eitaa logo
اطلاع رسانی تشکیلات فاطمیون
366 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
142 فایل
☘️بسم الله الرحمن الرحیم☘️ هرکس علاقه‌‌مند به امام حسین علیه السلام است یعنى علاقه‌‌مند به اسلام سیاسى است. امام خامنه ای عزیز کانال محتوایی تشکيلات فرهنگی، مطالعاتی و جهادی فاطمیون فرزندان بسیج، مسجد و هیأت #ارتباط_با_ما: @Eshq_Agahi_Masouliyat
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام شیفت امروزم ذهنم مشغول بود،مشغول راهرویی بین مرگ و زندگی.. زایشگاه و آی سی یو.. در دو طرف سالن صندلی‌هایی گذاشته شده .. سمت زایشگاه همه کیف رنگی رنگی و پوشک و لباس بچه و کادو و بادکنک و شیرینی... اما ته راهرو آی سی یو .. گاهی پریشان دلان گریه می‌کنند و گاهی تسبیح پاره می‌شود از دستشان وقتی دندان قروچه میکنند و خدایا می‌گویند.. گاهی اما صندلی های درب آی سی یو خالی است و کسی ننشسته و قطعا در دلشان در منزل غوغایی به پاست ورود ممنوع است و نمی‌توانند عزیزشان را در سخت ترین شرایط همراهی کنند‌ اما میدانند پرستارانی از جنس نور بغل می‌کنند بیمارشان را.. این طرف سالن اما شور و شعف و جاودانگیست که هوار میکشد زندگی را در دل این همه ناامیدی .. با خودم فکر می کنم مثل دنیا و آخرت است این سالن.. و فاصله چقدر کوتاه و غم انگیز است ،فرصت چقدر محدود و فانیست.. با خود میگویم که در این راهرو باید زندگی کرد ،باید لبخند زد و باید خنداند همه ی عالم را.. فرصت کوتاه است ،می آید لحظه ای که ته سالن باشیم و کسی به دیدارمان نیاید و زیر سرم صدای آلارم دستگاه علائم حیاتیمان داد بکشد که آهاااای این هم رفتنیست.... نویسنده: خانم https://eitaa.com/TFatemiyon
نفس حبس است در سینه ...و  از دوری رخسارت چقدر بعید شد  دیدار... وقتی آرزوی پدر و مادران حسرت کشیده مان به  رویت به   قیامت  افتاد...قامت سروت ،خال لبت، را منجی، به انتظار نشسته ایم اماصامت و بی روحیم...حتی به نجات خود قدم پای به راه ننهاده ایم...و مکرر گفته ایم منجی که بیاید این میشود و آن میشود ...حال دریافته ام منجی زمانی خواهد آمد که  هرکس منجی خودش باشد  و تلاش کند در حد وجود خودش ...برای مدینه ی فاضله ای که قرآن وعده کرد به کلام وحی و آیه نرید ان نمن، نشستن جایز نیست.... باید قیام کرد اول علیه خودخواهی و خودبینی و کبر آنگاه قیام بر  ظلم ظالم و  پناهی بود بر اشک مظلوم...نشستیم سالها و بر لب خواندیم الهی عظم البلا و به سکوت فرجش را دور کردیم از  دنیایی که جز به آمدنش رنگ  خوشی نخواهد دید...الغوث خواندیمش به شتاب بیاید اما با کردارمان سد وجودش بودیم و یار نداشت حتی به عدد شاخصان موعود...براین هجران اگر چه اشک سرازیر بود اما عمل  مانعش بود به وصل...زبانمان مهدی فاطمه را میخواند و  حاصل فعلمان شرم بر پیشانیمان آورد  ...تا کی به تمنای وصال تو یگانه ...اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه..ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی ...دل بی  تو به تنگ آمد ...وقت است  که بازایی..با همه ی شرمساریمان دستها به استجابت دعا به التجا بلند است و تو را میخواند..بیا و قلبها را به دستان پرمهرت شفایی بخش تا در نهانخانه ی دل جز دوست کسی نباشد...بیا که چشم انتظار رویت هستیم .... نویسنده: خانم https://eitaa.com/TFatemiyon
