💚 الابذکرالله تطمئن القلوب 💚
🌹 سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت" برای" شرافت" برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : " نفس کشیدن " " دیدن " " شنیدن " " فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای" قرب " برای" رجعت " برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به" انتخاب " به" تغییر " به" شوریدن " به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم
خدایا بابت همه نعمتهایی که به من عطا کردی ترا شکر میگویم.🌹
🌹 امیر المومنین (علیه السلام) :
✍ هر گاه چیزی از دنیا از دستت رفت غمگــین مشــو و هرگاه به کســی احســـــان کـردی مــنت مگــــذار.
💚💚💚
خواجهاى "غلامش" را ميوهاى داد.
غلام ميوه را گرفت و با "رغبت" تمام میخورد.
خواجه، خوردن غلام را میديد و پيش خود گفت: كاشكى "نيمهاى" از آن ميوه را خود میخوردم.
بدين رغبت و خوشى كه غلام، ميوه را میخورد، بايد كه "شيرين و مرغوب" باشد.
پس به غلام گفت: "یک نيمه" از آن به من ده كه بس خوش میخورى.
غلام نيمهاى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار "تلخ يافت."
روى در هم كشيد و غلام را "عتاب" كرد كه چنين ميوهاى را بدين تلخى، چون خوش میخورى.
غلام گفت: اى خواجه! بس "ميوه شيرين" كه از دست تو گرفتهام و خوردهام.
اكنون كه ميوهاى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه "روى در هم كشم" و باز پس دهم كه شرط "جوانمردى و بندگى" اين نيست.
"صبر" بر اين تلخى اندک، سپاس شيرينیهاى بسيارى است كه از تو ديدهام و خواهم ديد.
همیشه از خوبی آدمها برای خودت دیوار بساز
هر وقت در حق تو بدی کردند
فقط یک اجر از دیوار بردار
بی انصافیست اگر دیوار را خراب کنی
🌹🌹🌹
❣ سلام_امام_زمانم ❣
مـولایـم . . .♥️
شب رفت ورفت برتن عالم لباس صبح
روشن شد آسمان شب از انعکاس صبح
خیل ملک به حالت تعظیم دور💫اوست
اما به سوی شماست تمام حواس صبح
❣️ سلام_امام_زمانم❣️
🌦او حاضرو ما #منتظران پنهانیم
هرچند که از غیبت🚷 خود میخوانیم
🌦با این همه اے روشنے جاویدان
تا فجر_فرج منتظرت مےمانیم
اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرج🌸🍃
🌺🌺🌺
💢به مناسبت فرا رسیدن سالگرد عملیات والفجر مقدماتی و شهدایی که در کانال و تپه رمل های فکه جا ماندند👇
💥آرام بخواب بسیجی من!
📣در میان این بیابان بی سر و صدا و آرام، میان این همه مین پاکسازی نشده و سیم خاردارها، در میان هور و داخل آبهای جزیره مجنون و یا میان برف هایی که در زمستون 66 در عملیات ببت المقدس در سرمای 30 درجه زیر صفریخ زدی، آرام بخواب عزیز من!
📣میان این خاکریزهای آرام و خاموش، بدور از زرق و برق شهرها، بین این تکه های انفجاری، میان کانالهای انبوه از مهمات, آرام بخواب همراه من، ای عزیزتر از جان!...آرام بخواب که آسایش و راحتی شما فقط در بطن بیابیانها و کوه های سر به فلک کشیده است!
💥بسیجی بی سر من!
📣همین جا که هستی، باش. اصلا طرف شهر نیا، وگرنه آنچنان دلت می گیرد که از آمدن پشیمان می شوی. شما اینجا خوابیده اید و در شهر، همه دنبال مال و مَنال دنیا می روند. شما اینجا آسوده اید و در شهر، برای پست و مقام، پول و بنز و ویلا و...، بر سر هم میزنند.
📣عزیز من! سالهاست در سرمای زمستان و گرمای تابستان بیابان فکه آرمیده ای. سالهاست که سر از سجده نماز عشقت برنداشته ای و من، پس از آن روز تلخ پذیرش قطعنامه که که از اینجا رفتم، دگربار پس از سالها دوری، به دیدار تو آمده ام. با چشمانی پُراشک، بر سر این خاکریز، بین خمپاره ها و گلوله های آرپی چی، مهماتی که این طرف و آن طرف افتاده اند، نشسته ام و به تو می نگردم.
💥ای استخوان های در هم شکسته!
📣 هنوز چفیه خونی پوسیده ات برگردنت به عنوان "پرچم هدایت" ما خاکیان بر روی سیم خادار شلمچه مانده، با من سخنی بگو!... شما را به خدا، ای خفتگان بیابانهای فکه!... یکی تان با من سخنی گوید. یکی تان با من حرف بزند. والا می میرم. این دل دیگر طاقت این همه ریا و نیرنگ، دروغ و مال پرستی و مقام خواهی مردم شهر را ندارد. اینجا به پناه جویی آمده ام. پناهم دهید.
💥ای جمجمه های پراکنده!
📣یکی تان به زبان آید و با من حرف بزند. بگوئید که مناجات شبانه تان چگونه می گذشت. از دعاهای کمیل و توسل تان حرفی نزنید. از ترکشها و نیروها. منورها و مین ها حرفی نزنید، که خود با شما و همرزمتان بودم. از اینها نگوئید که حالا ما باید چه کنیم؟
تکلیف چیست؟
📣ای طلاییه داران شعار "عمل به تکلیف"، ما چه کنیم؟... در این میانه که هرکس به فکر دنیای خویش است پا روی سر دیگران می گذارد تا بالاتر رود، ما چه کنیم؟...
💥آی تخریبچی تکه پاره شده بر روی مین!
📣آی استخوانهایی که هنوز روی سیم خاردارهای حلقوی مانده اید!... آی بدنهای ته کانال خفته!... آی اجساد زیر خاکریزها مانده!... با من حرف بزنید.... لااقل شما دو نفر پدر و پسر که در آغوش یکدیگر شهید شدید و حالا، حتی جداسازی اسکلت تان هم مشکل است.
لااقل یکی تان با من حرف بزند... ای پلاکهای بی صاحب!... ای اجساد بدون پلاک!👈 بیائید باهم درد دل کنیم.
💥خدایا!... به این دل امان بده تا حرفش را بزند... به این حلقوم رمقی دِه تا درد سالها جدایی از این خاکریزها را فریاد کند.فکه ای ها و شلمچه ای ها!... آی ساکنین بیابانهای رقابیه!. این دل، بی شما پر درد است. حرفی بزنید تا مرهمی بر آن نشیند.
📣آن حنجره ای که تیر کالیبر، تکبیرت را قطع کرد!... با من حرف بزن. بگو این دل دیوانه را به کجا برم تا آرام گیرد... آی دیده بانی که کنار دوربینت افتاده ای!... به من بگو با این دوربین کجا را می جستی؟... خطوط دشمن را یا زردی گنبد طلای کربلا را؟
💥حال که بامن حرف نمی زنید، پس گوش فرا دهید تا من حدیث سالها فراق با شما را باز گویم!👈 تو! ای استخواهایی که کنار بی سیم افتاده ای!... تو که هنوز چفیه پوسیده خونی ات دور استخوانهای گردنت مانده، با تو هستم!
📣آی "بسیجی یک لا قبای خمینی" کسانی که نان خشک در جبهه می خوردید، روی خاک می خوابیدید!📣 ببینید که ما برای به دست آوردن پست و مقام و بنز و ویلا چه می کنیم😞 من به اینجا آمده ام تا خبری از شما به افسردگان شهر برسانم... من اینجا آمده ام تا ببینم شما که همه کارها را زود تمام می کردید و برمی گشتید، چرا این همه سال اینجا مانده اید؟... مگر کاری مهمتر یافته اید؟
📣من اینجا به تفحص پیکرهای شما، که به جست وجوی جسد گمشده ی دل خویش آمده ام که آخر جنگ همین جا سُکنی گرفت و شما ای سیزده پیکری که دست در دست هم پیدا شدید!... ببینید که یاران، هنگام یافتن تان چگونه آه و فغان می کنند.
📣شما را به خدای شهیدان!... ما را مَدد رسانید تا در این مرحله سخت که بعضی به بهانه سازندگی و اقتصاد، به اِنهدام معنویت رضایت داده اند، از هدر رفتن خون پاک شهدا جلوگیری کنیم. از خدا بخواهید تا تَه مانده آن جام که به شما نوشاندند را، به ما بچشانید. ما را بخوانید تا به شما ملحق شویم و از این همه مِحنت و رنج رها شویم!...
#قسمتی_از_رنجنامه_فراق_یاران
#ناصرکاوه
🌹🌹🌹
🌷روز نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي
✍ در روز نوزدهم بهمن ۱۳۵۷، نظاميان متعهد نيروي هوايي با حضور در اقامتگاه رهبر کبیر انقلاب اسلامي، حضرت امام خمینی(ره) در مدرسه رفاه و بيعت با آن حضرت، سندي از افتخار، حماسه، رشادت و ايمان را در برگهاي زرين تاريخ انقلاب اسلامي به ثبت رساندند.
✅ نقش ارزنده ارتش به خصوص نيروي هوايي در اضمحلال و شكست رژيم، نشان دهنده شعور ايماني و انقلابي اين عزيزان فداكار و عشق ورزيدن به آرمانهاي مقدس و آزاديخواهانه ملت در اين سرزمين بود كه موجب شد تا عليرغم فشارها و اختناق شديد، گام در ميدان مبارزه با ظلم و جور نظام پهلوي برداشته و يك صدا با ملت در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷، حماسه پرشكوه اين بيعت را در صفحات تاريخ انقلاب اسلامي ثبت نمايند.
✅ عظمت این رويداد نه تنها در خاطره نسل انقلاب، بلكه در اذهان نسل هاي آینده اين كشور هميشه به عنوان يك حماسه جاويدان، متجلّي و منور خواهد ماند. همچنين نيروي هوايي، پس از پيروزي انقلاب و در طول دوران جنگ، به عنوان نيرويي پيشتاز در تمامي صحنه ها، از دستاوردهاي انقلاب اسلامي پاسداري نموده است
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💠 #زندان_الرشید(خاطرات سردار گرجی زاده)
✍به قلم: دکتر مهدی بهداروند
🍁قسمت: 89
حدود پنج دقیقه ای از سقف آویزان بودم. سرم گیج می رفت. همان سرهنگ آمد و سمت راستم ایستاد و گفت: «گرجی زاده، نمی خواهی بگویی علی هاشمی کجاست؟ یک کلمه بگو کجاست و خودت را راحت کن.»
- هر چه می دانستم صادقانه گفتم. آخر چرا نمی خواهید قبول کنید؟ هیچ دروغی ندارم به شما بگویم. تا قیام قیامت هم اگر از من بپرسید باز همین حرف ها را درباره علی هاشمی بی هیچ کم و کاستی میگویم. باور کنید از علی هاشمی هیچ خبری ندارم. می خواهید قبول کنید می خواهید قبول نکنید.
سرهنگ دستی به سبیلهایش کشید و گفت: «این حرف آخرت است؟ یعنی حرف دیگری نداری؟»
- بله، به خدا دروغ نمیگویم.
او نعره ای زد و گفت: «خودت خواستی از ما دلگیر نشو. خودت داری به زندگیات آتش میزنی.» بعد به یکی از سربازها گفت: «برو یک باتوم برقی بیاور.» باتوم برقی هنوز نیامده شوکی قوی به روح و روان من وارد شد. بعد از آن همه شکنجه فقط شوک برقی مانده بود که روی من امتحان کنند.
چند دقیقه بعد، سرباز با یک باتوم وارد شد و آن را به دست سرهنگ داد. سرهنگ باتوم را گرفت و گفت: «الان یادت می دهم چطور جواب درست بدهی.» وقتی با باتوم به نوک انگشتهای پاهایم زد آه از نهادم بلند شد. مرگ را جلوی چشمانم آورد؛ ولی راهی غیر از مقاومت نداشتم. سرهنگ متوجه لرزش پاهایم شد. آرام آرام بالا آمد و با باتوم به جاهای حساس بدنم ضربه می زد. هر ضربه ای که به بدنم می خورد رعشه ای به من دست می داد که دیوانه ام می کرد. فریاد می زدم، ولی سرهنگ میخندید. هر چه می گفتم: «باور کنید از علی هاشمی خبری ندارم.» توجهی نمی کرد و همچنان می زد. درد باتوم با درد همه شکنجه های قبلی فرق داشت. سرهنگ فریاد زد: «ببین! تا حقیقت را نگویی همین طور به زدن ادامه میدهم تا بمیری. بیا عاقل باش و حقیقت را بگو تا خودت را از این درد و فریاد رها کنی. اگر جواب سؤالات را صادقانه بدهی، تو را رها میکنم و کاری به کارت ندارم.»
- هر چه داشتم گفتم؛ ولی باشد، سؤال کن.
- شما در جزیره توب شیمیایی داشتید؟
- نه، ما یک قبضه و یک گلوله شیمیایی هم در جزیره در یگانهایمان نداشتیم. خدا شاهد است دروغ نمیگویم.
- روز سقوط جزیره کدام یک از فرماندهان در آنجا و در قرارگاه فرماندهی سپاه ششم بودند؟ .
- آن روز فقط من و علی هاشمی و راننده هایمان و تعدادی بیسیمچی بودیم. کس دیگری نبود. فرماندهان اوایل صبح از جزیره بیرون رفتند تا اسير نشوند. آنها می دانستند وضعیت جزیره خراب است و اطمینانی به آن نیست.
- فرماندهان ارشد سپاه در قرارگاه و جزیره نبودند؟
- گفتم که؛ همه فرماندهان صبح از قرارگاه بیرون رفتند.
را کجا رفتند؟
- نمی دانم. به عقبه جزیره رفتند.
- فرماندهی کل سپاه، محسن رضایی، چه مواقعی به قرارگاه شما می آمد؟
۔ وقت خاصی نداشت. هر وقت ضرورت می دید و لازم بود کاری را از نزدیک پیگیری کند به قرارگاه می آمد. اصلا خبر نمیداد. سرزده سروکله اش پیدا میشد.
- فرماندهان مستقر در جزیره چه موقع برای جلسه به قرارگاه می آمدند؟
- هر وقت علی هاشمی دستور میداد می آمدند. جلسات ساعت و روزهای خاصی بود.
- علی هاشمی چند وقت یک بار به مرخصی میرفت؟
- او خیلی دیر به دیر مرخصی می رفت.
- معاون علی هاشمی که بود؟.
- صمد عباس زاده.
- او اهل کجاست؟
- فکر میکنم اهل شیراز باشد،
- آخرین باری که فرماندهی کل به قرارگاه آمد کی بود؟
- سه هفته قبل از سقوط جزایر.
- آیا رئیس جمهور یا وزرا هم به قرارگاه می آمدند؟
- هرگز. هیچ وقت آنها به قرارگاه نیامدند.
- آیا فکر می کردید قرارگاه و جزایر سقوط کند؟
- بله، ماه ها قبل این احتمال را داده بودیم.
- چرا خودت را در طول این چهار ماه از ما پنهان کردی؟
- می ترسیدم مرا اعدام کنید.
شاید حدود سی سؤال کرد. خسته شد. نگاهی به بازجوی دیگر کرد که تو هم سؤالی داری و او با سر اشاره کرد که نه. به سربازان گفت: «او را پایین بیاورید.» مثل یک قطعه گوشت یخی بی حرکت شده بودم. مرا از سقف پایین کشیدند و به سلول انتقال دادند. توی سلول شاید دو ساعتی قدرت حرکت نداشتم. احساس می کردم فلج شده ام. درد باتوم و لگد و مشتها هنوز در جانم بود.
👈ادامه دارد...
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🌺🌺🌺
#بهشتیان
#روایت_عشق ❤️
#شهیداسماعیلشجاعی
نخستین شهید مدافع حرم اهل #سنت است که دی ماه سال 1394 به دلیل عشق و ارادت به اهل بیت (علیهم السلام)، از شهر «بوکان» استان آذربایجان غربی عازم #سوریه شد و پس از حدود یک ماه مبارزه برای دفاع از حرم #حضرتزینب (س) در جریان عملیات آزادسازی «نبل الزهرا» و در بهمن ماه به شهادت رسید و آسمانی شد.
شادی روح مطهرش #صلوات
ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ🌹
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید اسماعیل شجاعی 🌹🍃
🌺🌺🌺
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🌹دعای برکت روز:
(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،
اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.
اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ،
رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع
ِ خَلقِک)َ
🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 معبر شهادت
🎙 به روایت حاج حسین یکتا
🌹🌹🌹
ᬆ܀ᬆ܀ᬆ܀ᬆ܀ᬆ܀ᬆ
✋سلام قرص قمر🌕
🍃از اشک مسیر گونه ها فرسوده ست
🍂انـگـار دعـاهـای هـمــه بـیـهـوده ست
🍃یکـبـار تـو را نـدیـده ایـم از بـس کـه
🍂در شـهــر تمـام چشـم هـا آلـوده ست
سلام_مولای_مهربانم❤
هر صبح، به شوق
عهد دوباره با شما
چشمم را باز میکنم
عهد میکنم با شما،
هر روز که میگذرد،
عاشقانه تر از قبل
چشم به راهتان باشم...
😔دارد زمان آمدنت دیرمیشود...
✨انتظار...
✨ یعنی:... !؟
✨ گناه نکنیم....
اللھمعجݪالولیڪاݪفࢪج🌹♥️🌹
السلامعلیڪیابقیہاللھ
اللّهُمَّصَلِّعَلي_مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُــم🌹♥️🌹
🌺🌺🌺
👌کار باید تشکیلاتی باشد
🔸تشکل باید سازنده ما، آسان کننده خودسازی برای ما و کمکی به سیر الیالله برای شرکتکنندگان در این تشکل باشد.
#شهید_بهشتی رحمتاللهعلیه
✔️منبع: تولید و نشر محتوای تشکیلاتی: مضمار
🌺🌺🌺
✅✅✅✅✅✅
*⛔ گوشه ای از خیانتهای پهلوی به میهن و ملت*
*1. حضور 80 هزار مستشار نظامی و اداری امریکا در ایران که بر همه ارگان های کشورمان سلطه داشتند و کسی بدون اجازه انها آب نمی خورد.(در فیش حقوقی خود ردیفی به عنوان حق توحش داشتند!)*
*2. اعطای حق مصونیت قضایی (کاپیتولاسیون) به مستشاران امریکایی در سال 1343 و تبعید امام به علت مخالفت با فروش استقلال کشور که ارزش سگ امریکایی از یک ایرانی بیشتر بود!*
*3. اعطای جزیره بحرین و دویست جزیره زیبای اطراف آن به اربابان انگلیسی توسط شاه، بحرین که چهاردهمین استان کشور ما بود. (1348)*
*4. غرق بودن شاه، خواهرانش، همسرش فرح و بقیه اعضای خانواده اش در انواع فسادهای اخلاقی به نحوی که در خاطرات هر کدامشان، به روابط افسارگسیخته دیگری اذعان کرده اند. حتی نحوه آشنایی شاه با فرح، زمانی است که فرح بعلت مشکل مالی برای خودفروشی به نزد اردشیر زاهدی (کارچاق کن شاه در این مسائل) می رود و سپس ملکه و شهبانوی! ایران می شود! یا اشرف که فاسد ترین زن تاریخ ایران میباشد از قاچاق مواد مخدر تا فساد جنسی! محمدرضاشاه هم بنا به اسناد و اعترافات نزدیک شاه همچون زاهدی داماد شاه بر اثر بیماری جنسی(بخاطر مصرف مداوم داروهای تقویت جنسی) سرطان گرفت و مرد!*
*5. هفتاد درصد جمعیت کشور بی سواد در سال 57، دستاورد فرهنگی شاهنشاه در ایران بود!*
*6. تنها 157 هزار دانشجو از جمعیت 35 میلیونی ایران در سال 57 این وضعیت سواد دانشگاهیان زمان شاهنشاه بود! (یک مقایسه ساده کنید با الان 4 میلیون نفر از جمیت 75 میلیونی ایران، مشغول به تحصیل در دانشگاهند و 92 درصد جامعه ایران باسوادند) (جمعیت بیش از دو برابر شده اما تعداد محصلان دانشگاهی 25 برابر)*
*7. تبدیل ایران به بازار کالاهای بنجل وارداتی غرب و فقدان کارخانه ها و زیرساخت های اقتصادی خودکفا در کشور و کلیه کارخانجات وظیفه مونتاژ را داشتند بدون توجه داشتن به ساخت و تولید بومی و داخلی!*
*8. تورم شدید با نرخ سالانه 20 تا 30درصد به اذعان خود شاه در کتاب پاسخ به تاریخ( در حالی که کشور نه تحریم بود و نه جنگی داشت) به همراه فساد و ارتشای سراسری و دزدی بلندپایگان و نابرابری در توزیع درامدها.*
