eitaa logo
تماشاگه راز
275 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
ما چاشنیِ بوسه ز دشنام گرفتيم فيض شکر از تلخیِ بادام گرفتيم دل صاف نموديم به نيک و بدِ ايّام فيض دم صبح از نفس شام گرفتيم ناکامی جاويد چو در کام جهان بود از کام جهان دست به ناکام گرفتيم در رهگذر سيل فنا خواب حرام است رفتيم برون از فلک آرام گرفتيم بر کنگرهٔ عرش ضرورست کمندی چون شانه سر زلف دلارام گرفتيم رفتيم ازين قلزم خونين به کناری زين معرکه خود را به لب بام گرفتيم ديديم که پرگارِ فلک در کف ما نيست چون نقطه درين دايره آرام گرفتيم زهّاد گرفتند ره گلشن فردوس ما گردن مينا و لب جام گرفتيم کرديم دل سنگدلان را به سخن نرم از ريگ روان روغن بادام گرفتيم در دست فلاخن نکند سنگ اقامت ما زير فلک بهر چه  گرفتيم؟ "صائب" ز سر ميوهٔ فردوس گذشتيم تا بوسهٔ تلخ از دهن جام گرفتيم. @TAMASHAGAH
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر ، نامه رسان من و توست گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست ابتهاج @TAMASHAGAH
عاشقان از لب خوبان می مستانه زدند به نظر زلف دلاویز ، بتان شانه زدند هر که مجنون تو شد ، از همه قیدی وارست عاقلان راه نبردند به افسانه زدند @TAMASHAGAH
وگفت: «نخست عبادتی خاموشی است، آنگه طلب علم کردن، آنگاه بدان عمل کردن، آنگاه نشرِ آن کردن.» / ذکر سُفیان ثَوْری @TAMASHAGAH
وجود هر چه می بینم توئی در ظاهر و باطن چه عالی گوهری یارب، چه بی اندازه دریایی @TAMASHAGAH
‍ 🍃 بی‌تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم، همه‌تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. ‌ در نهانخانه‌ی‌ جانم، گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید: ‌ یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم. ‌ تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت، من همه، محو تماشای نگاهت. ‌ آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه‌ی ماه فرو ریخته در آب شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گُل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ ‌ یادم آید تو به من گفتی: " از این عشق حذر کن! لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن، آب، آیینه‌ی عشقِ گذران است، تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است؛ باش فردا،‌ که دلت با دگران است! تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن! " ‌ با تو گفتم :‌ "حذر از عشق؟! ندانم! سفر از پیش تو؟‌! هرگز نتوانم، روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد، چون کبوتر، لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم..." و... @TAMASHAGAH
باز آی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین کآشوب و فریاد از زمین بر آستانم می رود @TAMASHAGAH
✨بسم الله الرحمن‌ الرحیم✨
الـهی! به حور و قصور ننازیم ، اگر نفسی با تو پردازیم. اگر به دوزخ بَری دعوی‌دار نیستیم و اگر به بهشت بَری خریدار نیستیم . عبدالله انصاری