و گفت: ای بَسا کَس که به ما نزدیک است
و از ما دور
و بَسا کَس که از ما دور است
و به ما نزدیک..
#عطار
@TAMASHAGAH
چون من گدای بینشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند؟
#حافظ
@TAMASHAGAH
هوالعزیز🌱
تمام دلخوشی ام شور عاشقانه ی توست
دو چشم منتظر من، مدام خانه ی توست
دوان دوان بشتابم بسوی مقصد دوست
هر آنچه در نظر آید، همان نشانه ی توست
تمام فاصله ها را دویده ام شب و روز
سکوت کردم و قلبم پر از بهانهء توست
شکسته گر چه دلم در مسیر طوفان ها
پناه این دل در مانده آستانه ی توست
نفس کشم به هوایت در این غبار گناه
نسیم رحمت بی واسعه از مرحمت توست
من آن کبوتر جَلدم که بی هراس قفس
هنوز زنده به تکرار آب و دانه ی توست
نداده ام به کسی دل ،که خانه ی توست
بیا که ساحلِ دل پُر ، ز بیکرانه ی توست
به سر هوای تو دارم به دل امید وصال
مرو از این دل خسته که خانه خانه توست
هر آنچه پاک ومنزه هرآنچه زیبا هست
به چشم واله ی عاشق فقط نشانه ی توست
مرا به هیچ بخرای خیال شیرینم
که لحظه لحظه عمرم همه بهانه توست
هوا هوای غدیر و دلم چه بی تاب است
گرفته راحت جانم غم از فراق تواست
هرانچه شعر نوشته ام به هوای دورهمی
اگرچه شعر نباشد ولی فقط برای تو است😄✋🏻
✍صالح ادیب
@TAMASHAGAH
عشق به جستجوی فردی میآید که طالب آن (عشق) نباشد
بلکه بخشندهی آن در سهیم شدن های بیقید و شرط باشد، حقیقتِ متعالیِ عشق در حالی فرد را خواهد یافت؛ که او در بیتمناییِ محض ساکنی همیشگیست ،
زیرا جوهرهی وجود و ذاتِ مطلقِ حقیقی جهانِ هستی در کلیت اش از بودشِ عشق است و عشق غیر خویش را نمیجوید، نمیخواهد، نمیبخشد و غیر عشق را درنمییابد.
@TAMASHAGAH
نه در فراق توام طاقت شکیبائی ست
نه در وصال توام ایمنی ز شیدائی ست
نه در وصال تو شادم نه در فراق صبور
چه طالع است مرا یارب این چه رسوائی ست
#مجد_همگر
@TAMASHAGAH
🍃هوالعزیز
به نام خدای شفیع و صبور
خداوند دانش خداوند نور
بنام خدایی که هیچگاه دغدغه از دست دادنش را ندارم .
امروز را ، میخواهم دل بسپارم به دریای لایتناهیِ لطف حق .
جان جانان من!
ما را از خودمان برهان و به خودت برسان
که فردا دیر است .
امروز ، باید خودم را بشناسم
بدانم کیستم و کجای عالم ایستاده ام ؟!
الهی ما را به راه راست هدایت فرما .
سپاسگزارم ای عشق سپاسگزارم 🙏
@TAMASHAGAH
و [بندگان رحمان] كسانى هستند كه چون به آيات پروردگارشان تذكّر داده شوند، كر و كور (چشم و گوش بسته) به سجده نمىافتند (بلكه عمل آنان آگاهانه است).
فرقان/۷۳
@TAMASHAGAH
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
وز عمر، مرا جز شب دیجور نماندست
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندست
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رخت این خسته رنجور نماندست
صبر است مرا چاره هجران تو لیکن
چون صبر توان کرد؟ که مقدور نماندست
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ریز که معذور نماندست
#حافظ، ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیه سور نماندست
@TAMASHAGAH
.
به پایِ خويشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری
زِ خویشتن برهانی ...!
#شیخ اجل سعدی از ۶۱۵
@TAMASHAGAH