🌎 تولد در سائوپائولو
قسمت: 9⃣
🌅🕌 من یک مسلمانم 🕌🌅
🔷اولین شب #قدر پس از مسلمانیام را در مسجد بودم.بیشتر عربها بودند.گوشهای تنها نشستم.یک قرآن با ترجمه پرتغالی داشتم و شروع کردم به خواندن.🍃
🔹کتاب پرتغالی دعای جوشنکبیر که عربها همان شب خواندهبودند،آنجا بود.همه دعا را به زبان پرتغالی خواندم.شگفتزده شدم.هیچوقت چنین تعریفی از خدا نشنیدهبودم.
مدتی بعد که با دعای کمیل آشنا شدم حس کشف یک سرزمین جدید را داشتم.سرزمینی که کامیلا اولین نفریست،پا روی خاکهای نرمش میگذارد و در آب دریاهایش، تنش را شستوشو میدهد.سرزمینی که امامعلی(ع) به من هدیه دادهبود.🍃
🔹نخستینبار که آن را خواندم،خیلی گریه کردم و اگر کسی میگفت: چرا گریه میکنی؟نمیتوانستم جوابش را بدهم.دعای کمیل کلمات و عباراتی داشت که انگار همیشه بوده و در اطراف من رژه میرفته.چشمهایم بینا و گوشهایم شنوا شدهبود.🍃
🔷ولی قرآن خواندن به زبان عربی برای من لذت دیگری داشت.جذابیتش بیش از هر زبان دیگری بود.وقتی به عربی قرآن میخواندم،احساس میکردم کسی مرا میخواند و من صدای او را میشنوم و با او تکرار میکنم.🍃
🔷تنها حکمی از اسلام که هنوز نتوانستهبودم اجرا کنم،حجاب بود.مسلمان بودم در حالیکه تنها موقع نماز خواندن. موقع حضور در مسجد حجاب داشتم.🍃
🔹یکی از علتهایش این بود که علم کافی برای پاسخگویی به سوالات دیگران را نداشتم.اگر کسی از کامیلای محجبه که ادعا میکند مسلمان است.سوالی در مورد دین اسلام میپرسید،او قادر به جواب دادن نبود،چون اطلاعات کافی نداشت،آنوقت میگفتند مسلمانان به چیزی اعتقاد دارند که بلد نیستند.🍃
🔹کمی هم از برخورد مردم میترسیدم،کمی خجالت از پوشیدن حجاب و کمی ترس که اگر کسی رفتار نامناسبی با من داشت یا حرف بدی زد باید چهکار کنم؟اصلا اگر توهینی به دین اسلام میکرد من نمیتوانستم دفاع کنم.🍃
🔷پس من هنوز آماده داشتن حجاب نبودم.به این نتیجه رسیدهبودم که باید صبر کنم،ولی این صبر برای من خیلی سخت بود.چون احساس میکردم باید حجاب بپوشم،نه فقط بهخاطر اینکه خدا گفته،بهخاطر اینکه من مسلمان بودم و نشانه و شناسنامه یک زن مسلمان حجاب است.🍃
🔹هرچه بیشتر زمان میگذشت علاقهام به حجاب بیشتر میشد.وقتی میخواستم از مسجد بیرون بیایم،اصلا دوست نداشتم حجاب از سرم بردارم.حس بدی پیدا میکردم.🍃
🔷یکسال از مسلمان شدنم میگذشت.در این مدت کتابهای زیادی خواندهبودم و میتوانستم آموختههایم را به دیگران انتقال دهم.در عرض این یکسال بادرآمدم چند دست لباس پوشیده و مناسب خریدم.🍃
🔹یکروز به پدرومادرم گفتم: یکسال گذشته و من تصمیم گرفتهام حجاب بپوشم.اگر من اینکار را بکنم،هربار که با هم بیرون میرویم،ممکن است مردم نگاه کنند،شما اذیت نمیشوید یا خجالت نمیکشید؟🍃
🔹مادرم گفت:همه زنهای مقدس در دین مسیح حجاب داشتند.بهخصوص حضرتمریم.اگر دینت این را میگوید،باید انجام دهی.من چه کسی هستم که به شما بگویم:نه!!!🍃
🔷چند روز بعد وقتی از مسجد بیرون آمدم،حجابم را از سر برنداشتم.همانطور به خانه رفتم.فردای آنروز هم با همان حجاب به محل کار رفتم.احساس میکردم آدمها در کوچه و خیابان و مترو جور دیگر من را نگاه میکنند،اما حس بدی در نگاهشان نبود.انگار تحسینم میکردند.🍃
🔹انگار برایشان جذاب و زیبا و در عینحال قابل احترام بود.به فروشگاه که رسیدم همه با دیدن من تعجب کردند.حاجعبدالله به طرفم آمد.خندید و گفت: #الاندیگرکاملشدی!!! همسرش هم که آنجا بود.محکم من را بغل کرد و بوسید.🍃
🔹یکبار که با خالهام در مترو بودم.یک مرد با صدای بلند شروع کرد به بدوبیراه گفتن در مورد مسلمانان.اینها تروریست هستند و سر آدمها را میبرنند.اصلا برای چی اجازه میدهند مسلمانان به برزیل بیایند.بروند در کشور خودشان همانجا زندگی کنند.🍃
🔹خالهام عصبانی شدوگفت: او اهل برزیل است و اینجا کشور خودش هست.مرد همینطور با دادوفریاد حرف میزد و توهین میکرد.حتی به دین مسیحیت هم رحم نکرد و به حضرتمریم توهین کرد.دیدم این بهترین فرصت است که دینم را به مردم نشان بدهم.چون بیشتر مردم برزیل مسیحی هستند.🍃
🔹گفتم: حضرتمریم مادر حضرت عیسی است.شما حق نداری درباره یکزن مقدس اینطور حرف بزنی.اینجا بود که صدای بقیه هم درآمد و شروع کردند به تایید حرف من و اعتراض به آن مرد.او هم ساکت شد و تا انتها چیزی نگفت.🍃
#لبیک_یا_خامنه_ای
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج❤️
✅کانال سربازان ولایت
🟢@Svelayat_313