بارخدایا!🕊
بر ما بارانی فرو فرست که...
به آن از تپه ها آب سرازیر گردانی، و
چاه ها را لبریز سازی
بارخدای من !
سایه آن ابر را بر ما باد گرم و زهرآگین مساز، و سردی آن را بر ما شوم و
ناخجسته منما، و باریدنش را بر ما باران عذاب قرار مده، و آبش را در کام ما تلخ و ناگوار مگردان....
امین یا رب العالمین🙏
#بخش هایی از دعای نوزدهم صحیفه_سجادیه
درون دل
نهان ، نقشی ست از تو...
که لطفش را، نهانها برنتابد.
#مولانای جان
سلام و عرض ادب دوستان مهربان، همدلان بامرام تماشا گه راز
ظهرتون بخیر ، روزگارتان قرین سعادت✋💐
ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
عارفان را همه در شُربِ مدام اندازد...
ای خوشادولتِ آن مست که درپای حریف
سَر و دستار نداند که کدام اندازد؟!
#حضرت حافظ
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
4_5891043216970484254.mp3
13.46M
پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم
یار مگو که من منم ،من نه منم ،نه من منم
گر تو توئی و من منم ،من نه منم ،نه من منم
عاشق زار او منم ، بی دل و یار او منم
یار و نگار او منم ، غنچه و خار او منم
لاله عذار او منم ، چاره ی کار او منم
بر سر دار او منم ، من نه منم ، نه من منم
عشق چه گفت نام او من نه منم ,نه من منم
باغ شدم ز ورد او ، داغ شدم ز پیش او
لاف زدم ز جام او ، گام زدم ز گام او
دولت شید او منم ، باز سپید او منم
راه امید او منم ،من نه منم ،نه من منم
گفت برو تو شمس حق، هیچ مگو ز آن و این
تا شودت گمان یقین ،من نه منم ،نه من منم
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشاره به شعری از مولانا مرگِ تبدیلی را نشان از تعالی دانسته و آن را به سمتِ نور میداند...
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
💚
جان ز هجر ِعرش اندر فاقهای
تن ز عشق ِخاربُن چون ناقهای
جان گشاید سوی ِبالا بالها
در زده تن در زمین چنگالها
تا تو با من باشی ای مُردهی وطن
چپش ز لیلی دور مانَد جان ِمن
روح لطیف به سبب دور افتادن از عرش در فقر و مسکنت به سر میبرد ، در حالی که جسم از شدّت علاقه به بوتهی خار مانند شتر ، چاق و ستبر شدهاست . روح ، بالهای همّت خود را به سوی عوالم ملکوتی و رفیع میگشاید ، در حالی که جسم ، چنگالهای تعلّق خود را در زمین فرو برده و سخت بدان چسبیده است . ای مُردهی وطن ، ای جسمی که شیفتهی دنیایی و آن را مأوی و مسکن خود ساختهای ، تا وقتی که تو با من همراه باشی ، روح ِمن از لیلی ِحقیقت و کمال دور خواهد ماند ، تا وقتی که آدمی اسیر جسم و شهوات باشد از حقیقت دور میماند .
مثنوی دفتر چهارم
کریم زمانی
چنانکه در قسمتی از آیهی ۱۷۶ سورهی اَعراف میفرماید :
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ
و اگر میخواستیم درجات و مقاماتش را به وسیله آن آیات بالا میبردیم، ولی او به امور ناچیز مادی و لذتهایِ زودگذرِ دنیایی تمایل پیدا کرد و از هوای نفسش پیروی نمود .
(اخلاد) به معناى ملازمت دائمى است، و اخلاد به سوى ارض، چسبيدن به زمين است، و اين تعبير كنايه است از ميل به تمتع از لذات دنيوى و ملازمت آن.
پس اينكه فرمود: (و لو شئنا لرفعناه بها) معنايش اين مىشود كه اگر ما مى خواستيم او را به وسيله همين آيات به درگاه خود نزديک مىكرديم (آرى در نزديكى به خدا ارتفاع از حضيض و پستى اين دنيا است همچنانكه دنيا بخاطر اينكه انسان را از خدا و آيات او منصرف و غافل ساخته و به خود مشغول مىسازد اسفل سافلين است ) و بلند شدن و تكامل انسان بوسيله آيات مذكور كه خود اسباب ظاهرى الهى است باعث هدايت آدمى است، و ليكن سعادت را براى آدمى حتمى نمىسازد زيرا تماميت تأثيرش منوط به مشيت خدا است و خداوند سبحان مشيتش تعلق نگرفته به اينكه سعادت را براى كسى كه از او اعراض كرده و به غير او كه همان زندگى مادى زمينى است، اقبال نموده حتمى سازد.
آرى، زندگى زمينى آدمى را از خدا و از بهشت كه خانه كرامت او است باز مى دارد، و اعراض از خدا و تكذيب آيات او ظلم است، و حكم حتمى خدا جارى است به اينكه مردم ظالم را هدايت نكند، (و الذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ).
لذا بعد از جمله (و لو شئنا لرفعناه بها) فرمود: (لكنه اخلد الى الارض و اتبع هواه ) و بنابراين بيان، تقدير كلام اين مىشود: (لكنا لم نشاء ذلك لانه اخلد الى الارض و اتبع هواه و ليكن ما چنين چيزى را نخواستيم براى اينكه او به زمين چسبيده و هواى دل خود را پيروى كرده، و چنين كسى مورد اضلال ما است نه مورد هدايت ). همچنانكه فرموده : (و يضل الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء).
تفسیر المیزان
علامه طباطبائی
#قرآن_در_مثنوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🔅«وَ لَقَدْ کَرّمْنا بَنی آدَمَ
وَ حَمَلْنا هُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحرِ»
معنی ظاهر آیت شنوده باشی
ولیکن معنی باطنش بشنو:
می فرماید که:
«آدمیزاد را ما برگرفتیم.
او محمول عنایت ماست در بر و بحر.
زیرا که او بار امانت ما دارد.
چون او با همه عجز و ضعف، بارِ ما می کشد
ما با همه قوّت و قدرت و کرم،
اولیٰ تر که بار او کشیم؛
زیرا که ما عاشق و معشوقیم
آنچه ما را با آدمی و آدمی را با ماست
نه ما را با دیگری
و نه دیگری را با ما افتاده است
«بیگانگی ای نیست، تو مایی ما تو»
سرِ جامه تویی و بنِ جامه ما
جامه عشق را
تار«یحِبُّهم» آمد
و پود «یحِبّونه»
مرصاد العباد
شیخ نجم الدین رازی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH