eitaa logo
تماشاگه راز
292 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
عالم آینه است: نقش خود را در او می‌بینی. همهٔ اخلاق بد - از ظلم و کین و حسد و حرص و بی‌رحمی و کبر - چون در توست نمی‌رنجی، چون آن را در دیگری می‌بینی، می‌رمی و می‌رنجی. پس بدان که از خود می‌رنجی و می‌رمی. مقالات مولانا [فیه مافیه] @TAMASHAGAH
🌹🌹 داستانی بسیار زیبا🌹🌹 در داروخانه، ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ با زبان ساده ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ . ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮ ﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯽ؟ ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﻫﺎ .... ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ، ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺯﺑﺮ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻢ .... ﺍﮔﻪ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﺑﻬﺘﺮﻩ، ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺪﻩ .. ﻣﺘﺼﺪﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ، ﻟﺒﺨﻨﺪ ،ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺵ ﯾﺦ ﺯﺩ .. ﭼــﻪ ﺣﻘﯿــﺮﻭﻛﻮﭼﮏ ﺍﺳــﺖ ﺁﻥ ﮐﺴــﯽ ﻛــﻪ ﺑــﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻐــﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ ! ﭼــﺮﺍ ﻛـــﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧــﺪ ﺑﻌــﺪ ﺍﺯ ﺑــﺎﺯﯼ ﺷﻄﺮﻧــﺞ ، ﺷــــﺎﻩ ﻭ ﺳـﺮﺑــﺎﺯ ، ﻫـﻤــﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻌﺒــﻪ ﻗــــﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧـــﺪ. جايگاه شاه و گدا ، دارا و ندار ، قبراست... "انسانیت" هست كه به یادگار می ماند.. 🌾🌾🌾🌾🌾
کی باشم من که مانم یا نمانم تو را خواهم که در عالم بمانی هزاران جان ما و بهتر از ما فدای تو که جان جان جانی @TAMASHAGAH
رو به کتاب تعلم گرد علم فقه گرد تا سرافرازی شوی اندر یجوز و لایجوز جان من ازعشق شمس الدین زطفلی دورشد عشق او زین پس نماندبا مویزوجوز و کوز عقل من از دست رفت و شعر من ناقص بماند زان کمانم هست عریان از لباس نقش و توز ای جلال الدین بخسپ و ترک کن املا بگو که تک آن شیر را اندرنیابد هیچ یوز 🍃🌼🍃🌼🍃 این شاید تنها غزلی است که جلال دین با اسم خود نیز تخلّص میکند علاوه بر شمس دین خشمگین از دست فقها و کسانی که به عشق او به شمس بدیده شّک و تحقیر مینگرند شما را چه کار به عشق مردان شما چون کودکان گردو بازی کنین و مشغول حرام و حلال و بکن نکن خود شوید خود می‌گوید برو بخواب و وقت خود را صرف این افراد نکن که بسیار از مرحله پرت هستند @TAMASHAGAH
گر تو یارا عاشقی ماننده این شمع باش جمله شب می‌گداز و جمله شب خوش می‌بسوز غیر عاشق دان که چون سرما بود اندر خزان در میان آن خزان باشد دل عاشق تموز ✨✨✨✨ @TAMASHAGAH
وقتی یک چینی‌بندزن (مرمت‌کار) ژاپنی می‌خواهد ظرفِ شکسته‌ای را مرمت کند، ترک‌های آن را با طلا پر می‌کند. آن‌ها معتقدند که وقتی چیزی دچار صدمه می‌شود و آسیب می‌بیند، آن‌گاه بسیار زیباتر از قبل می‌شود. این هنر باستانی، اتصال طلایی یا کینتسوگی نام دارد. فلسفۀ کینتسوگی بر مفاهیمی مانند پذیرش کاستی‌ها و شکست‌ها در زندگی و خارج‌نشدن از چرخۀ زندگانی تاکید دارد. حال چرا با طلا بند می‌زنند؟ کینتسوگی می‌گوید که شما بعد از شکست نه تنها دچار کاستی و ضعف نمی‌شوید، بلکه بسیار ارزشمند شده و می‌درخشید. شکست‌ها، تجارب و نتایج بسیار ارزش‌مندی هستند که افراد موفق کوله‌باری از آن‌ها را جمع کرده‌اند. @TAMASHAGAH
تماشاگه راز
وقتی یک چینی‌بندزن (مرمت‌کار) ژاپنی می‌خواهد ظرفِ شکسته‌ای را مرمت کند، ترک‌های آن را با طلا پر می‌ک
در فرهنگ ژاپن اصطلاح درخشانی هست به نام وابی-سابی. یعنی آن زیبایی که از نقص آمده. مثل پرتوی که از شکاف دیوار به درون می‌آید. در فرهنگ ما هم انار ترک‌خورده زیباتر است، و همین‌طور کوزه‌ی نیم‌شکسته. فرش کهنه، بهای بیشتر دارد. شیارها و ترک‌های آشفته‌ی چوب قشنگ‌تر هستند. زخم دارکوب و لانه‌ی سار در شکافی، تنه‌ی درخت را زنده‌تر می‌کنند. چال گونه هم نقصی عضلانی، اما زیباست. پوست آدم‌ هم رفته‌رفته چروک برمی‌دارد و هر چروک، هر افتادگی و موی سفید، داستان آدم است. طاق‌ِ قدیمی اگر زیباست، بخاطر کاشی‌های شکسته و مفقودش است و هنرش، قرن‌ها آسیب و ایستادن است. گفتن ندارد، اما دل شکسته هم زیباتر است و او هم گفته بود که نزد قلب‌های شکسته است. کمال‌طلبی آدم را مریض می‌کند، عقب نگه می‌دارد و ترسو می‌کند. مگر چی کامل است؟ و به قول آن دوست، جونور کامل کیه؟ هیچ‌چیز پاینده نیست و تا ابد با ما نیست و هیچ‌کس مانا نیست. بی‌هیچ یکنواختی، تقارن و صیقل. وابی‌سابی علیه‌ کمال‌خواهی است. نقص، فردیت می‌بخشد. این وجهِ گمشده‌ی زندگی ماست. 🔆 کمال طلبی در اینجا : ظاهر بی نقص، مقایسه داشته ها ...