*خوب است بدانید در سال ۵۷، نفت ایران بشکه ای حدود سی دلار بود که با مبلغی کمتر از فروش سه بشکه نفت میشد یک اونس طلا خریداری نمود ولی امروز برای خرید هر اونس طلا باید حدود سی بشکه نفت هزینه کرد.و این یعنی اینکه قدرت خرید یک دلار در زمان شاه بیش از ۲۵ برابر ارزش امروز دلار میباشد.از طرفی میزان صادرات نفت خام در زمان شاه بیش از سه برابر آن در دوران بعد از انقلاب بوده که با علی رغم این درآمدهای بی نظیر(فروش بالای نفت و قدرت خرید بالای دلار) فقر و فلاکت جامعه ایرانی را در آن زمانت احاطه کرده بود.*
*9. سن امید به زندگی 50 سال در دوره شاهنشاه و بیش از 73 سال در ایران کنونی.*
*75 .10 درصد نخبگان سیاسی کشور تنها از 40خانواده نیرومند و کوتاهی دست توده های مردم و نخبگان غیروابسته از مناصب سیاسی و اقتصادی کشور*
*11. وجود ترسناک ترین و خطرناک ترین سازمان جاسوسی دنیا در دوره شاه (ساواک) و شکنجه و کشتار هزاران بیگناه*
*12. حضور بیش از 200 بهائی در بین مقامات ارشد کشور، بطوریکه از کابینه 12 نفری هویدا 9 نفربهائی بودند.*
*13. نابودی صنعت کشاورزی ایران با اصلاحات ارضی و سایر سیاست های اقتصادی غربی در کشور بطوریکه مثلا ایران از کشور صادرکننده گندم به یکی از بزرگترین واردکننده های گندم در جهان مبدل شد.*
*14. شکل گیری اولین حلبی نشین های ایران در شهرهای بزرگ بخصوص تهران از دهه 1340 به بعد و ایجاد اولین کارتن خوابها در تاریخ ایران*
*15. ایجاد 3000 فاحشه خانه و کاباره در ایران و ده ها محله فاحشه نشین مانند شهرنو*
*16. کشتار بیش از 4000 شهید از مردم بیگناه ایران مانند کشتار 17 شهریور .15 خرداد 13 آبان و 28 مرداد و...*
*17. تامین 65% نفت مورد نیاز رژیم غاصب اسرائیل و حمایت مالی، نظامی و تسلیحاتی از این رژیم در جنگهای مختلف علیه فلسطینیان بخصوص جنگ 1967 و 1973 با وجود تحریم دیگر کشورها و همچنین کمک نظامی به کشتار مردم ویتنام*
*18.با وجود فروش بالای نفت در عوض ساخت زیرساخت ها کشور و توجه به مناطق محرومی همچون مرز نشینان، این پولها را برای نوکری به صورت وام های بلاعوض به دیگر کشورها داده شد . همچون انگلیس برای تامین آب شرب لندن یا ونیز برای زیر آب نرفتن آن!*
*♦️آری؛ هیچ گاه دهن کجی شاه و فرحش به ارزش های اسلامی مردم ایران از جمله شرابخواری و رقص علنی آن دو با کارتر رئیس جمهور امریکا و همسرش در محرم سال 56 در روز تاسوعا را فراموش نخواهیم کرد.*
*♦️بله؛ هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد برخی مردم ما چقدر زود فراموش میکنند جنایت ها و خیانت ها را و چه ساده از جهل و فراموشکاری و کم حافظه بودن آنها سواستفاده می شود.*
🌺
💠 #زندان_الرشید(خاطرات سردار گرجی زاده)
✍به قلم: دکتر مهدی بهداروند
🍁قسمت: 90
با خودم فکر میکردم: «اینها اگر اطلاع دقیقی از علی هاشمی دارند، پس چرا این قدر سؤال و جواب می کنند؟ مطمئنم آنها دستشان از علی هاشمی خالی است.» این را از نوع سؤالهایشان فهمیده بودم. آنها فکر می کردند علی هم مثل من اسیر شده و با نام مستعار بین اسراست. هر چه عراقی ها با بغض از علی هاشمی حرف می زدند و دنبال ردپایی از او بودند من بیشتر افتخار میکردم که چند روزی کنار آن مرد بزرگ زندگی کرده ام. در بازجویی ها عظمت و قدرت فرماندهی علی هاشمی را از نگاه و زبان عراقی ها فهمیدم و درک کردم. آنها در به در دنبال على میگشتند؛ ولی دریغ از یک ردپا۔
بعد از آن همه بدبختی و شکنجه، يقين کردم علی از دسترس عراقی ها خارج شده است. او با شهید شده بود یا به عقبه برگشته بود. از هر دو احتمال خوشحال بودم. با فقدان علی در عراق آنها کلافه و سردرگم شده بودند. عراقی ها کاری به من نداشتند. فقط می خواستند به کمک من به علی هاشمی برسند.
