فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💚🇮🇷🌴💔🌴🇮🇷💚🍃
🍃❤️🌴📹🎼 همگی دعوت هستین برا زیارت مرقد مطهر حضرت زینب سلام الله علیه.
🍃💚🌴التماس دعا برای همه
🍃❤️🇮🇷❤️🍃
.💙
۹ اسفند ۱۳۹۹
⚫️سخت ترین مصیبت کربلا از زبان امام زمان(عج)
💚حضرت ولیعصر "ارواحنافداه" نسبت به سه مصیبت وارد شده بر حضرت سیدالشهداء علیه السلام حساسیت بیشتری دارند:
⚫️1⃣ مصیبت عمه بزرگوارشان، حضرت زینب كبری (سلاماللهعلیها)
⚫️2⃣مصیبت عموی وفادارشان،حضرت اباالفضلالعباس (علیهالسلام)
⚫️3⃣مصیت عموی شش ماهه، حضرت علیاصغر (علیهالسلام)
~~~~~~~~~~~~~~~
💚حاج ملاسلطانعلی كه از جمله عبّاد و زهاد بوده است، میگوید:
🌟در عالم خواب به محضر والای امام زمان علیه السلام مشرف شدم و عرض كردم:
💚مولا جان، آیا آنچه در زیارت ناحیة مقدسه با این عبارت ذكر شده، درست است كه میفرماید:
"پس صبح و شب بر شما ندبه كرده و به جای اشك خون میگریم"صحیح است؟
💚 فرمودند: بله. عرض کردم: آن مصیبت كه در آن به جای اشك خون گریه میكنید كدام است؟
🔹آیا مصیبت علی اكبر علیه
السلام است؟
🌹فرمود: نه، اگر علی اكبر زنده بود، او نیز در این مصیبت خون گریه میكرد.
🔹 گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس علیه السلام است؟
🌹فرمودند: نه، اگر حضرت عباس هم در حیات میبود،در مصیبت آن خون میگریست.
🔹گفتم: البته مصیبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام است؟!
🌹فرمودند: نه، حضرت سیدالشهدا هم اگر زنده میبود، در این مصیبت خون گریه میكرد.
☑️ پرسیدم پس آن مصیبت كدام است؟
💥فرمود: آن مصیبت اسیری عمه ام
زینب سلام الله علیها است...
🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها..
🌹🌹🌹
📒منبع احمد قاضی زاهدی، شیفتگان حضرت مهدی، ج 2، ص 144 ـ 145.
شیفتگان حضرت مهدی(عج)، ج 1، ص 251.
۹ اسفند ۱۳۹۹
۹ اسفند ۱۳۹۹
💠 #زندان_الرشید(خاطرات سردار گرجی زاده)
✍به قلم: دکتر مهدی بهداروند
🍁قسمت: 109
ساعت هفت صبح بود. نمازمان را خوانده بودیم و مثل همیشه بعد از تلاوت قرآن و زیارت عاشورا نشسته و در حال چرت زدن بودیم. خواب که نه؛ اگر خوابمان می گرفت هم خوب بود. چون شبها تا دیروقت بیدار بودیم. صدای باز شدن در سلولمان بلند شد. از جا بلند شدیم. با تعجب به در نگاه می کردیم که چه کسی وارد می شود. آن موقع روز، نه وقت صبحانه بود و نه وقت توالت رفتن و هواخوری. نگهبان در چهارچوب در ایستاد و بی هیج سلام و علیکی گفت: «زود جمع کنید. باید از اینجا بروید.» طبق معمول جلو افتادم و گفتم: «کجا؟» - به کجا می روید را نمی دانم!
- آسمان به زمین نمی آید اگر بگویی کجا می رویم.
- نمی دانم. این قدر هم سؤال نكن! اگر می دانستم می گفتم.
یا راست میگفت یا دروغ. ولی چاره ای نبود. دوران آن سلول هم تمام شده بود و باید به دنبال سرنوشتمان می رفتیم. دوباره از نگهبان پرسیدم: «ما را با هم به مکان جدید می برید؟»
- چه میدانم؟ اصول دین می پرسیها. فقط زود آماده شوید. من بودم و یک لباس کهنه و مندرس رنگ و رو رفته. چیزی برای جمع کردن نداشتم. بعد از دو سه دقیقه آماده رفتن شدیم. عباس گفت: «گرجی، یعنی قرار است کجا برویم؟ شاید به بازجویی جدید می رویم؟»
- اگر بازجویی بود، این طور سراغمان نمی آمدند. نگهبان لگد محکمی به در آهنی سلول زد و گفت: «این قدر معطل نکنید. راه بیفتید دیگر.» او از سلول بیرون رفت و منتظر بیرون رفتن ما شد. اول از همه من از سلول خارج شدم و پشت سرم هوشنگ و بعد هم عباس.
حدود چهل روز در آن قفس زندگی کرده بودیم. هر روزش چهل سال رنج و درد برایمان داشت. ناخودآگاه یاد آیه قرآن درباره حضرت موسی(ع) افتادم که فرمود: «و واعدنا موسى اربعين ليله؛ ما به موسی وعده چهل شب را دادیم.» با خودم گفتم: «خدا نبی خودش را چهل روز به چله نشینی دعوت کرد و ما هم چهل روز چله نشینی در سلول تنگ و تاریک زندان استخبارات نصیبمان شد. شاید این چله نشینی هم ما را به جایی برساند!» خاطرات آن چهل روز مثل برق و باد از جلوی چشمانم گذشت. به در و دیوار سلول و سالن نگاه میکردم که نگهبان چشم بندها را بست و ما را سوار یک ماشین کرد. پس از نیم ساعت در مکانی دیگر پیاده شدیم. ظاهرا از زندان استخبارات خارج شده بودیم. ولی این را که به کجا وارد شده بودیم نمی دانستیم. پیاده، با چشمان بسته، حدود ده دقیقه ای رفتیم. بین راه صدای نگهبان ها را می شنیدیم که سلام و احوال پرسی می کردند. گاهی دری را باز می کردند. گاهی صدای نگهبان می آمد که به مسئول بردن ما میگفت: «جواز؟»
👈ادامه دارد...
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🌺🌺🌺
۹ اسفند ۱۳۹۹
حدود ساعت یازدهم و نیم شب بود که
بالاخره دوستان در عراق پیام دادن که احمد رو
اطراف میدون التحریر از گردن و کمر چاقو زدند
و شهید شده. برام باور نکردنی بود که
یکی از بهترین دوستام را از دست دادم
.
احمد پیشنهاد آمریکاییها رو رد کرده بود
و نفوذیها هم این ۲ماه تو میدان التحریر
زیر نظرش داشتند که تلافی کنند
چون احمد حسابی از خجالت سعودیها
دراومده بود و فضای مجازی رو براشون
جهنم کرده بود؛
جریان نفوذی احمد رو کامل شناسایی کردن
و دوربین و تلفن همراهش رو هم بردن..:)
#شهید_احمدمهنه
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیداحمدمهنه 🌹🍃
🌺🌺🌺
۹ اسفند ۱۳۹۹
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🌹دعای برکت روز:
(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،
اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.
اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ،
رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع
ِ خَلقِک)َ
🌹🌹🌹
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
1_834819394.mp3
572.4K
❤️💛💚💙💜💖
🍃❤️دعای پرخیــر و برکت ماه مبارک رجب
🍃💛یٰامَنْ اَرجُوهُ لِکُل خَیْر ...
❤️💛💚💙💜💖
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
سلام_امام_زمانـم♥
هر صبح، همچون گل های آفتابگردان ،
رو به سمت یاد شما چشم می گشاییم
و با سلام بر آستان پر برکتتان جان
می گیریم ...
این خورشید حضور شماست که
گرممان می کند، نور بارانمان می نماید
و امیدمان می بخشد ...
شکر خدا که شما را داریم ...
ای یوسفـ❤️ـ
گم گشته دل
در کجایی؟
چشمان بر در مانده
گریان است بی تـ❤️ـو
سلام یوسف زهرا ..
اللـهُمــّ عَجّـلــْ لـِوَلیـّڪـَ الفـَرجــْ
🌺🌺🌺
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
💚رسول خدا (صلی الله علیه وآله):
✍🏻هنگامی که مرا به آسمان بردند،چند قطره از عرق من بر روی زمین ریخت و گل سرخ از آن رویید.
📚 علل الشرایع ، ج2 ، ص601
✨🌸✨🌸✨
✍🏻#گلاب بدلیل دارابودن آنتےاکسیدانها
و ویتــامیــــن های گونـــاگون،
✍🏻می تواند ازبروز علایم پیــــری پیشگیری کرده و پوست را تغذیه کند.
🌹🌹🌹
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🔴دلیل خواندن نمازهای یومیه از زبان پیامبر(صلی الله علیه )
✅نمازصبح:
صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان می ماند.
✅نمازظهر:
ظهر، همه عالم تسبیح خدا می گویند، زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه میشود.
✅نمازعصر :
عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستورخداییم.
✅نماز مغرب:
مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.
✅نماز عشا:
خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.
🌷💐🌷
📕منبع: علل الشرایع شیخ صدوق ص 337
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
💠 #زندان_الرشید(خاطرات سردار گرجی زاده)
✍به قلم: دکتر مهدی بهداروند
🍁قسمت: 110
به محلی رسیدیم و بعد از اینکه پنج دقیقه ای معطل شدیم نگهبان گفت: «حالا چشم بندهایتان را بردارید.» نفس عمیقی کشیدم و چشم بندم را برداشتم. نگاهی به محل جدید کردم. زندان بود؛ منتهی قدری متفاوت با زندان استخبارات و بیشتر شبیه بندهای زندان الرشید که اوایل اسارت ما را به آنجا برده بودند. در آن مکان جدید راهرویی بود که در هر طرف آن سلولهای هفت گانه قرار داشت که صدایی از آنها نمی آمد. انگار فقط ما را آنجا برده بودند و باقی سلولها خالی بود و مشتری نداشت! نگهبان در سلول را باز کرد و گفت: همه بروید داخل.» وارد سلول شدیم. قفل در را بست و گفت: اینجا مکان جدید شماست. کاری نکنید تنبیه شوید. اینجا مقررات و حساب و کتابی دارد.» صدای قدم زدن او به گوش رسید. معلوم بود از زندان خارج شده است. نگاهی به هم کردیم. نمی دانستیم آنجا کجاست. گیج و منگ بودیم.
