eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
232 دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 (خاطرات سردار گرجی زاده) ✍به قلم: دکتر مهدی بهداروند 🍁قسمت: 74 ساختمان را خوب برانداز کردم. دیدم سه اتاق جداگانه دارد که در هر یک توالت و حمامی مشترک وجود دارد و یک حیاط که باغچه کوچکی گوشه آن است. ظاهرش به زندانهای عادی نمی‌خورد. معلوم بود هر کسی را آنجا نمی‌برند، چون هم تمیز بود و هم آب و توالت و حمام داشت. آن زندان در مقایسه با زندان قبلی یک هتل پنج ستاره بود. روی دیوار خبری از دیوار نوشته و یادگاری اسیران ایرانی نبود. کثیف و بدبو نبود. همه چیز منظم بود. انگار نه انگار زندان بود. ظاهرش چیز دیگری می‌گفت. با دیدن آن وضع ذوق زده شدیم و خدا را شکر کردیم که از شر آن اتاق های بدبو و کثیف راحت شدیم. در اتاق یک پنکه سقفی بود که ما را از گرما نجات می‌داد. اتاق حدود هشت متر و نسبتا بزرگ بود. هر قدمی که می‌زدیم ذوق می‌کردیم و انگار دنیا را به ما داده بودند. از خوشحالی در پوست خودم نمی‌گنجیدم. سری به حمام زدم. آب در لوله جریان داشت. می توانستیم به راحتی به توالت برویم و دوش بگیریم. دیدن آن همه امکانات برای ما، که آنقدر دربه دری کشیده بودیم، خیلی دلچسب بود. همان طور که با بچه ها مشغول بازرسی و بازدید بودیم، گفتم: با اجازه شما، به یک مکان خیلی مهم باید سرکشی کنم.» در حالی که بچه ها نگاهم می کردند به طرف توالت رفتم و یک بازرسی کامل کردم. دیدن اتاق یک طرف و دیدن توالت تمیز یک طرف. از بودن توالت آنقدر خوشحال شدم که در آن مدت از چیزی خوشحال نشده بودم. روزهای پیش از آن یکی از مشکلات کمرشکن ما توالت رفتن بود که حسابی اوضاع روحی و فکری و جسمی ما را به هم می ریخت. با دیدن آن زندان و مقایسه آن با زندان قبلی احساس کردم کاخ سعدآباد ایران است. در حالی که جاهای مختلف ساختمان را نگاه می‌کردم، متوجه سوراخی بالای دیوار اتاق شدم. هر طور بود با کمک بچه ها خودم را به سوراخ رساندم. دیدم از آنجا راحت می شود محوطه بیرونی زندان را دید. چند لحظه رفت و آمد زندانی‌ها و سربازهای عراقی و ماشین ها را دیدم. بچه ها از پایین داد می زدند: «کمرمان شکست. بس است. بیا پایین.» ولی دل نمی‌کندم. دو دکل نگهبانی، روبه روی هم، محوطه زندان را زیر نظر داشتند. نورافکن های زیادی اطراف محوطه وجود داشت و سربازانی مسلح در حال قدم زدن بودند. نگاه کردن از سوراخ کار هر روزم شد. سعی می‌کردم اطلاعاتی به دست بیاورم. به فرار هم فکر می‌کردم! عراقی ها متوجه نبودند آن سوراخ چقدر می تواند به ما کمک کند و اطلاعات خوبی به ما بدهد. شب‌ها که حیاط را از سوراخ نگاه می کردم نورافکن ها روشن بودند و طوری نورافشانی می کردند که هر حرکتی را زیر نظر داشتند. فضولی من، بیکاری ما، و وجود سوراخ بهترین بهانه برای کسب خبر از محوطه بود. این کار می توانست بخشی از وقت مرا پر کند. شب‌ها صدای پاس‌پخش به گوش می رسید. نگهبان ها هر چهار ساعت یک بار عوض می شدند. ماشینی مخصوص جابه جایی نگهبان ها بود. گاهی شب‌ها صدای رگبار گلوله ما را متوجه حياط می کرد. وقتی حیاط را نگاه می‌کردم منتظر بودم با جنازهایی مواجه شوم. ولی می‌دیدم آن کار برای ترساندن اسیران و سایر زندانیان بوده که فکر فرار نکنند. هر شب شاهد تیراندازی بودیم؛ طوری که عادت کردیم و برایمان سؤال ایجاد نمی کرد. هر بار که از سوراخ محوطه را نگاه می کردم با خودم می‌گفتم: «نکند کسی متوجه ما بشود و پدرمان را دربیاورد!» بهترین سرگرمی ما در آن زندان اختصاصی خبرگیری از سوراخ روی دیوار بود. وقتی مشغول نگاه کردن محوطه می‌شدم چند نفر از بچه ها نگهبانی می دادند که مبادا نگهبان های عراقی سرزده از راه برسند و قضيه لو برود. هر روز، صبح و ظهر و عصر، سربازهای عراقی برایمان غذا می آوردند که شباهتی به غذا نداشت. برای اینکه از گرسنگی تلف نشویم راهی غیر از خوردن آن نداشتیم. غذاها به قدری بی کیفیت و بدمزه بود که گاهی اوقات خوردن و نخوردن آن فرقی نمی کرد. رب گوجه به اضافه شلغم می‌شد خورش؛ چیزی که به عمرمان نچشیده بودیم. گاهی هم تکه های بزرگ و نپخته گوشت گاو یا بوفالوی وارداتی به ما می دادند. چون می توانستیم وضو بگیریم بعضی وقت ها، طوری که عراقی‌ها متوجه نشوند، نماز جماعت می خواندیم. بعد از نماز، بچه ها دعا یا قرآن می خواندند که صدایشان گاهی دلمان را می لرزاند و گریه می‌کردیم. 