در گوشه سلول مثل یک جسد دراز به دراز افتاده بودم. نقطه ای از بدنم سالم نمانده بود. کتف ها، دستها، زانوها، سرم، و همه قسمت های بدنم درد می کرد. از شدت درد گاهی فریاد میزدم و گاهی سرم را بین دستهایم می گذاشتم و فشار میدادم. سیستم عصبی ام به هم ریخته بود. روی زمین دراز کشیده بودم. فکر میکردم: «الان در ایران چه خبر است؟ عاقبت جزیره چه شده؟ عراقیها راست می گویند جزیره را گرفته اند؟ برای بهنام شهبازی، مرتضی نعمتی، صرامی، نریمی،(مسئول مخابرات قرارگاه) باوی، هواشمی چه اتفاقی افتاده؟ آنها به سلامت از جزیره فرار کرده اند یا به شهادت رسیده اند یا اسیر شده اند؟» در حال خودم بودم. می دانستم دیگر سوالی نیست که بازجو نپرسیده باشد و من هر چه داشته ام به آنها گفته ام. بعید می دانستم دیگر سراغم بیایند.
در سلول ها یا زندانهای قبلی، بعد از هر شکنجه، محبت و حرف های بچه ها قدری دردهایم را تسکین می داد. اما آنجا تک و تنها بودم. سلول تنگ بود و هیچ نوری به آن نفوذ نمی کرد. نگاهی به دیوار کردم؛ سیمانی بود و زبر. تشخیص اوقات نماز مشکل بود. اگر نگهبان رحمش می آمد و میگفت وقت نماز شده که خوب بود؛ والا باید حدسی نمازم را می خواندم. زیر پیراهنم را در آورده بودم و با آن خودم را باد میزدم تا شاید قدری از عطش و گرمازدگی ام کم شود. تاریکی، گرما، تنهایی، و درد بدن دست به دست هم داده و مرا زمین گیر کرده بود.
تنهایی وحشت به وجود می آورد. گاهگاهی صدای فریاد یک زندانی مرا متوجه می کرد. می دانستم در همسایگی سلول من افراد دیگری زندانی اند. آنجا دیگر جای فضولی نبود و نمیشد اطلاع جدیدی به دست آورد. بهترین کار تجدید قوا بود. سعی کردم هر طور شده بخوابم. چون کمک خوبی برای ساعات بعدی بود.
هنوز چشمانم گرم نشده بود که صدای باز شدن در سلولم آمد. یک مرتبه از جا پریدم. در دل گفتم: «خدایا، خودت کمک کن، حتما باز آمده اند مرا برای بازجویی ببرند. من که همه چیز را گفتم! لابد پشیمان شده اند و می خواهند مرا بالا بکشند. به این سادگی مرا رها نمی کنند.» با خودم حرف میزدم که نگهبان گفت: «چرا دراز کشیدهای؟ مگر اینجا هتل است؟ بلند شو. باید از اینجا بروی.»
- کجا؟ برای چه؟
- به تو مربوط نیست. قرار است از این سلول به جای دیگری منتقل شوی.
👈ادامه دارد...
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🌺🌺🌺
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🌹دعای برکت روز:
(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،
اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.
اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ،
رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع
ِ خَلقِک)َ
🌹🌹🌹
#امام_حاضر
مـا گـمشـده ایـم......
❣عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل #دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح میکنند:
سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟ بچه دستش را از دست پدر رها ڪرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچهای هستیم ڪه پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور میڪنند.
