#داستان_کوتاه
نجار 👴 پیری بود⚒ که می خواست بازنشسته شود. او به کار فرمایش🧔 گفت که می خواهد ساختن خانه 🏠 را رها کند و از زندگی بی دغدغه در کنار همسر 🧕و خانواده اش لذت ببرد.
کار فرما 🧔 از اینکه دید کارگر خوبش می خواهد کار را ترک کند، ناراحت شد😔. او از نجار پیر خواست که به عنوان آخرین کار، تنها یک خانه دیگر 🏡 بسازد. نجار پیر👴 قبول کرد، اما کاملا مشخص بود که دلش💔 به این کار راضی نیست. او برای ساختن این خانه🏠 ، از مصالح🧱 بسیار نا مرغوبی استفاده کرد و با بی حوصلگی، به ساختن خانه 🏠 ادامه داد.
وقتی کار به پایان رسید، کارفرما🧔 برای وارسی خانه آمد. او کلید خانه 🗝 را به نجار داد و گفت: این خانه🏡 متعلق به توست. این هدیه ای 🎁 است از طرف من برای تو.
نجار 👴 جا خورد. مایه تاسف بود😔! اگر می دانست که خانه ای🏠 برای خودش می سازد. حتما کارش را به گونه ای دیگر انجام می داد...
🌸إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا 🌸
⚘اگر نیکی و احسان کردید به خود کردهاید و اگر بدی و ستم کردید باز به خود کردهاید.⚘
#آیهی۷سورهی_اسراء
- - ------••~🍃🌸🍃~••------ - -
ʝօɨռ↯♥
@NOKARAN_MOLA