⭐️
" در چهار سوق معرفت "
رباعیات عطار هریک چهار پاره عیّاره ای است
که در چهار سوق معرفت
درس حکمت الهی میدهد.
گاه نفس ناطقه انسانی را
که نفخه الهی و گوهری از
دریای امر پروردگار است
مورد خطاب قرار می دهد که:
ای مرغ عجب ستارگان چینهٔ توست
در روز الست عهد دیرینهٔ توست
گر جام جهان نمای میجویی تو
در صندوقی نهاده در سینهٔ توست
یعنی: ای پرنده آسمانی،
گلشن نیلوفری و ماه و خورشید و ستارگان
را برای تو آفریده اند و
جملۀ آفرینش در حکم دانۀ توست
و پروردگار جهان در روز الست
با تو پیمان محبت بسته
و تو را در بزم حضور، شراب بندگی،
که سلطنت دو عالم در اوست، نوشانیده
و دلت را جام جهان نما
و آیینۀ سکندر ساخته،
تا عکس سیمرغ نهان را در آن بنگری،
و گاه از حقیقت ایمان، که بندگی خداست،
سخن می گوید و خودپرستان را
به هر کیش و مذهب
از گوهر ایمان محروم می بیند:
یک عاشق پاک و یک دل زنده کجاست
یک سوخته جان دل پراکنده کجاست
چون بندۀ اندیشۀ خویشند همه
در روی زمین خدای را بنده کجاست
برگرفته از پیشگفتار
کتاب " گزیده منطق الطیر "
به قلم دکتر حسین الهی قمشه ای
بمیرُم تا تو چشمِ تَر نبینی
شرارِ آهِ پر آذر نبینی
چنان از آتش عشقت بسوزم
که از مو ، رنگِ خاکستر نبینی
باباطاهر
⭐️
ای دوست !
مقامی هست که تا سالک
در آن مقام باشد در خطر باشد ؛
آن را مقام هوا و آرزو توان خواند .
تا از این عالم هوا رختِ بیخودی
و بی آرزویی به صحرای الهی نیاری ،
از خوف نجات نتوانی یافت .
هر که قدم از عالم هوا به در نهاد ؛
قدم در بهشت نهاد ؛
پس در این بهشت
جز خدا دیگر کس نباشد ...
تمهیدات
عین القضات همدانی
🦋
از روی تو و زلف تو،
روز آمد
و شب
ای روز و شبِ تو
روز و شب کرده
عجب
تا عشق مرا
روز و شبت هست
سبب
چون روز و شبت کنم
شب و روز
طلب
سنایی غزنوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH