eitaa logo
تماشاگه راز
283 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
گل چو خندید محال است دگر غنچه شود سر چو آشفته شد از عشق بسامان نشود... 🍃 @TAMASHAGAH
چه خوب است که روحی را یافته باشد تا در میان طوفان ها بتواند در دامنش بخزد . پناهگاهی اطمینان بخش که در آن به انتظار ضربان قلب خود نفسی برآورد . بزرگترین شادی را در آن بیابد احساس کند که رازدارش اوست . زیبایی های جهان را با حواس او در کشد .با قلب او را کام گیرد ،حتی با او رنج ببرد . آه ... کشیدن با دوست ،اوج شادی ست . @TAMASHAGAH
خواهی چو خلیل کعبه بنیاد کنی و آنرا به نماز و طاعت آباد کنی روزی دو هزار بنده آزاد کنی به زان نبود که خاطری شاد کنی @TAMASHAGAH
_پر_ است_ از_ تو منم_ ز _غفلت 🔸️"...فرق است بین غیب و غایب! در حقیقت، غایب بودن خداوند به دلیل وهم و پندار ماست. ما اگر دچار وهم و پندار نبودیم، او را غایب حساب نمی کردیم. در واقع ما غایب هستیم و غایب از غایب سخن می گوید. خداوند برای ما غایب است، نه برای خودش، او غایب نیست، ما غایبیم. او غیب است و غیب برای خودش غایب نیست. ما چون همیشه در وهم و پندار هستیم، خدا را غایب می دانیم. در واقع ، وهم و پندار ما موجب غایب بودن خداوند از ما می شود. موجب غیبت، وهم و پندار است اگر وهم و پندار نبود، جز اناالحق چیزی باقی نبود..." 📗رازِ راز، ابراهیمی دینانی، ص۳۳۴ @TAMASHAGAH
پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را خویش خویش من هم اینک از در صلح آمده است بس که گوش از خلق بستم تا شنیدم خویش را    خویش خویش من مرا و هر چه من ها بود سوخت کشتم آن خویش و زخاکش پروریدم خویش را   معنی این خویش را از خویش خویش خود بپرس خویش بینی را گزیدم تا گزیدم خویش را   می شدم ساقی شدم ساغر شدم مستی شدم تا زتاکستان هستی خوشه چیدم خویش را   سردی کاشانه را با آه گرمی داده ام راه را بر خورشید بستم تا دمیدم خویش را   برده داران زمانها چوب حراجم زدند دست اول تا برآمد خود خریدم خویش را   بزم سازان جهان می از سبوی پر خورند من تهی پیمانه بودم سر کشیدم خویش را   اشک و من با یک ترازو قدر هم بشناختیم ارزش من بین که با گوهر کشیدم خویش را   شمعم و با سوختن تا آخرین دم زنده ام قطره قطره سوختم تا آفریدم خویش را کرمانشاهی @TAMASHAGAH
تاریخ تولد حقیقی ما؛ تاریخ سر رفتن از خویش است. وقتی از خویش گم می‌شویم تا خویشتن حقیقی‌مان را پیدا کنیم. ما زمانی به حقیقت متولد می‌شویم که در جذبه‌ی یک دیدار، بیدار شویم. اما اگر شمس همیشه می‌مانْد، تولد مولانا کامل نبود؛ چرا که عشق در رنج و فراق است که به کمال می‌رسد، فراق پخته می‌کند و مُهَذَّب. محمدعلی موحد @TAMASHAGAH
🔅       ای که هر نااهلی را در درون خود عشق اندوخته‌ای      این پراکندگی تا کی؟        ای که دل خود را به هزار بازار عشق دیگران بفروخته‌ای         این آشفتگی تا چند؟   دل به بازار من آورده و بفروخته‌ای   دلِ بفروخته مفروش به بازار دگر       @TAMASHAGAH
گر چه میدانم نمیآیی ولی هر دم ز شوق سوی در می آیم و هر سو نگاهی میکنم هدایت طبرستانی🌱 @TAMASHAGAH