🍃 " صد حکایت بشنود مدهوشِ حرص    در نیابد نکته ای در گوش حرص" آن کس که تحت سیطره ی حرص باشد،از هزاران حقیقتی که می شنود نکته ای نمی آموزد... @TAMASHAGAH
📕📕اندیشه های اخلاقی در شاهنامه ی فردوسی 🌱🌱🌱 شاهنامه کتاب رزم وحماسه ودلیری وپایداری وشجاعت است .ولی سرشار از اندیشه های اخلاقی است. این اندیشه اخلاقی بیانگر آن است که فردوسی رفتا وکردار نیک را سرمشق خود قرار داده است به گواه شاهنامه فردوسی اخلاق نیک دشمنان ایران راهم از نطر فردوسی پنهان نمانده است. واخلاق زشت بزرگان ایرانی را نیز نکوهیده است . امروزه گویا اخلاق گم شده است این گم شده را درشاهنامه بنگرید: 📕آزرم وشرم داشتن یکی بیم و آزرم و شرم خدای که تاباشدت یاورورهنمای 📕میانه روی واعتدال ز کار زمانه میانه گزین چو خواهی که یابی به دادآفرین 📕بخشندگی و دهش چوبخشنده باشی گرامی شوی ز دانایی و داد، نامی شوی 📕بردباری وشکیبایی ستون خرد بردباری بود چوتیزی کنی تن به خواری بود 📕بشردوستی به هرجایگه یار درویش باش همی راد برمردم خویش باش 📕پندپذیری توبیماری وپند داروی توست بکوشم همی تاشوی تندرست 📕دانش اندوزی میاسای زاموختن یک زمان زدانش میفکن دل اندر گمان 📕رازپوشی چو رازت به شهر آشکارا شود دل بخردت بی مدارا شود 📕سازگاری با دشواری‌ها ورایدون که با تونسازد جهان بسازیم ما با جهان جهان 📕فرو بردن خشم بدان باش تا دورباشی به خشم به مردی بپوش از گنهکار چشم 📕فروتنی فروتن بود هرکه دارد خرد سپهرش همی در خرد پرورد 📕بداندیشی به دل نیز اندیشه ی بد مدار بداندیش را بد بود روزگار 📕پرگویی چوگفتار بیهوده بسیارگشت سخنگوی در مردمی خوارگشت 📕کینه توزی وجنگ مسازید جنگ و مریزید خون مباشید کس را به بد رهنمون 📕عیب جویی چو عیب تن خویش داندکسی زعیب کسان برنگوید بسی 📕تن آسایی وکاهلی تن آسایی و کاهلی دور کن بکوش و ز رنج تنت سور کن 🍃🍃🍃 @TAMASHAGAH
🍃✨بسم الله الرحمن الرحیم✨🍃
الـهی ؛ نوازنده غریبان توئی و من غریبم . دردم را دوا کن که توئی طبیبم ای دلیل هر گم‌گشته ! یا رب ز تو آنچه من گدامی خواهم افزون زهزار پادشاه می خواهم هرکس ز در تو حاجتی می خواهد من آمده ام از تو  ترا می خواهم . عبدالله انصاری
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرگز در برابر پرسشی عاجز و درمانده نشدم به ‌جز در مقابل کسی که پرسید:تو کیستی؟ گم شدم در خود ندانم من، کیم یا چیستم؟ قالبم؟، عقلم؟، حیاتم؟، جان گویا چیستم؟ آدمی نامم ولیکن آدمی در اصل چیست؟ معنی‌ام یا صورتم، یا مسما چیستم؟ درچنین صورت که من دارم چگویم وصف خویش؟ آتشم؟، خاکم؟، نسیمم؟، آب دریا چیستم؟ عاقلم؟، دیوانه ام؟، در فرقتم یا در وصال؟ نیستم؟، هستم؟، نه بر جایم؟، نه بی‌جا چیستم؟ عاشقم؟، معشوقم؟، عشقم؟، سالکم؟، پیرم؟، مرید؟ راهبم؟، یارم؟، صلیبم یا مسیحا چیستم؟ مرده‌ام؟، یا زنده‌ام یا زنده بی‌جسم و جان نور و ظلمت؟، زهر و نوش و زشت و زیبا چیستم؟ آه ازین وادی حیرت، آه ازین دریای ژرف کشتی‌ام یا بحر یا لؤلؤی لالا چیستم؟ بی‌نشانی شد نشان و بی‌زبانی شد زبان بی‌نشان و بی‌زبان گویا و بینا چیستم؟ ورکسی پرسد زمن، تو کیستی یا چیستی؟ من چه دانم، کاین چنین حیران و شیدا چیستم؟ @TAMASHAGAH