بر سر کوی دلارام به جان میگردم
روز وشب در پی دل گرد جهان میگردم
غم دوران جهان کرد مرا پیر و چه غم
بخت اگر یار شود باز جوان میگردم
#سلمان_ساوجی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
درکنار آنهایی باش که نور میآورند .
آنهایی که با چوب جادویی کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه خودشان،
تو و جهان را متحول میکنند و همه بازیها را به هم میزنند...
کسانیکه قصههای زیبا میگویند
و تو را به چالش میکشند و تغییرت میدهند...
کسانی که به تو اجازه نمیدهند
که خودت را دستِکم بگیری
و افق زندگیات را کوچک بپنداری.
این جادوگران با قلبهای تپنده
و پر شور، قبیله اصلی تو هستند
و باید کنارشان بمانی
#ويلفرد پترسون
✨🍃✨🍃✨
شیر گفت آری ولیکن هم ببین
جهدهای انبیا و مؤمنین
حق تعالی جهدشان را راست کرد
آنچ دیدند از جفا و گرم و سرد
حیلههاشان جمله حال آمد لطیف
کل شیء من ظریف هو ظریف
دامهاشان مرغ گردونی گرفت
نقصهاشان جمله افزونی گرفت
جهد میکن تا توانی ای کیا
در طریق انبیاء و اولیا
با قضا پنجه زدن نبود جهاد
زانک این را هم قضا بر ما نهاد
کافرم من گر زیان کردست کس
در ره ایمان و طاعت یک نفس
سر شکسته نیست این سر را مبند
یک دو روزک جهد کن باقی بخند
بد محالی جست کو دنیا بجست
نیک حالی جست کو عقبی بجست
مکرها در کسب دنیا باردست
مکرها در ترک دنیا واردست
مکر آن باشد که زندان حفره کرد
آنک حفره بست آن مکریست سرد
این جهان زندان و ما زندانیان
حفرهکن زندان و خود را وا رهان
چیست دنیا از خدا غافل بدن
نه قماش و نقده و میزان و زن
مال را کز بهر دین باشی حمول
نعم مال صالح خواندش رسول
آب در کشتی هلاک کشتی است
آب اندر زیر کشتی پشتی است
چونک مال و ملک را از دل براند
زان سلیمان خویش جز مسکین نخواند
کوزهٔ سربسته اندر آب زفت
از دل پر باد فوق آب رفت
باد درویشی چو در باطن بود
بر سر آب جهان ساکن بود
گر چه جملهٔ این جهان ملک ویست
ملک در چشم دل او لاشیست
پس دهان دل ببند و مهر کن
پر کنش از باد کبر من لدن
جهد حقست و دوا حقست و درد
منکر اندر نفی جهدش جهد کرد
#مثنوی معنوی
🍃✨🍃✨🍃✨
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
صحبت اهل دنیا آتش است
ابراهیمی باید که او را آتش نسوزد.
نمرود آتشی بر کرد از بیرون،
ابراهیم نیز آتشی بر کرد،
تا ببینی آتش که را میسوزد.
ای نمرود تو نتیجهی قهری،
من نتیجهی رحمت؛
تا ببینم که میسوزد آخر؟
گفت: سبقت رحمتی غضبی.
ابراهیم گفت: چون سبق معلوم است
آزمایش چه حاجت است؟
گفت: نی، البته الا معامله.
گفت: بسمالله.
گفت: و قدم رحمت چنین باشد
که قهر را قهر کند.
پس رحمت قهر قهر آمد.
گفت: قدم رحمت چنین باشد؟
آری دوستان را امتحانها باشد.
با دوست چنین کنی با دشمن چه کنی؟
دوست را پرتاو کرد، و رفت،
تا حالش چه شود.
حالش آن کس داند که پرتاوش کرد.
🌹شمس الدینمحمد تبریزی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
«آرزو داشتم در اینجا
یک نفر را بشناسم که به درخت،
به گل و به آب نگاه کند...
بدون شک این مردم هم به
درخت و گل و آب نگاه میکنند،
اما این تماشا اصیل نیست.
میبینند و میگذرند...
ما میبینیم و غرق میشویم...»
✍#سهراب_سپهری
هنوز در سفرم
https://eitaa.com/TAMASHAGAH