صبر ایوب داشت آنگاه که در گوشش پرواز جگرگوشه هایش را نجوا کردند...اسماعیل را میگویم ..در مکتب ابراهیم چنان پرورش یافته بود که فنای فی الله بود و همه تن ذوب شده بود در راه هدفی که تماما ایستادگی بود مقابل تمام کفری که غاصب بود و قدس آن قبله ی اول را با چنگال قدرت کثیفش    زندانی کرده بود ...آزاد میخواست فرزندان غزه و فلسطین و مظلومان تاریخ را و جان کوچکترین بود برای جانان اگر چه عزیزترین هدیه و موهبت الهی برای هر مجاهد است در این جنگ ظالم و مظلوم مقابل غاصبی که تا دندان مسلح و ایادی بسیار داشت... و او که به مهمانی می آمد میدانست که مهمانی شام آخراست و چه زود است که عزیزان و شهیدانش را به آغوش میکشد....کلام وحی میخواند و به جای خواب خوش بیدار بود و میدانست خواب ابدی و شیرین برای مجاهد در این دنیای فانی و کوتاه به صلاح نیست...حق وعده اش کرده بود به مهمانی و آثارو برکاتی  ماندگار  چون شهادت  حسین و  تک تک سلولهایش وقتی به غربت در خانه ی دوست جان میداد  شهادت میداد به حقانیتش..آری اسماعیل این بار  روی دستهای دوستان  تشییع شد  و خداوند عید قربان را به قربانی وجودش برای پیروزی فلسطین ذخیره کرد...باشد که به زودی خونش هدیه ی پیروزی وآزادی باشد برای مظلومان و کودکان غزه...مبارک بادت شهادت. ماندگار باد یادت ای  غریب شهید، گوارا باد رسیدنت به لقا الله و لقا یاران  و عزیزانت... 📝نویسنده: خانم https://eitaa.com/TFatemiyon
اوتاکه بوددررنج وسختی قرارگرفت تاحرم بیت الله ازقدوم نامحرمان پاسداری شود سرداری که چنان که ازنامش پیداست مقسم نیکی وسعادت وخوشبختی بودبرای همه ی مسلمانان عالم. درجای جای کره ی خاکی هرجاکه ظالمی بود،حضورپیداکردوباحضورش دست مظلوم را به محبت فشرد.چنان صلابتی که داعش باآن همه ادعادراربیل عراق باشنیدن نامش فراررابرقرارترجیح داد. مردخاکی میدان ادعایی نداشت،اگرچه نامش حافظ حرم بود. مدافع حرمی که خستگی راخسته کرد،ویک روزخوش برای وجودمبارک خودش نداشت. مردی که ایران وایرانی مدیون عرق جبین او درمیدان های دورازدسترس خاکمان بودتا دشمن هوس آمدن وپای گذاشتن به خاکمان رانکند. مردمیدانی که ازروبرو هرگزجرأت جنگ بااو نداشتند،چون صلابت چشمان مالک اشتر بودکه زهره شان راآب میکرداگرچه بوی یارشنیده بودوازمحل دفنش پیش طلبه شهیدیوسف الهی خبرداده بودودرجواب عزیزی که گفته بودشمابااین قددر اینجاجانمی‌شوی بالبخندگفت:ازمن گفتن بودوبه یقین می‌دانست که قدسرداردراثر نامردی دشمن درهم می‌پیچدوجایش میشود همان‌جاکه میخواست وانگشتری که هرشب باآن نمازشب میخوانددرانگشتش به یادگار بااودفن شدچون خودش خواسته بود. انگشترازدست سردارجدانشدامادست،قطعه قطعه شدوسقای حرم اگرچه دست نداشت اماتکه های وجودش رافرشتگان برفرازحرم طواف دادندو سیرابش کردندازبوی حرم سالارشهیدان نامی که ماندگارشدبرعرصه تاریخ ازنامش هراس دارندومطالب مربوط به اورا حذف میکننددرفضای مجازی،لذااسمی نیاوردم ازسرداردلهاوتوخودمیدانی که مدافع حرم وعاشق حرم که بودوچقدردلتنگ رویش ونیازمندوجودش هستیم این روزها اورفت وپای حرامی به حرم بازشد. 📝نویسنده: خانم
هدایت شده از کتاب فاطمیون
🥀رقیه سلام بر تو و عاشورایی که در چشم های کوچک تو خلاصه شده است .. سلام بر کوچکی گام هایت و خاطرات در آتش مانده ات. سلام بر تو که آتش کوتاهتر از دامنت نیافت... سلام بر تو ای سوال بزرگ تاریخ، پس از گذشت قرن‌ها آیا آبله ی پاهایت خوب شده است؟ تو را چه بنامم که بیش از سر بهار،در آغوش بابا طعم زندگی را نچشیدی و مانند او غریبانه،از غربت این غریبستان خاکی پر کشیدی... تو را چه بسرایم که آوازه ی برکت و کرامتت،موج وار،همه ی دلها را به تلاطم درآورده است. پس سلام بر تو،روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی... آه رقیه ! لبهای تشنه ات را خاک پاشیدند و چشمان به اشک نشسته ات را آشنای تازیانه ها کردند.. دستهایت کوچک بودند برای به آغوش کشیدن صبر و سختی...اما تو چقدر سربلند بیرون آمدی از دردها و دلتنگی ها.. صبر را از چه کسی به ارث برده بودی ، نمیدانم.. اما ایمان همپای تو بزرگ شده بود.. هان ای دختر خورشید، تو خرابه نشین نیستی ، اینک عرش را به پاس قدوم تو مفروش کرده اند. پای بگذار! بال تمام ملائک برای گام گذاشتنت در خویش نمی‌گنجد. و تو چون رودی زلال که عمود ایستاده باشد قد می‌کشی و به ناگاه از زمین بریده میشوی و در بی‌کرانگی لاجورد، از زمینیان پنهان خواهی شد.. خدا را هزاران بار شاکریم که به ما عزاداران شهر شریف آباد توفیق داد تا یکسال دیگر در ایام شهادت حضرت رقیه س با این بانوی گره گشا عهد ببندیم رقیه جان ای بانوی کریمه ما با شما عهد میبندیم که با حجاب و چادر خود،مدافع حریم عفت در شهر خود باشیم.. رقیه جان ! قربان دل بی قرارت،ما با شما عهد میبندیم،خواب یزیدیان زمانه و طاغوتهای کودک کش را به هم بریزیم،همانگونه که شما در خرابه با روضه ی خود خواب آنها را به هم زدید.. ای باب الحوائج! ما هم مانند شما پای علم ( سلام فرمانده ) خود ایستاده ایم و همانطور که شما مانند عمو عباستان برای فرمانده ی خود علمداری کردید ما هم برای فرمانده ی خود ( رهبر عزیزمان ) علمداری کنیم. بله این راه شما است که باید علمدار مکتب بود... والسلام.. نویسنده: خانم https://eitaa.com/ketabfa
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ خداوند در قرآن به قلم و آنچه با قلم نگاشته می‌شود سوگند یاد کرده است و این نشانگر اهمیت قلم و اصحاب رسانه است. قلم و کتابتی که به واسطه آن محقق می‌شود از نعمت‌های خاصه الهی است که انسان بدان راه یافته است زیرا اهمیت قلم در ثبت و ضبط حوادث غایب از انظار و معانی و اسرار پنهان و مخفی در دل‌ها بر کسی پوشیده نیست و به واسطه قلم است که انسان استحضار می‌یابد آنچه را که مرور زمان و یا بُعد مکان بر روی آن پرده کشیده است . هفدهم مرداد سالروز شهادت شهید محمود صارمی و روز خبرنگار فرصتی است تا از زحمات بی دریغ و مساعدت و همراهی خبرنگار شهرمون جناب آقای رضایی تشکر ویژه داشته باشیم و این روز بزرگ را به ایشان تبریک و تهنیت عرض نماییم . ما با عکسها و فیلمهای شما زندگی کردیم ،اشک ریختم و خندیدیم... عمرتان مانا ، اندیشه تان سبز باد. نویسنده: خانم https://eitaa.com/ketabfa https://eitaa.com/TFatemiyon
