آفتاب با زیبایی اش
به ذهن های بیدار شاد باش میگوید
تا صبح در نهایت سرزندگی
قد بکشد.
بیداری خود را شاکر باش
پنجره های بودن ، به رویت باز است 🕊
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح ها وقتي خورشيد
درمي آيد
متولد بشويم.
هيجان ها را پرواز دهيم.
روي ادراك فضا ،رنگ ،صدا ،پنجره گل نم بزنيم.
آسمان را بنشانيم ميان دو هجاي "هستي".
ريه را از ابديت پر و خالي بكنيم.
بار دانش را از دوش پرستو به زمين بگذاريم.
نام را باز ستانيم از ابر،
از چنار، از پشه، از تابستان.
روي پاي تر باران به بلندي محبت برويم.
در به روي بشر و نور و گياه و حشره باز كنيم.
كار ما شايد اين است
كه ميان گل نيلوفر و قرن
پي آواز حقيقت بدويم.
#سهراب_سپهری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
در وجودِ آدمیزاد اهورا و اهریمن و فرشته و حیوان دوش به دوش هستند، و تمدّن با ارّابهی دو اسبِ سیاه و سفید جلو آمده است.
اکنون اگر چشمِ بشر باز شود و آگاهیِ او به جایی برسد که ببیند اسبِ سیاه در کارِ جلو افتادن است،
باید ناگزیر در صددِ یک دگرگونیِ بزرگ برآید.
#دکتر محمدعلی ندوشن
#دیروز_امروز_فردا
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⬛️
محمدعلی اسلامی ندوشن:
در سال ۱۳۰۳ در ندوشن از توابع میبد یزد، در خانوادهای با بضاعت متوسط به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را نخست در مدرسه «ناصرخسرو» ندوشن، و سپس در مدرسه «خان» یزد پیگرفت. بعد از آن به دبستان «دینیاری» رفت و تا کلاس سوم متوسطه را در دبیرستان «ایرانشهر» یزد گذراند. در سال ۱۳۲۳ به تهران عزیمت کرد؛ ابتدا بقیه دوره متوسطه را در دبیرستان البرز به پایان رساندو آنگاه برای ادامه تحصیل وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و به دریافت لیسانس نائل آمد. وی شعر سرایی را از حدود ۱۲ سالگی آغاز کرد و پس از ورود به تهران نیز، در دوران دبیرستان، حرفهایتر شعر میسرود.
وی در دههٔ سوم زندگیاش، به منظور تکمیل تحصیلات به اروپا عزیمت نمود. مدت ۵ سال در فرانسه و انگلستان به تحصیل و کسب دانش پرداخت و سرانجام با دفاع از پایاننامهٔ خود با عنوان «کشور هند و کامنولث» به دریافت درجهٔ دکتری حقوق بینالملل، از دانشکده حقوق دانشگاه سوربن فرانسه توفیق یافت.
محمدعلی اسلامی ندوشن در سال ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و چند سالی در سمت قاضی دادگستری مشغول به خدمت شد. وی پس از ترک خدمت در دادگستری، به تدریس حقوق و ادبیات در برخی دانشگاهها و آموزشگاههای عالی از جمله: دانشگاه ملی، مدرسه عالی ادبیات، مدرسه عالی بازرگانی و مؤسسه علوم بانکی پرداخت. در سال ۱۳۴۸ به دعوت فضلالله رضا (رئیس وقت دانشگاه تهران) به همکاری با دانشگاه تهران دعوت شد و براساس تألیفاتی که در زمینه ادبیات انتشار داده بود، جزو هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قرار گرفت و تدریس دروس «نقد ادبی و سخن سنجی»، «ادبیات تطبیقی»، «فردوسی و شاهنامه»، «شاهکارهای ادبیات جهان» را در دانشکده ادبیات، و تدریس «تاریخ تمدن و فرهنگ ایران» را در دانشکده حقوق برعهده گرفت.
کتاب «ابر زمانه و ابر زلف» وی در سال ۱۳۴۲ به عنوان کتاب برگزیده سال از سوی انجمن کتاب انتخاب شد. اسلامی ندوشن در مدت ۷۰ سال بیش از ۷۰ کتاب و صدها مقاله در باب فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی به رشتهٔ تحریر درآوردهاست.
ندوشن در ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ بدلیل کهولت سن در ۹۷سالگی درگذشت. .
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تماشاگه راز
♥️ آمدهام با عطشِ سالها تا تو کمی عشق بنوشانیام شعر و دکلمه: #محمدعلی_بهمنی https://ei
با همهٔ بیسر و سامانیام
باز به دنبال پریشانیام
طاقت فرسودگیام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنیام
آمدهام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظهٔ توفانیام
دلخوشِ گرمایِ کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیام
آمدهام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
ماهی سرگشتۀ دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیام
خوبترین حادثه میدانمت
خوبترین حادثه میدانیام؟
حرف بزن، ابرِ مرا باز کن
دیرزمانی است که بارانیام
حرف بزن، حرف بزن، سالهاست
تشنهٔ یک صحبت طولانیام
ها... به کجا میکشیام خوب من؟
ها... نکشانی به پشیمانیام
#محمدعلی_بهمنی
🌼🍃🌼🍃🌼
از دیده و دوست ،فرق کردن نتوان
یا اوست درون دیده یا دیده خود اوست
#ابوسعید ابوالخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای را بندگانند
که ایشان را در حجاب آرد
با ایشان اَسرار گوید.
#شمس_تبریزی
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من
#ابوسعید_ابوالخیر
آن کس که بهشت را روی زمین نیافته است،در آسمان نیز نخواهد یافت.
اقامتگاهِ خدا، جنب خانهٔ ماست،
و اثاثِ خانهی او #عشق است.
امیلی_دیکنسون
همیشه ، از آن چه نیست
سخن می گوییم...
از آب در بیابان
و در خانه ، عشق و نان.
این گونه
انگار زندگانی را زیباتر می یابیم.
همیشه ،از آن چه نیست بلندتر
سخن می گوییم
از مهربانی در مهمانی
از شرف در سودا
از داد در بیداد جا.
تا بوده
این گونه بوده قصه ی ما
دنیای یاوه را انگار
این گونه گواراتر توانیم داشت.
اکنون بنشین
تا باری از آن چه هست سخن
بگوییم
از دروغ بگوییم که حرام است ...
اما، مانند قارچ از فراز دیوارهامان بر می خیزد
آن گونه که جای گندم و گل سرخ را تنگ کرده است
همین!
#منوچهر_آتشی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH