ای آنکه بجز شادی و جز نور نهای
چون نعره زنم که از برم دور نهای
هرچند نمکهای جهان از لب تست
لیکن چکنم چو اندر این شور نهای
#حضرت_مولانا
شادی
همچو آب لطیف صاف
به هرجا میرسد
در حال، شکوفهی عجبی میروید.
غم
همچو سیلاب سیاه
به هرجا که رسد
شکوفه را پژمرده کند
و آن شکوفهای که قصد پیدا شدن دارد
نَهِلَد که پیدا شود.
دلی را کز آسمان و دایرۀ افلاک بزرگتر است و فراختر و لطیفتر و روشنتر، بدان اندیشه و وسوسه چرا باید تنگ داشتن و عالَم خوش را بر خود چو زندان تنگ کردن؟ چگونه روا باشد جهان چو بوستان را بر خود چو زندان کردن؟ همچو کرم پیله، لعاب اندیشه و وسوسه و خیالات مذموم بر گِرد نهاد خود تنیدن و در میان زندانی شدن و خفه شدن! ما آنیم که زندان را بر خود بوستان گردانیم، چون زندان ما بوستان گردد، بنگر که بوستان ما خود چه باشد!
#شمس_تبریزی🍃
من از آن جام شراب می نوشم.
پس من عاشقِ شرابم که از او می نوشم و شما را نظر بر قدح است
از شراب آگاه نیستید!
اگر مرا قدح زرّین بود مرصّع به جوهر و در او سرکه باشد یا غیر شراب چیزی دیگر باشد،
مرا آن به چه کار آید؟
این را عشقی و شوقی باید تا شراب را از قدح بشناسد.
و آن شراب را جز به نظرِ اشتها و شوق نتوان دیدن.
اکنون،
اشتها و شوق حاصل کن تا صورت بین نباشی و در کَون و مکان، همه معشوق بینی!
#فیه_ما_فیه
مولانا
👈قدح: کاسه..
👈مرصع به جوهر: جواهر نشان
👈کَون و مکان: گیتی و آنچه در آن است...
🍃💐
حق تعالی آدمی را ؛ هر لحظه از نو میآفریند...
و در باطنِ او چیزی تازه میفرستد
که اوّل به دوم نمیماند
و دوم به سوم؛
اِلّا او از خویشتن غافل است
و خود را نمیشناسد.
#مولانا، فيه ما فیه
🍀🍀🍀
🍃💐
ای که گفتی بیقراریهای من بازیگریست
بیقرارم کردهای اما دلت با دیگریست
گاه دلسوز است،گاهی سخت میسوزاندم
عشق،گاهی مادراست وگاه هم نامادریست
#دهلوی
🍀🍀🍀