فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"کریم"
کریم کسی است که چون دست یافت، گذشت کند .
چون وعده داد وفا کند .
چون ببخشد افزون از نهایت چشمداشت بدهد و باک ندارد که چقدر و به چه کس بخشیده ...
و اگر حاجت به غیر او برده شود خشنود نگردد و چون به او جفا شود گله و سرزنش را به نهایت نرساند و
کسی را که به او پناه آورده تباه نسازد و او را از آوردن اسباب و میانجی گران بی نیاز سازد.
پس هر که این صفات بدون تکلف برای او فراهم گردد کریم مطلق می باشد و او تنها خداست . گاهی بنده اندک اندک به کسب آن نائل میشود ولی تنها در برخی امور و با نوعی تکلف ؛ از همین رو گاهی به کرم متصف میشود .
#علم_الیقین
#فیض_کاشانی
حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد.
#فاضل_نظری
فرمود که هر که محبوب است خوب است و لایَنْعَکِس [به عکس نمی شود] ، لازم نیست که هر که خوب باشد محبوب باشد .
خوبی جزوِ محبوبی است و محبوبی اَصل است .
چون محبوبی باشد ، البتّه خوبی باشد جزوِ چیزی از کُلّاش ، جُدا نباشد و مُلازمِ کُلّ باشد .
نه در زمان مجنون ، خوبان بودند از لَیلی خوبتر؟
امّا محبوبِ مجنون نبودند.
#فیه ما فیه
شرح استاد کریم زمانی : هر کس که زیبا باشد ، الزاماً نمیتواند معشوق و محبوب دیگری گردد .
افلاطون بر این باور بود که عشق ؛ نیازمند زیبایی است .
یعنی تا زیبایی نباشد عشقی هم در کار نیست .
(به مجموعۀ آثار افلاطون ، رسالۀ ضیافت ، ص ۴۵۱ رجوع شود) ... امّا مولانا قطعیت این نظریه را رد کرده است و میگوید این عشق است که همه چیز را زیبا میکند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش باش که خوشْ نهاد باشدصوفی
از باطن خویشْ شاد باشد صوفی
صوفی صاف است غم بَرو نَنشیند
کیخُسرو و کیقُباد باشد صوفی
#مولانای جان
او نگفت
دوستت دارم.
اما نامه اش را اینگونه تمام کرد...
بال تو را میبوسم
پرنده ی کوچک قلبم!
#فرانتسکافکا
وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا تو ، همه جا تو ، همه جا تو!
#محمدعلی_بهمنی
من ز وصلت چون به هجران می روم
در بیابان مغیلان می روم
من به خود کی رفتمی او می کشد
تا نپنداری که خواهان می روم
چشم نرگس خیره در من ماندهست
کز میان باغ و بستان می روم
عقل هم انگشت خود را می گزد
زانک جان این جاست و بیجان می روم
دست ناپیدا گریبان می کشد
من پی دست و گریبان می روم
این چنین پیدا و پنهان دست کیست
تا که من پیدا و پنهان می روم
این همان دست است کاول او مرا
جمع کرد و من پریشان می روم
در تماشای چنین دست عجب
من شدم از دست و حیران می روم
من چو از دریای عمان قطرهام
قطره قطره سوی عمان می روم
من چو از کان معانی یک جوم
همچنین جو جو بدان کان می روم
من چو از خورشید کیوان ذرهام
ذره ذره سوی کیوان می روم
#مولانای جان