👈ادامه دارد... ✔️منبع: کانال حماسه جنوب 🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️ ‍ 🌙الله اکبر ☀️ 🌙الله اکبر☀️ 🌙 الله اکبر☀️ 🌙 الله اکبر☀️ 🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️ 🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️ 🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️ 🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️ 🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️ 🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️ 🌙حی علی الصلاه☀️ 🌙حی علی الصلاه☀️ 🌙حی علی الفلاح☀️ 🌙حی علی الفلاح☀️ 🌙حی علی خیر العمل☀️ 🌙حی علی خیر العمل☀️ 🌙الله اکبر ☀️ 🌙الله اکبر☀️ 🌙لا اله الا الله ☀️ 🌙لا اله الا الله☀️ ☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️ عَجِلوُابا لصلاة 👋التمــــــــــاس دعــــا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة 💚دعای ایمان💚 💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞 🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ 🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ 🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ 🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ 🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹 💚دعای چهارحمد💚 💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ. 🌹دعای برکت روز: (الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ. اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ، رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع ِ خَلقِک)َ 🌹🌹🌹
🌹یکشنبه تون زیبا 🍃امروز بهترین ها را 🌹برای شما آرزومندیم 🍃الهی یک روز پرخیر و برکت 🌹یک روز پر موفقیت و 🍃یک روز پر از سلامتی 🌹و دلخوشی نصیبتون بشه 🍃سلام برهمگی 🌹روزتون بخیروعافیت
❣ سلام_امام_زمانم❣ صبحتـون زيبـا آقای‌ من روزتـون پـر از لبخند دلتون لبريز از شادی مومنان سلام_امام_زمانم ✨غایبی از نظر اما شدہ‌ای ساکن دل ✨بنما رخ به من ای غایب مشهود بیا... ✨نیست خوش‌تر زشمیمت نفسِ باغ بهشت ✨گل خوشبوی من ای جنت موعود بیا... اللھم‌عجݪ‌الولیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌🙏🏻🌹♥️🌹 السلام‌علیڪ‌یابقیہ‌اللھ‌ فرج‌مولا‌صلوات اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي_مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّدوَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🌹♥️🌹 🌺🌺🌺
💚امام علی علیه السلام: 🍃هرگز وعده ای نده که نسبت به انجام آن از خود مطمئن نیستی 🍃 📙غررالحکم حدیث ۱۰۲۹۷ 🌷💐🌷
یا کریم الصَّفْح در دعای جوشن کبیر یه عبارت هست که میگیم؛ '' یا کریم الصَّفْح '' معناش خیلی جالبه؛ یه وقتایی کسی شما را میبخشه اما یادش نمیره که فلان خطار و کردی و همیشه یه جوری نگات میکنه که تو میفهمی هنوز یادش نرفته، یه جورایی که انگار سابقه بدت رو مدام به یادت میاره و سرزنشت میکنه. . . ولی یه وقتی، یه کسی شما را میبخشه و طوری کار و خطای ترا فراموش میکنه انگار نه انگار که تو خطایی مرتکب شدی، اصلا به روت نمیاره. . . به این بخشش میگن صَفح، خدای ما کریم الصَفح امیر المؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند: در عجبم از کسی که از رحمت خدا ناامید می شود و حال آنکه محو کننده گناهان را در اختیار دارد. . . از حضرت پرسیده شد محو کننده گناهان چیست؟ حضرت فرمودند: توبه و استغفار. . . و نیز فرمود: خود را با استغفار معطر و خوشبو سازید تا بوهای بد گناهان شما را رسوا نکند. (عین الحیوه صفحه ١٨٧)
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آی پدرومادرا که نگران عاقبت بخیری فرزندانتون هستین 🌹🌹🌹