eitaa logo
تماشاگه راز
275 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
جوانمردست درد عشق پیدا می‌کند ما را...! ❤️‍🔥 @TAMASHAGAH
روشن شود چراغ دل ما ز یک‌دگر چون رشته‌های شمع به هم زنده‌ایم ما @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روشن شود چراغ دل ما ز یکدگر چون رشته‌های شمع به هم زنده‌ایم ما @TAMASHAGAH
بر دلی کو در تحیر با خداست کی شود پوشیده راز چپ و راست " ² گفتند خلايق که تويي يوسف ثاني چون نيک بديدم به حقيقت به از آني شيرينتر از آني به شکرخنده که گويم اي خسرو خوبان که تو شيرين زماني تشبيه دهانت نتوان کرد به غنچه هرگز نبود غنچه بدين تنگ دهاني صد بار بگفتي که دهم زان دهنت کام چون سوسن آزاده چرا جمله زباني گويي بدهم کامت و جانت بستانم ترسم ندهي کامم و جانم بستاني چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند بيمار که ديده ست بدين سخت کماني چون اشک بيندازيش از ديده مردم آن را که دمي از نظر خويش براني گر شود عالم نگارستان، نگار من یکی است @TAMASHAGAH
🤍🕊 صد به گِردِ دلم در طواف بود از حیرتِ جمالِ تو بی‌آرزو شدم لیلة الرغائب @TAMASHAGAH
اینجا که منم ...؟                       قیمتِ "دل" ....       هر دو جهان است ...!                       آنجا که تویی ....   در چه حساب است   "دلِ" ما .....؟؟؟ 🍃 @TAMASHAGAH
سفر از خویش چو کردی همه جا معراج است.. @TAMASHAGAH
سنگین نمی‌شد اینهمه خواب ستمگران گر می‌شد از شکستنِ دل‌ها صدا بلند @TAMASHAGAH
ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست آرامم که آتش طلعتان دارند نبض پیچ و تابم را 🍃 @TAMASHAGAH
تو به صد آینه از دیدن خود، سیر نه‌ای من به یک چشم ز دیدار تو، چون سیر شوم؟!                @TAMASHAGAH ‌           ‌     
آه این چه غفلت است که پیرانِ عهدِ ما با قدِ خَم،سجود فراموش کرده‌اند! جان‌ها،هوای عالم بالا نمی‌کنند این شعله‌هاصعود فراموش کرده‌اند بی‌مایگان، زیانِ کسان را ز سودِ خویش از اشتیاقِ سودفراموش کرده‌اند صائب، خَمُش نشین که درین عهد، بلبلان ز افسردگی،سرود فراموش کرده‌اند! @TAMASHAGAH
تماشاگه راز
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه میل سخن داریم آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگری
گرفته است جهان را غبار بی دردی کجا رویم ازین عالم خراب، کجا؟ چنین که آب برآورده است خانه چشم بساط خود فکند پرده های خواب کجا؟ فروغ حسن جهانگیر او کجاست که نیست؟ ز خویش می روی ای دل به این شتاب کجا؟ نظر به چشمه حیوان نمی کنم صائب مرا ز راه برد جلوه سراب کجا؟ 🍂🍂🍂