ساعت دوازده ظهر نمازم را خواندم. نگاهی به در و دیوار سلولمان کردم. دیوارها کثیف بود. از بس هوای تازه داخل نیامده بود بوی عفونت میداد. بالای در سلول کمی با سقف فاصله داشت و میشد فضای بیرون را دید. وقتی دور و برم را برانداز کردم فهمیدم آنجا همان زندانی است که روز اول مرا به آنجا برده بودند و کلی کتکم زده بودند. البته قسمت جدیدی بود که ندیده بودم. عصر، وقتی نگهبان آمد و کمی آب و قدری غذا به ما داد، سر حرف را با او را باز کردم. او هم با ما رفیق شد. پرسیدم: «اینجا کجاست؟»
- اینجا کجاست یعنی چه؟
- اسم این مکان چیست؟
- ها! اسم اینجا المحجر است.
اولین بار بود آن اسم را می شنیدم. آن نگهبان به خلاف نگهبان صبح آدم خوش برخوردی بود، در سلول را بست و رفت. به عباس گفتم: «فکر میکنم باید چهل روز هم اینجا باشیم. شاید قرار است هر چهل روز ما را در یک سلول یا زندانی ببرند. انگار دوره گرد شده ایم!» عباس گفت: «عیبی ندارد، هر ده روز ما را یک جای جدید ببرند. فقط ما را کتک نزنند؛ دیگر هر کاری دوست دارند بکنند. جابه جا شدن که مشکلی نیست.» عباس هنوز درد دست هایش را فراموش نکرده بود. بازجویی برای او کابوس بود و به شدت از آن فرار می کرد. هوشنگ هم که انگار برایش فرقی نمی کرد کجا باشد. سرش را پایین انداخته بود و حرفی نمی زد.
- هوشنگ، تو هم حرفی بزن. این طور که نمی شود.
- گرجی، همین که با هم هستیم کافی است. چه فرقی میکند کجا باشیم. بودن با هم بهترین فرصت است. حرف خوبی می زد. حسابی به هم عادت کرده بودیم و از خدا میخواستیم ما را از هم جدا نکند. یک مرتبه به هوشنگ گفتم: راستی، مگر تو را به اردوگاه رماديه ۱۸ نبرده بودند؟»
- مگر صلیب سرخ تو را ثبت نام نکرده بود؟
- بله، ثبت نام کرد.
- پس چرا تو را همراه ما اینجا نگه داشته اند؟
۔ اگر ناراحتی، نگهبان را صدا بزنم مرا ببرد؟!
- نه بابا! منظورم این است که کار عراقی ها مشکوک است
- بابا، تو هم دلت خوش است. از روزی که اسیر شده ایم کدام کار عراقی ها روی حساب بوده که این یکی اش باشد؟ هر چه می خواهد بشود. بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. خودمان را آماده کردیم در آن مکان جدید زندگی کنیم و خم به ابرو نیاوریم. شب، که نگهبان غذا را داد، پرسیدم: «ما موقت اینجا هستیم یا ماندنی ایم؟» گفت: «مطمئن باشید حالاحالاها اینجا هستید!» با این جواب یقین کردم عراقی ها نقشه ای برایمان کشیده اند و احتمالا ماندگاریم. غذا را خوردم و دراز کشیدم.
👈ادامه دارد...
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🌺🌺🌺
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
☀️امروز ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ مصادف با سالروز:
🦋ولادت شهید #رضا_عادلی
🦋ولادت شهید #جبار_عراقی
🦋ولادت شهید #محمدحسین_عزیزآبادی
✨شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات
#اللهم_الرزقناتوفیق_الشهادة_فی_سبیلک
#یادشهدا_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیدان رضاعادلی،
جبارعراقی، محمدحسین عزیزآبادی 🌹🍃
🌺🌺🌺
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🌹دعای برکت روز:
(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،
اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.
اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ،
رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع
ِ خَلقِک)َ
🌹🌹🌹
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
1_834819394.mp3
572.4K
❤️💛💚💙💜💖
🍃❤️دعای پرخیــر و برکت ماه مبارک رجب
🍃💛یٰامَنْ اَرجُوهُ لِکُل خَیْر ...
❤️💛💚💙💜💖
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌾هر صبح که بلند می شوم .....
🌼آراسته روی قبله می ایستم و
🍁می گویم:
🌾"السلام علیک یا اباصالح المهدی"
🌼وقتی به این فکر میکنم که خدا
🍁جواب سلام را واجب کرده است،
🌾قلبم از ذوق اینکه شما به اندازه
🌼 یک جواب سلام به من نگاه می
🍁کنی از جا کنده می شود.
آقاجانم! دوستت دارم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب
🌹تعجیل در فرج #پنج صلوات🌹
🌺🌺🌺
۱۱ اسفند ۱۳۹۹