eitaa logo
تماشاگه راز
304 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
3.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃به یاد داشته باش این حقیقت جاودانه است هیچ گامی بیش از مهربان بودن❤️ تو را به خدا نزدیک نمی‌کند هنگامی ‌که زندگی از محبت سرشار شود تو با خدا روبه‌رو می‌شوی❤️ و عشق الهی❤️ تو را سرشار از سعادت می‌کند و می‌آموزی که مهر ورزیدن یعنی بدون چشمداشت و توقع بخشیدن یعنی نثار خویشتن حالا ببین موهبتی بالاتر از محبت می‌شناسی 🕊🕊🕊🌾🌾 چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من از آن شادی بیاید جان نهان افتد به پای من وگر روزی در آن خدمت کنم تقصیر چون خامان شود دل خصم جان من کند هجران سزای من سحرگاهان دعا کردم که این جان باد خاک او شنیدم نعره آمین ز جان اندر دعای من چگونه راه برد این دل به سوی دلبر پنهان چگونه بوی برد این جان که هست او جان فزای من یکی جامی به پیش آورد من از ناز گفتم نی بگفتا نی مگو بستان برای اقتضای من چو از صافش چشیدم من مرا درداد یک دردی یکی دردی گران خواری که کامل شد صفای من «مولوی»دیوان کبیر @TAMASHAGAH
برای ورود به هر چیزی نیاز به بستری است بستر را آماده کن تا او بیاید بستر نور را فراهم کن تا نور وارد شود بستر آگاهی رو فراهم کن تا برایت آگاهی فراهم شود بستر عشق را فراهم کن تا برایت عشق فراهم شود و... مانند بستر تاریکی که قبلا فراهم کرده بودی بستر ،ترس بستر ،جهل، بستر تعصب... بستر نباشد ورودی انجام نمیگیرد تازبان جهان هستی ارتعاش و فرکانس تو است و نیاز به بستر دارد تا به زندگیت ورود کند 🌿🌿🌿🌿 عاشق شوی ای دل و ز جان اندیشی دزدی کنی و ز پاسبان اندیشی دعوی محبت کنی ای بی‌معنی وانگه ز زبان این و آن اندیشی «مولوی»رباعيات @TAMASHAGAH
صادقانه رفتار کنید و ترس از قضاوت دیگران نداشته باشید اشخاصی هستند که مانع رشد معنوی شما میشوند چرا که خود توان دریافت این نعمت الهی را ندارند توجه نکنید و در مسیر خود با خداخواهی قدم بردارید. شما رسالتی دارید فراتر از قضاوت دیگران به دنیا آمده اید که زیباییها را به نمایش بگذارید نه اینکه به خاطر ترس از قضاوت دیگران در پستوی ذهن خود پنهان شوید و لذتی از لحظه لحظه ی زندگی خود نبرید انسانهایی که در مسیر شما قرار میگیرند پیام آور هستند مثبت یا منفی فرقی ندارد، با هر کدام هم صحبت شوید پیامی برای شما دارند، راز در تفکیک کردن پیامها است که از شعور هستی و نیروی برتر که مافوق نیروها است به شما داده میشود درک حقیقت با شما است، مسیر روشن است فقط کافی است بیدار شوید. 🌾🌾🌾🌾 زین دودناک خانه گشادند روزنی شد دود و، اندر آمد خورشید روشنی آن خانه چیست؟ سینه و آن، دود چیست؟ فکر ز اندیشه گشت عیش تو اشکسته گردنی بیدار شو، خلاص شو از فکر و از خیال یارب، فرست خفتهٔ ما را دهل زنی خفته هزار غم خورد از بهر هیچ چیز در خواب، گرگ بیند، یا خوف ره‌زنی در خواب جان ببیند صد تیغ و صد سنان بیدار شد، نبیند زان جمله سوزنی گویند مردگان که: « چه غمهای بیهده خوردیم و عمر رفت به وسواس هر فنی بهر یکی خیال گرفته عروسیی بهر یکی خیال بپوشیده جوشنی آن سور و تعزیت همه با دست این نفس نی رقص ماند ازان و نه زین نیز شیونی » ناخن همی زنند و ، رخ خود همی درند شد خواب و نیست بر رخشان زخم ناخنی کو آنک بود با ما چون شیر و انگبین؟ کو آنک بود با ما چون آب و روغنی؟ اکنون حقایق آمد و خواب خیال رفت آرام و مأمنیست، نه ما ماند و نی منی نی پیر و نی جوان، نه اسیرست و نی عوان نی نرم و سخت ماند، نه موم و نه آهنی یک رنگیست و یک صفتی و یگانگی جانیست بر پریده و وارسته از تنی... «مولوی»دیوان کبیر @TAMASHAGAH
بیا تا جهان را به بد نسپُریم به کوشش همه دست نیکی بریم نباشد همی نیک و بد، پایدار... همان بِه که نیکی بود یادگار حکیم ابوالقاسم فردوسی @TAMASHAGAH
همرا ه با دوکتاب ماه بازیگری درباغ هویت ایرانی سرنمونی حافظ مولف ،فرهنگ رجایی ناشر،نشرنی تعداد صفحه 284 مولف معتقداست پنج شخصیت پیش از هرمتفکری دیگر،زبان ومصداق هویت مردمانی است که خودرا ایرانی می دانند این پنج شخصیت. عبارتنداز فردوسی ،خیام،مولوی،سعدی حافظ، روزی نیست که بصیرت واندیشه ی آنان درگفتارونوشتار ایرانیان خودی نشان ندهد مولف ادامه می دهد. که متفکران ،هنرمندان ،ودردمندان هرحوزه ی تمدنی با اندیشه وبیان استوارشان بهتراز هرکسی روح وتمدن جامعه ی خودرا درمی یابندوبه تصویرمی کشند. نویسنده معتقداست فردوسی برجنبه های قومی وتاریخی ایرانیان تاکید کرده است سعدی به جنبه ی هنجارواخلاق درگلستان وبوستان توجه می کند مولانا مثنوی را دکان وحدت می داند عمرخیام ،بربعدزندگی دنیایی وقدرشناسی از نعمت های دنیا تاکید دارد. ولی حافط به قول اسلامی ندوشن یک شاهنامه ی کوچک دردیوانش داردیک مولوی خلاصه شده ودنباله روسخن سعدی درغزل است. حافظ ازبهترین شیوه بیان استفاده کرده است. حافظ همه جنبه های زندگی بشری را با شعربیان کرده است . اوبه بعدفرامادی زندگی ادمی نیز توجه دارد حافظ دردیوانش نقش هایی را می شماردوبرای هریک سرنمونی خاصی مطرح می کند.رند.زاهد،مدعی معشوق،صوفی محتسب عارف وشخصیت کمال مطلوب او،پیرمغان. واین تمرکزهاست که از حافظ واندیشه ی وی سرنمونی ای متناسب برای بازیگری درباغ هویت ایرانی بیان می کند ظریفی می گفت عشق زمینی را درسعدی بجوی وعشق آسمانی را درمولوی و هردورا درحافظ. انسان ایرانی هم هردو را باهم دارد یا درمراحل عمربه یکی ازاین عشق ها بیشترمی پردازدوحافظ آیینه ای کامل است از انسانی ایرانی. هرچنداندیشه های بزرگانی چون خیام وسعدی ومولوی رابرخلاف نظر مولف نمی توان دریک قالب مشخص نشان داد. ولی کتاب خواندنی  وپراندیشه است. @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقیّدان تو از یاد غیر خاموش‌اند به خاطری که تویی، دیگران فراموش‌اند @TAMASHAGAH
هوالمحبوب🍃
الهی! تا با توام، بیشتر از همه‌ام و تا با خودم ، کمتر از همه‌. بسطامی
لطف معشوق، پرده از پیش نظر عاشق بردارد تا نور چشمش را به قوت نورِ جمال خود از حدقه ی او برباید و این آخر زخمی بود که بر هدف دیده ی او اندازد . آه و هزار آه! اگر جمالش در خیال آید و بمانَد ماندن خیال با عشق مرهم آن زخم بود و این رمزی لطیف است. جماعتی را دیدم که زار زار می گریستند. گفتم : شما کیستید؟  گفتند : عاشقان. گفتم : ما این حالت را تب و لرز گوییم و فِسَرَه ، شما نه عاشقانید. چون از آنجا بگذشتم ملائکه پیش آمدند و گفتند : نیک ادبی کردی آن قوم را که ایشان عاشقان نبودند به حقیقت ، عاشقان کسی می باید که از پای سر کند و از سر پای ، و از پیش پس کند و از پس پیش ، و از یمین یسار کند و از یسار یمین ، که هریک یک ذره ی خویش را باز می یابد یک ذره از آن خبر ندارد. پس از آنجا به قعر دوزخ فرو شدم ، گفتم : تو می دَم تا من می دَمَم ، تا از ما کدام غالب آید. اولیاءعطار ابوالحسن خرقان
رسید مژده که ایام ِ غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند من ار چه در نظر ِ یار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند چو پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را کسی مقیم ِ حریم ِ حرم نخواهد ماند چه جای شُکر و شکایت ز نقش ِ نیک و بد است چو بر صحیفۀ هستی رقم نخواهد ماند سرود ِ مجلس ِ جمشید گفته‌اند این بود که جام ِ باده بیاور که جم نخواهد ماند توانگرا! دل ِ درویش ِ خود به دست آور که مخزن ِ زر و گنج ِ دِرم نخواهد ماند غنیمتی شمر ای شمع! وصل ِ پروانه که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند برین رواق ِ زبرجد نوشته‌اند به زر که جز نکویی ِ اهل ِ کَرم نخواهد ماند ز مهربانی ِ جانان طمع مبُر که نقش ِ جور و نشان ِ ستم نخواهد ماند