بچه جلب ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میڪند و در بازار گم میشود و وقتی متوجه میشود ڪه دیگر پدر را نمیبیند، گمان میڪند پدرش گم شده است. در حالی ڪه در واقع خودش گم شده است.
✔️انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را میگیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاعهای دنیا شدهاند و دست پدر را رها ڪرده و در بازار دنیا گم شدهاند. امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشتهایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو ڪه اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. ﴿خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.﴾
📚برگرفته از ڪتاب "امام زمان (عج) در ڪلام اولیای ربانی/مهدی لڪ علی آبادی/ص 30"
❣بی تــو ای یـوسـف زهــرا
گره ازڪار ڪسۍ وا نــشود!..❣
🌷💐🌷
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨ مناجات ✨
الهــــی بر هر که داغ محبت خود نهادی ،
خرمن وجودش را بباد نيستی در دادی .
الهــــی همه آتشها محبت تو سرد است
و همه نعمتها بی لطف تو درد است .
الهــــی مخلصان بمحبت تو مينازند
و عاشقان بسوی تو ميتازند ،
کار ايشــــان تو بســــز که ديـــگران نســــازند ،
ايشــــان را تـــو نواز که ديــــگران ننوازند .
الهــــی محبت تو گـُلی است
محنت و بلا خار آن ،
آن کدام دل است که نيست گرفتار آن .
الهــــی از هر دو جهان محبت تو گزيدم
و جامهء بلا بــُريدم و پردهء عافيت دريدم .
يارب ز شــــراب عشــق ســرمســـتم کن
وز عشــق خودت نيست کن و هستم کن
از هر چه بجُـز عشـق خودت تهی دستم کن
يکباره به بنــــد عشـــق پا بســـتم کن
الهــــی چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر
و چون در خود نگرم از جملهء خاکسارانم و خاک بر سر.
الهــــی مرا دل بهر تو در کار است
وگر نه مرا با دل چکار است ،
آخر چراغ مرده را چه مقدار است ؟
الهــــی تا بتو آشنا شدم ،
از خلق جدا شدم ،
در دو جهان شيدا شدم ،
نهان بودم و پيدا شدم .
نی از تو حيات جاودان می خواهم
نی عيش و تنعــــم جهان می خواهم
نی کام دل و راحت جان می خواهم
هر چيز رضای تـُست آن می خواهم
الهــــی اگر مستم و اگر ديوانه ام
از مقيمان اين آستانه ام ،
آشنايی با خود ده که از کاينات بيگانهام .
الهــــی در سر خمار تو داريم در دل اسرار تو داريم
و بزبان اشعار تو داريم
اگر گوييم ثنای تو گوييم
و اگــــر جوييــــم رضــــای تـــو جوييــــم .
الهــــی بر عجـــز خود آگاهم و بر بيچـــارگی خود گواهم
خواست خواست تو است من چه خواهم .
گر درد دهد بما و گر راحت دوست
از دوست هر آن چيز که آيد نيکوست
ما را نبـود نظــــر بخوبی و بــدی
مقصود رضای او خشنودی ا وست
الهــــی بروز کار آمدم بنده وار با لب پـُر توبه و زبان پـُر استغفار ،
خواهی بکرم عزيز دار خواهی خوار
که من خجلم و شرمسار و تو خداوندی و صاحب اختيار .
الهــــی اگــــر خامم پخته ام کن
و اگــــر پخته ام سوخته ام کن .
🌹🌹🌹
❣ سلام_امام_زمانم ❣
سلام ای انتــظارِ انتــظارمـ
سلام ای رهبر و ای یادگارمـ
سلامم بر تو ای فرزند_زهرا
سلامم بر تو ای ناجی دنیـا
گل نرگس نظری کن که
جهان بی تاب است!!!
روز و شب چشم همه
منتظر ارباب است.....
مهدی فاطمه پس کی به
جهان می تابی؟
نور زیبای تو یک جلوه ای
از محراب است
اللهم_عجل_لولیک_الفرجــ🌹♥️🌹
💞بخوان دعای فرج رابه نیت شهدا 💞
🌺🌺🌺
🍃🌸#رفیق_شهیدم
امــروز
تو صبــح من باش،
برای تمام خستگی ها و بیقراری هایم . . .
#شهید_احمدعلی_نیری
سلام
#روزتون_شهدایی
🌺🌺🌺