوستر که حسن فنیش مهمان سومین دورۀ این مسابقه بود و اختتامیه‌اش در ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ برگزار شد. [۳] – هراکلیتوس ‌ ‌ ‌ 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine
‌◻️ جنگاوری، هنرمندی است 🔸 دربارۀ دیدار پرمعنای رزمنده و هنرمند؛ سردار سید مجید موسوی و نقاش حسن روح‌الامین ✍️ سید علی سیدان ‌ ‌‌ ‌ ⚠️ اشاره: حسن روح‌الامین به تازگی با سردار سید مجید موسوی، جانشین شهید امیرعلی حاجی‌زاده در فرماندهی هوافضای سپاه، دیدار کرد. روح‌الامین در این دیدار، اثر تازۀ خود، «پاسداران ایران»، را به سردار موسوی تقدیم کرد. 📸 «پاسداران ایران» اثر حسن روح‌الامین ‌ ‌ ‌ 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine
ماهنامۀ سوره
‌◻️ جنگاوری، هنرمندی است 🔸 دربارۀ دیدار پرمعنای رزمنده و هنرمند؛ سردار سید مجید موسوی و نقاش حسن رو
◻️ جنگاوری، هنرمندی است 🔸 دربارۀ دیدار پرمعنای رزمنده و هنرمند؛ سردار سید مجید موسوی و نقاش حسن روح‌الامین ✍️ سید علی سیدان «این، در کنار هم ایستادنِ برای دفاع از یک “حقیقت” است»؛ حضرت رهبری، آیت‌الله سید علی خامنه‌ای این را گفت؛ دربارۀ کار ملت ایران در جنگ مقدس با رژیم اشغالگر. مردم برای دفاع از «حقیقت» کنار هم ایستاده‌اند. حقیقت چیست؟ از زبان کمیل بن زیاد از مولا علی (ع) می‌پرسیم: ما الحقیقة؟ حقیقت چیست؟ امام در پاسخ می‌فرمایند: هَتک السِتر لِغلبة السِرّ[۱]. حقیقت، دریدن پرده و حجاب است برای چیرگى سِرّ باطن. جنگ اخیر تجلی چیرگی سِرّ بود. پرده‌های وهم دریده شد و سِرّ وجود مجاهدان راه خدا غلبه یافت و چیرگی‌اش بر سپاهیان جهل آشکار شد. این سِرّ پنهان، نیرویی متراکم است که ناگزیر، طلب نامستوری دارد؛ پرده برمی‌اندازد و برون می‌تازد. نیروی سِرّ، لاجرم هتک سِتر می‌کند تا چیرگی‌اش عیان شود. موشک‌هایی که به قلب اسرائیل اصابت کرد، تجلی حقیقت پنهان و سِرّ مستوری بود که سال‌ها در باطن بچه‌های سپاه نهان شده بود؛ رازی پنهان و نیرومند که لاجرم ظاهر می‌شود و بر محاسبه‌های وهمی غلبه می‌یابد. هنگامی که سخن از «تجلی حقیقت» و «نامستوری سِرّ» به میان بیاید، ذهنمان بی‌اختیار منصرف می‌شود به مقولۀ «هنر». هنر، آن واسطه‌ای است که اتصال به حقیقت را ممکن می‌کند. ما به میانجی هنر است که با حقیقت ملاقات می‌کنیم. راز پیوند هنر و جهاد همین است. جهادِ مجاهدان نحوی هنر است؛ از آن رو که حقیقت و سِرّ وجود را آشکار می‌کند. هنر هنرمندان نیز نحوی جهاد است؛ از آن حیث که نیروی حقیقت را در قلب‌ها غلبه می‌دهد. بیهوده نیست که در متون کهن ما یکی از معانی هنر، جنگاوری بوده است. دیدار «هنرمند» و «رزمنده» با این نگاه، پرمعناترین دیداری است که می‌تواند اتفاق بیفتد؛ چرا که هر دو در کارِ تجلی حقیقت و هتک سِتر و غلبۀ سرّ هستند. شهیدِ زنده‌ای که در برابر نقاشِ حقیقت نشسته است، صاحب سِرّی است که در جنگ مقدس اخیر، حجاب غفلت را درید و بر نیروی محاسبه‌گر دشمن غلبه یافت و او را مجبور به آتش‌بس کرد. نقاشی که در برابر رزمندۀ ما نشسته است، رقم‌زنندۀ نقشی از نیروی سِرّ مجاهدان است که به پیش می‌رود و آینده را به تصرف خود درمی‌آورد. سیالیت و حرکتی که در این اثر روح‌الامین نهفته است، گواه همین معناست. ترکیب‌بندی اثر، نشانی از خیز سپاهیان حقیقت برای پیش‌روی است. حتی نحوۀ قلم‌زنی روح‌الامین در این کار، با آثار دیگر او تفاوت دارد. اگر روح‌الامین در آثار دیگرش، بسیار تجسدیافته و واقع‌نما نقش می‌زد، نقش‌مایه‌های این اثر اخیرش، بده‌بستانی رؤیاگون میان ظاهر و باطن است؛ از حدود واقعیت فراتر می‌رود و به ساحت سِرّ نزدیک می‌شود. روح‌الامین در این اثر به سِرّ وجود مجاهد حاضر در میدان چشم دوخته است و همین قضیه، فرم اثر را با موضوع همانند کرده است؛ پاسداری که می‌رود تا تاریخ را به سرنوشت آخرالزمانی‌اش برساند. سردار موسوی در این دیدار با بیانی ساده و صریح می‌گوید: «نگاه ما آخرالزمانی است.» تا به زبون‌اندیشان و اکنون‌زدگان یادآوری کند که راز قدرت و پیوستگی ما در چه نگاهی نهفته است. پیوند مبارک مجاهد و هنرمند، نیرویی نامنتظره به بار خواهد آورد. هم هنر و هم جهاد، از این پیوند بهره‌مند خواهند شد. جنگاوری و جهاد در معنای راستین خود، نمی‌تواند ساحت هنر را به تصرف درنیاورد. مگر می‌شود رزمنده‌ای به دنبال تجلی حق و غلبۀ سِرّ نباشد؟ و مگر هنر چیزی جز همین تجلی حق است؟ درود خدا بر هوشمندی و بصیرت سردار عزیز، سید مجید موسوی، فرمانده هوافضای سپاه و جانشین شهید حاجی‌زاده که چهره و گفتار او را برای اولین‌بار در دیدار با یک هنرمند می‌بینیم و می‌شنویم. ما پیش از این در منش و روش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی این توجه به هنر را شاهد بودیم. اینک سردار موسوی و سایر رزمندگان جبهۀ حق، روندگان راه او هستند. بیش‌باد. [۱] اشاره به فقره‌ای از حدیث امام علی خطاب به کمیل بن زیاد با نام «حدیث حقیقت» 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @sourehmagazine
‌◻️ اما حبیب، جوهرش امن یجیب بود 🔸 نگاهی به زندگی و آثار مرحوم استاد حبیب‌الله صادقی ✍️ محمدرضا وحیدزاده ‌ ‌‌ ‌ ⚠️ این مطلب پیش‌تر در شمارۀ چهارم ماهنامۀ سوره، مرداد 1402، منتشر شده و به مناسبت سومین سالگرد درگذشت حبیب‌الله صادقی، در تارنمای سوره بازنشر می‌شود. ‌ ‌🔘 متن کامل این جستار را اینجا بخوانید. ‌ 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine
ماهنامۀ سوره
‌◻️ اما حبیب، جوهرش امن یجیب بود 🔸 نگاهی به زندگی و آثار مرحوم استاد حبیب‌الله صادقی ✍️ محمدرضا وح
‌◻️ اما حبیب، جوهرش امن یجیب بود 🔸 نگاهی به زندگی و آثار مرحوم استاد حبیب‌الله صادقی ✍️ محمدرضا وحیدزاده ‌ ‌‌ ‌ صادقی مهارتی شگفت در طراحی داشت و به چابکی و چیره‌دستی، هر صحنه و حالتی را با چند خط ساده روی بوم رسم می‌کرد. مبنای رسم فیگورش را آناتومی تشکیل می‌داد و این فن را به‌صورت بی‌بدیلی می‌شناخت. توان فنی او در بازنمایی صحنه‌ها آثارش را گاهی به رئالیسم نزدیک می‌کرد، اما تفاوتی چشمگیر با آن داشت. به‌واقع هدف صادقی از واقع‌گرایی، بیان واقعیت‌های جاری اجتماع و توجه به عینیات زندگی بود و نه توقف در ظاهر عالم. او با اهتمام به مسائل و دغدغه‌های واقعی مردم، از بیان نفسانیات خود و غوطه‌خوردن در توهمات و تصاویر خیالی و دور از ذهن مخاطب فاصله می‌گرفت و در عین حال با نگاه رمزگرایانه‌اش، در سطح پدیده‌ها باقی نمی‌ماند. به بیان دیگر او نه به امور جاری بی‌توجه بود و نه به آن بسنده می‌‌کرد. این رویکرد به واقع‌گرایی را می‌توان از فضای انقلابی جامعه و ضرورت حضور هنرمند در میان توده‌های مردم و زیستن با دردها و دغدغه‌های اجتماعی و دینی آن‌ها، متأثر دانست. رمزپردازی را می‌شناخت و آن را در کار خود بدل به نحوی نمادگرایی معنوی کرده بود. البته رمزپردازی در آثار صادقی به معنای توسل به نشانه‌ها و الگوهایی آشنا برای مخاطب جهت بیان مفاهیم متعالی و مثالی مورد نظر بود و با توجه به رویکرد اجتماعی آن و درعین‌ حال وام‌گیری از اسطوره‌های دینی و مذهبی و دستیابی به بیانی نمادین و باطنی، از سمبولیسم وهم‌گرا و خودبنیاد غربی فاصله می‌گرفت و تفاوت‌هایی ماهوی و بنیادین با آن داشت. چراکه بستر ظهور سمبولیسم در غرب، عصیانی بود علیه یک جامعۀ مادی‌گرا و ناسیونالیست و جست‌وجوی جایگزینی برای مذهب در چنین جامعۀ تهی‌شده از معنایی. سمبولیسم غربی در پی پناهی بود که آن را در آغوش وهم و رؤیا می‌جست. اما در نگاه صادقی و دوستانش نشانه‌ها، اماره‌هایی برای عبور از ظاهر و رهیافتی به جهان باطن‌ بودند. از این منظر حقیقتی مثالی در پس پردۀ ظاهر رخ پوشانده است که تمثُل آن در صورت زمینی و بیان‌پذیر تنها از معبر نماد محق می‌شود. یعنی خصلت آرمانی این آثار در پیوند با نماد و نمود بود و برای رسیدن به غایت خود راهی به جز عبور از معبر نشانه‌ها نداشت. صادقی خود دراین‌باره می‌گوید: «هنرمند انسانی است آرمان‌گرا و جهت رسیدن به این انتخاب با نمودها و سمبل‌هایی که به کار می‌گیرد سعی در رسیدن به این موضوع دارد». ‌ ‌🔘 متن کامل این جستار را اینجا بخوانید. ‌ 🌐 Sourehmag.ir 🆔 @Sourehmagazine