eitaa logo
سربازان ولایت
453 دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
16.4هزار ویدیو
1.8هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یاس
🌷کانال ترتیل صفحه به صفحه قرآن🌷 🌸🍀🌸🍀🌸 @Tartil604Quran 🍀🌸🍀🌸🍀
4_6008216964256759984.MP3
1.12M
🌷کانال ترتیل صفحه به صفحه قرآن🌷 🌸🍀🌸🍀🌸 @Tartil604Quran 🍀🌸🍀🌸🍀
کسی که خود را خفیف وخار می داند و در باطن ، احساس پستی و حقارت می کند، از شر او ایمنی نداشته باش. " علیه السلام " تحف العقول ص۴۸۳ 🆔@yasin36ir sapp.ir/yasin36ir eitaa.com/yasin36ir
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 #۱۹ 📺 🎙واعظ: حاج آقا # ○ موضوع: 【 خصوصیت نماز مخلصانه 】 🆔@yasin36ir sapp.ir/yasin36ir eitaa.com/yasin36ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 آغاز غربت حسین است! روزی که حج را رها کرد، و بسمت کربلا راهی شد! 💫 ستادهای اربعین، از این روز، ثبت نام را آغاز کنند. 🆔@yasin36ir sapp.ir/yasin36ir
✨🌹✨ كسي كه خدا به او توفيق دعا كردن داده، توفيق اجابت را هم داده است. ✨ ادعوني استجب لكم ✨ روايت داريم هركس بعد از نماز ، يك دعای مستجاب دارد، وقتي خدا به شما ميگويد بعد از نماز دستت را بلند كن و يك حاجت از خدا بخواه چرا نميكنی⁉️ آنوقت ميگويی چرا دعا مستجاب نميشود؟! بعد از نماز دعا كن🌹 سلام كه دادی دستت را بالا ببر و دعا كن ... 🌷کانال (یس)🌷 🆔@yasin36ir sapp.ir/yasin36ir eitaa.com/yasin36ir 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
👌 داستان کوتاه پند آموز 💭 مجلس میهمانی بود پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود... اما وقتی ڪه بلند شد، عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد.. و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت... 💭 دیگران فکر ڪردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده... به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت: پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟! 💭 پیر مرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود. مواظب قضاوتهایمان باشیم.... چه زيبا گفتند: برای ڪسی ڪه میفهمد هیچ توضیحے لازم نیست و برای ڪسی ڪه نمیفهمد هر توضیحے اضافه است آنانکه می فهمند عذاب میکِشند و آنانکه نمیفهمند عذاب می دهند 🌹مهم نیست که چہ "مدرڪے" دارید مهم اینه که چہ "درڪے" دارید...🌹 🌷کانال (یس)🌷 🆔@yasin36ir sapp.ir/yasin36ir eitaa.com/yasin36ir 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌺فضیلت زیارت عاشورا🌺 🌴مرحوم شهید دستغیب (ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آورده‌اند که خلاصه آن چنین است: یکی از علمای نجف حدود یک‌صد سال پیش،در خواب حضرت عزراییل را می‌بیند. پس از سلام می‌پرسد: از کجا می‌آیی؟ملک الموت می‌فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می‌پرسد: روح او در چه حالیست؟عرزاییل می‌فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغ‌های عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است فرمود:نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت وبیان احکام!فرمود: نه گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا🌲 ☘نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی‌توانست بخواند، نایب می‌گرفت.🍀 داستان‌های شگفت،  حکایت١١٠ 🌷کانال (یس)🌷 🆔@yasin36ir sapp.ir/yasin36ir eitaa.com/yasin36ir 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
...شربت 🔸حجت الاسلام سید احمد میرخانی(ره) امام جماعت مسجد خیابان آذربایجان نقل می کردند: . 🔸من جوان بودم. منزل ما در محله ی پاچنار قرار داشت، و ثقة الاسلام آقای آقا شیخ محمد حسین زاهد، در آن روزگاران به آقا شیخ حسین نفتی مشهور بود،و در محله ی ما مغازه نفت فروشی داشت. ما هر وقت نفت لازم داشتیم، از ایشان می خریدیم. و من بسیار دیده بودم که ایشان در وقتی که کار ندارد به مطالعه مشغول است. . 🔸یک روز که به در مغازه ایشان رفته بودم، دیدم که مشغول جمع آوری اسباب و وسائل کار خودشان هستند. پرسیدم چه شده و چرا جمع می کنید؟ فرمود: دولت در صدد جمع کردن بساط دین و دیانت و از بین بردن علماست. . 🔸تا بحال اگر درس و بحث مستحب بود، اکنون دیگر واجب است. . 🔸بدین ترتیب ایشان مغازه را رها کرده و در مسجد جمعه ی تهران یک حجره گرفت، ودر آن به درس و بحث مشغول شد، و شاگرد داشت، و درس می داد. بعد از مدتی، من روی عشق و علاقه ای که به طلبگی داشتم، به ایشان مراجعه کردم، تا نزد شان درس بخوانم. از من پرسید زندگیت را چگونه اداره می کنی؟ جواب دادم: پدرم عهده دار زندگی من خواهد بود! فرمود : تو بدرد طلبگی نمی خوری برو. . 🔸از خدمت ایشان مرخص شدم؛ اما مدتی بعد، در بازار کاری پیدا کرده و با صاحب کار قرار گذاشتم که بعد از ظهر ها برای درس وبحث بروم. آن وقت بار دیگر به حضور جناب شیخ رسیدم ، و ایشان بااطلاع از وضع تازه آن را پسندید،و مرا پذیرفت. . 🔸در آن ایام من و آقای مصدقی و جناب شیخ هم غذا بودیم. هرکس دانگ ،یعنی پول غذای خود را می داد، و یک نفر مأمور می شد که غذا تهیه کند. نان بود، و پنیر و شربت سکنجبین. ایشان وقتی پول را می داد، می گفت: نان را از نانوایی تافتونی حاج کلبعلی بگیرید که نانوای مسلمانی بود، و شربت را از حاج ابوالقاسم قناد بگیرید، و اگر حاج ابوالقاسم نبود، و بسته بود یا شربت نداشت، لازم نیست شربت بگیرید. . 🔸بعد که نان و پنیر و شربت را می آوردند، آنها را قسمت می کرد، و برای هرکدام از شرکاء سهم غذا ی او را  می داد؛ اما برای خودش کمتر از همه سهم گذاشته بود ، و هر روز ناهار که تمام می شد، به همه شرکاي سفره می فرمود: . 🔸همدیگر را حلال کنید، زیرا اگر کم و زیادی شده باشد، ما نمی توانیم جواب آخرت را بدهیم. 🌷کانال (یس)🌷 🆔@yasin36ir sapp.ir/yasin36ir eitaa.com/yasin36ir 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