🧡
همیشه تا تنِ من برقرار خواهد بود
به کوی عشق دلم را گذار خواهد بود
بلای عشق تو خوش کردهایم با دل خود
به بوی آن که خزان را بهار خواهد بود
#اوحدی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️
چگونه بگویم دوستت دارم...
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
#شمس_لنگرودی
#علیرضا_قربانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هدایت شده از تماشاگه راز
🍀🍀🍀🍀
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش ،کن گذری
گو به فغانم ،به فغانم ، به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم
من ؛غرق گناهم ،تو عذر گناهی
روز و شبم راتو که مهری تو که ماهی
چون باده به جوشم ، در جوش و خروشم
من سر زلفت به دو عالم نفروشم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ،نتوانم ، نتوانم...
همه شب بر ماه و پروین نگرم
مگر آید رخسارت بر نظرم
چه بگویم ، چه بگویم ، چه بگویم زین راز
من همین بس ، که مرا کس ، نبود دمساز
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش ،کن گذری
گو به فغانم ،به فغانم ، به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم
🍀🍀🍀🍀
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
این جا کسی است پنهان، دامانِ من گرفته
خود را سِپَس کَشیده، پیشانِ من گرفته
این جا کسی است پنهان، چون جان و خوش تَر از جان
باغی به من نِموده، ایوانِ من گرفته
این جا کسی است پنهان، همچون خیالْ در دل
امّا فروغِ رویَش اَرکانِ من گرفته
اینجا کسی است پنهان، مانندِ قَند در نِی
شیرین شِکَرفُروشی دُکّانِ من گرفته
جادو و چَشم بَندی، چَشمِ کَسَش نبیند
سوداگَری است موزون، میزانِ من گرفته
چون گُلْشِکَر من و او، در هَمدِگَر سِرِشته
من خویِ او گرفته، او آنِ من گرفته
در چَشمِ من نیاید خوبانِ جُمله عالَم
بِنْگَر خیالِ خوبَش مُژگانِ من گرفته
من خسته گِردِ عالَم، دَرمان زِکَس ندیدم
تا دَردِ عشق دیدم دَرمانِ من گرفته
تو نیز دل کَبابی، دَرمان زِ دَرد یابی
گَر گِردِ دَرد گَردی، فرمانِ من گرفته
در بَحْرِ ناامیدی، از خود طَمَع بُریدی
زین بَحْر سَر بَرآری، مَرجانِ من گرفته
بِشْکَن طِلِسمِ صورت، بُگْشایْ چَشمِ سیرت
تا شرق و غرب بینی سُلطانِ من گرفته
ساقیِّ غَیب بینی، پیدا سَلام کرده
پیمانه جام کرده، پیمانِ من گرفته
من دامَنَش کَشیده کِی نوحِ روح دیده
از گریه عالَمی بین، طوفانِ من گرفته
تو تاجِ ما وآن گَهْ سَرهای ما شِکَسته؟
تو یارِ غار وآن گَهْ یارانِ من گرفته؟
گوید زِ گریه بُگْذر، زان سویِ گریه بِنْگَر
عُشّاقْ روح گشته، ریحانِ من گرفته
یارانِ دلْ شِکَسته، بر صَدْرِ دلْ نِشَسته
مَستان و می پَرَستان، میدانِ من گرفته
هَمچو سگانِ تازی، میکُن شکار، خامُش
نی چون سگانِ عَوعَو، کَهْدانِ من گرفته
تبریز شَمسِ دین را بر چَرخِ جان بِبینی
اشراقِ نورِ رویَش کیهانِ من گرفته
کلیات شمس _ مولانای جان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای گشته نهان از من پیدات همی جویم
جای تو نمی دانم هرجات همی جویم
بر من چو شوی پیدا من در تو شوم پنهان
از من چو شوی پنهان پیدات همی جویم
اندر سرِ هر مویی از تو طلبم رویی
هرچند نیم زیبا زیبات همی جویم
چون تو به دلی نزدیک از چه ز تو من دورم
هر جا که رود این دل آنجات همی جویم
زآن پای تو می بوسم کانجاست سر زلفت
یعنی سرِ زلفت را در پات همی جویم
هرچند تو پیدایی چون روز مرا در دل
من شمع به دستِ دل شبهات همی جویم
با دینی و با عقبی وصل تو نیابد سیف
دل از همه برکندم یکتات همی جویم
#سیف_فرغانی
مدتهاست که من
در هر چه نگریستهام
تو را دیدهام.
از هر چه جز توست دیده
بر بستهام .
اگر خطا کردهام و تو را در خود دیدهام، از آن روست که خود را ندیده ام.
اگر از هر سنگ،
از هر ریگ و از هر ذره صدای تو را شنیدهام،
از آن روست که از خود خاموش بودهام.
اما این لطف تو بود که به جستجوی من آمد و
مرا از من باز ستاند.
اگر تو به جستجوی من
نیامده بودی، من که بودم تا تو را جستجو کنم؟
#حسین منصور حلاج
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
4_5951972155607483567.mp3
1.36M
♥️
در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست میدارم.
آینهها و شبپرههای مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمانِ بلند و کمانِ گشادهی پُل
پرندهها و قوس و قزح را به من بده
و راهِ آخرین را
در پردهیی که میزنی مکرر کن.
در فراسوی مرزهای تنم
تو را دوست میدارم.
در آن دوردستِ بعید
که رسالتِ اندامها پایان میپذیرد
و شعله و شورِ تپشها و خواهشها بهتمامی
فرو مینشیند
و هر معنا قالبِ لفظ را وامیگذارد
چنان چون روحی که جسد را در پایانِ سفر،
تا به هجوم کرکسهای پایاناش وانهد…
در فراسوهای عشق
تو را دوست میدارم،
در فراسوهای پرده و رنگ.
در فراسوهای پیکرهایمان
با من وعدهی دیداری بده.
#احمد_شاملو
🍀🍀🍀
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅
هر که خدای تعالی را بشناسد
هرآینه وی را دوست گیرد
و هر که را شناختن او مؤکد شود
دوستی و معرفت او مؤکد گردد
این دوستی مؤکد را
عشق خوانند
و برای آن عرب
چون پیغامبر_ص_را
دیدند که در کوه حراء برای عبادت خلوت می کرد
او را بدین عبارت، صفت گفتند:
((إنّ محمّدا قد عَشِق ربّه))
غزالی:احیاء علوم الدین