eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
236 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
4.9هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 راهی جبهه شد ... شجاعت و بی باکی اش در جبهه مثال زدنی بود ،کنار سنگر برای خودش گودالی کنده بود و شبها با خدای خود راز نیاز میکرد✨ در قنوت نماز های شبانه اش از خدا میخواست :مانند امام حسین علیه السلام بدنش قطعه قطعه شود .تا در روز قیامت پیش اربابش و دیگران شرمنده نباشد😔 روز موعود فرا رسیده بود درعملیات کربلای 4 دل عاشقش شوق پریدنی زیبا را داشت . شهادتی از جنس آرزوهایش نصیبش شد. با آرپیچی تمام پیکر مطهرش اربن اربا شد .هماننداربابش امام حسین علیه السلام به شهادت رسید💔 ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۰۵/۷ ◻️محل ولادت: شریف اباد ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۵ ◻️محل شهادت: کربلای 4ام الرصاص سوغات شهدا برای سید الشهدا پاره پاره های بدنشان بود! حالا تو چه داری برای پیشکش کردن به سیدالشهدا❗️ 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیداکبرخمسه 🌹🍃 🌺 🌺 🌺
🔴کیا برای دفع کرونا به دستور حضرت آقا عمل کردند؟!! 🌸 رهبرفرمود: دعای هفتم صحیفهٔ سجادیّه را بخونید؛ ذکر یونسیّه صد مرتبه را هم فرمودند. 🔵این دستورات باید همگانی شود. 🤲🏻 شبها صد مرتبه ذکر یونسیّه در سجده، و بعد عرض: دعای هفتم صحیفهٔ سجادیّه. ✅ مگر سیدحسن نصرالله نگفت رمز پیروزی ما در جنگ ۳۳ روزه، عمل به دستور رهبری مبنی بر خواندن دعای جوشن صغیر بود؟! 🔘پس چرا برای رفع کرونا به دستورات حضرت آقا عمل نمی‌کنیم!؟ 🌸 مگر علامه حسن‌زاده آملی نفرمودند: گوش‌تان به دهان رهبر باشد، چرا که گوش ایشان به دهان امام زمان(عج) است!؟ تابع دستورات ولی امر مسلمین جهان باشیم💚 بسم الله از امشب شروع کنیم 🌹🌹🌹
✨﷽✨ ✅یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده، جمله زیر از امام علی💚 علیه السلام در یکی از دعاهاي نهج البلاغه است. ✨اللهم اجعل نفسی اول كريمة تنتزعها من كرائمی✨ "خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،💚 جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری" ✍یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری، شرفم، انسانيتم، عدالتم، و....گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری. و این همان جمله معروف است که می گوید: ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم.💚 📚نهج البلاغه ،خطبه۲۱۵ 💚💚💚
🕊 🍂 چھ‌قشنگ‌گفتہ: قدیم‌بُوےِ" ایمان "میدادیم... الان ایمانمان بُو میدهد! قدیم‌ دنبال "گُمنامے" بودیم... الان مُواظبیم ناممان گُم نشود! ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌🍂 🌹🌹🌹
🌼🌼🌼🌼
⭕️ چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟ امام صادق صلوات الله علیه به نقل از پدران بزرگوارشان علیهم السلام از رسول خدا صلّی الله عليه و آله روایت کردند که ایشان به اصحاب خود فرمودند: ⚠️ می‌خواهید شما را از كارى خبر دهم كه اگر انجامش دهيد، از شما دور شود، آن‌گونه كه مشرق از مغرب دور شده است؟ عرض کردند: آرى. 🔺حضرت فرمودند: روزه، روسياهش می‌كند؛ ، پشتش را می‌شكند؛ دوستى در راه خدا و هميارى در انجام اعمال صالح، دنباله (و سُلطه‌‌ی) او را قطع می‌کند و ، رگ گردنش را قطع می‌نماید؛ و برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدن‌ها، گرفتن است. 💠 «الإمام الصادق عليه السلام عن آبائه عليهم السلام قَالَ إنَّ النَّبِيَّ صلّي الله عليه و آله قالَ لِأَصحابِهِ: ألا اُخبِرُكُم بِشَيءٍ إن أنتُم فَعَلتُموهُ تَباعَدَ الشَّيطانُ مِنكُم كَما تَباعَدَ المَشرِقُ مِنَ المَغرِبِ؟ قالوا: بَلى. قالَ: الصَّومُ يُسَوِّدُ وَجهَهُ، وَالصَّدَقَةُ تَكسِرُ ظَهرَهُ، وَالحُبُّ فِي اللّهِ وَالمُوازَرَةُ عَلَى العَمَلِ الصّالِحِ يَقطَعُ دابِرَهُ، وَالاِستِغفارُ يَقطَعُ وَتينَهُ وَ لِکُلِّ شَیْءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الأَبْدَانِ الصِّيَامُ.» 📜كافی، ج۴، ص۶۲ من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۷۵ بحارالانوار، ج۶۶، ص۳۸۰