هدایت شده از کتاب فاطمیون
قلم به دست میگیرم،میخواهم ازتو بنویسم، امادستانم می‌لرزد،چراکه میدانم کاریست محال! به جای نوشتن ساعتی مات و مبهوت در انزوای خویش خاموش می نشینم. خیالم به پرواز در می آید،صلابت چشمانت را به یادمی آورم،آنگاه که یاس ها هم به یأس بدل شدند دربرابراین همه صبر. فراموش میکنم هرچه در اطرافم میگذرد،دوباره شروع به نوشتن میکنم. سلام خدا بر حنجر بریده ات ای مایه ی فخر زمین است. ای سرو بی سر ای شهیدمدافع حرم هرچندکه خسته و غریب به قتلگاه رسیدی،اما در پس نگاهت چیز دیگری بودکه ما هرگز نه فهمیدیم و نه دیدیمش. مانندصنوبر صبور بودی آنگاه که تو را به اسارت می بردند و مثل سرو راست قامت بودی آن لحظه که شمر زمانه سر از تنت جدا کرد. تو نه اسیر چنگال گرگهای سیاه داعش،که در دام نگاه دوست،خانه گسترده بودی. به راستی که علی اکبر(ع) را خلقأ خلقا و منطقأ دیدی و صدایش را شنیدی و حرکت را آغاز کردی. به گمانم آرامشی که جهانیان در نگاهت دیدند،گوش جان سپردن به صوت قرآن مولایت حسین علیه السلام بود. صدای هل من ناصر ینصرنی تورابه کجا کشاند،چه کسی رادر جلوی چشمت می‌دیدی که با آرامش حرکت میکردی. لبهایت خشک بودنکندمشک سوراخ شده یا لبهای خشک طفلان سوری و یمنی لبهایت را خشک کرده بود. محسن جان!دیدن آن خیمه درکنارتو آتش به جانم زد. تو کربلاوعاشورا رابرایم معنا کردی،توباور مرا قوی کردی،تابه من بفهمانی کل یوم عاشوراوکل ارض کربلا چیست.. آری من به پیکر بی سرتو نگاه کردم و بعداز این توبه من نگاه کن که جزحسین علیه السلام وراه حسین علیه السلام و یاران حسین علیه السلام کاری ندارم. محسن جان آسمانی شدنت مبارکت. نویسنده:
چند دقیقه است که قلم در دست میخواهم جمله ای برای توصیف شما بیان نمایم، اما مگر میشود..عظمت،ایثاروشجاعت را به تحریر کشید. مغزم زبانم دستم از توصیف قاصر است. شهید عزیزم سلام..روحت شاد باد پدر عزیز ملت افغانستان ،پدر مردم مظلوم... سلام بر قطره های خونت سلام بر استخوان های شکسته است سلام بر یاران با وفایت... وقتی شما به شهادت رسیدید من یک دختر بچه ی ۹ ساله بودم.. وقتی عکسهای شهادت مظلومانه شما را میبینم جگرم آتش میگیرد... وقتی چهره ی نورانی و معنوی شما را میبینم،بغض در گلویم گیر می‌کند شما برای حقیقت آرمان های بزرگی به شهادت رسیدید... ۳۰ سال است که خورشید بی مزاری طلوع میکند. ۳۰ سال است که بابه ی پیر افغانستان رفته است..اما چه رفتنی ... رفتنی که قافله از دلها را با خود برد،چه دلهایی! دلهای ریسمان بدوشان و تحقیر شدگان.. دلهای کسانی که شانه هایشان نمایشگاه تازیانه های جهل قومیت. فرق هایشان زخم دشنه ی کفر و در گونه هایشان جای سیلی نفاق را داشتند. او براستی فریاد رس مستضعفان و پیشوای صادقی بود. مزاری نمونه ی مردانگی و مردانگی را نمونه بود. او رنج دیده ی تاریخ بود و از تاریخ رنجیده خاطر رفت. او مردم را محروم از عدالت و عدالت را مظلوم تر از مردم یافته بود. او سرانجام به جای همه کس زنجیر اسارت را بر شانه اش بر گرفت و در میان مردم فرو رفت و در دلها جاودانه شد. به امید روزی که مردم مظلوم افغانستان در آرامش باشند. نویسنده: خانم https://eitaa.com/TFatemiyon