💥 💠شیخ رجبعلی خیاط: تمام نور معنوی و فیوضاتی که انسان از عبادات و زیارات کسب می کند با نیشی که بوسیله زبان به دیگران می زند نابود می شود @yaabasalehal
🐏چوپان ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ماشین ﺷﺨﺼﯽ‌ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ‌ﻫﺎﯼ بیرون ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ‌ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ. ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ پرسید ﭼﻪ چیز ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ می‌زنم ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ می‌شوند. ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ را صدا می‌زند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭم ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم. اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
هدایت شده از کانال توبه
⚠️ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَيۡبِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجرٌكَبِير -بى ترديد كسانى كه در نهان از پروردگارشان مى ترسند، براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است- -آیه ۱۲سوره ملڪ- درمحضر خدا ⚠️ @Tobeh_Channel
🥀❤️‍🩹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️‍🩹🥀 🥀رمان عاشقانه شهدایی ❤️‍🩹جلد دوم؛ 🥀جلد اول این رمان؛ «از روزی که رفتی» 🇮🇷قسمت ۸۱ و ۸۲ سیدمحمد: _میترسم زیاد غرق آسمون شی و تو هم آسمونی بشی، اونوقت دوتا حسرت تا ابد تو دل آیه میمونه. ارمیا: _فعلا که بیخ ریش زمینم؛ کارتو بگو! سیدمحمد: _برگرد! ارمیا: _نه! سیدمحمد: _با رفتت چیزی درست نمیشه؛ آیه باید بفهمه شوهر داره! ارمیا: _مجبور به قبول چیزی که نمیخواد نیست، اونا دستم امانتن. سیدمحمد: _پس چرا نیستی؟! اینه امانتداریت؟ ارمیا: _بودنم عذابشون میده؛ رفتم که راحت باشن؛ فکر کنه. سیدمحمد: _آیه نیاز به داره تا بیدار بشه. ارمیا: _من اون تلنگر نیستم. سیدمحمد: _میترسم از اینکه خوابت تعبیر بشه و ایمان آیه رو باد ببره! ارمیا: _به حاج علی بگو مواظب زندگیم باشه. سیدمحمد: _چرا شبیه وصیت کردن حرف میزنی؟ ارمیا: _کی از فرداش خبر داره؟ شاید حرفای آخرم باشه! سیدمحمد: _اینجوری نگو! ارمیا: _چطوری بگم؟ سیدمحمد: _بگو میام..بگو زندگیمو میسازم! ارمیا: _میام و میسازم! سیدمحمد: _میترسم ارمیا: _از چی؟ سیدمحمد:_از نبودت...از ..مامان دلتنگته؛ بیا دیدنش! ارمیا:_میام؛ منم دلم تنگه. سیدمحمد: _خداحافظ. ارمیا: _خداحافظت. ارمیا این روزها را دوست نداشت، اما چقدر از روزهای عمرش دوست‌داشتنی بودند؟ دلش برای تنهایی دلش سوخت. "خدایا... چرا پدر مادر ندارم؟! چرا تنهام؟! چرا دوستم نداره؟! به خوبی سیدمهدی نیستم؟! مزاحمم؟! از قیافه‌م خوشش نمیاد؟! خدایا...چیکار کنم؟! " ارمیا مانده بود و هزاران خیال، و حرف‌هایی برای سیدمهدی... یاد آن روزها و کمک‌های سیدمهدی افتاد. خنده‌دار است ولی رفاقتش با سیدمهدی واقعی و دوست‌داشتنی بود. یوسف آن روزها مجنون صدایش میزد، و مسیح کمی بیشتر درکش میکرد. آن شب‌هایی که تا سحر بر سر خاکش قرآن میخواند، آن روزهایی که سید مهدی خدا را به او نشان میداد؛ وقتی که پایش را جای پای اویی که شده بود میگذاشت. روزی که همه با عشق شد و صورتش را دیگر سه تیغ . حاج علی هم آن روزها پدری میکرد. آن روزهای پر از شک و تردید، آن روزهایی که ارمیا استخوان ترکاند. آن روزها که پیله را پاره کرد و پروانه شد و اوج گرفت. تا... شاید تا سید مهدی! چه کسی میداند ارمیا تا کجا اوج گفت؟ ********* مسیح رو به یوسف که مشغول اتو کردن لباسهایش بود گفت: _پس چرا ارمیا نمیاد؟ الان که بهش نیاز دارم کجا رفته؟ یوسف زیر چشمی نگاهش کرد: _حالا چیکارش داری؟ مسیح: _لااقل به بهونه دیدن ارمیا میرفتم اونجا. یوسف دست از اتو کردن کشید: _درکت نمیکنم؛ داری چیکار میکنی؟ازدواج تو با اون دختر، مسخره‌تر از ازدواج ارمیاست! تو اصلا چقدر میشناسیش؟ با یه نگاه؟ مسیح: _ ، ، ، ! چی کم داره؟! شاید اون منو به خاطر شرایطم نخود؛ اما من همه جوره پسندیدمش. یوسف: _چی رو پسندیدی؟ مسیح: _خودشو، خانواده‌شو. یوسف: _میدونی اگه با اون ازدواج کنی باید دوتا بچه بزرگ کنی؟بدتر از ارمیا! اون لااقل یکی داره! مسیح: _من که راضی‌ام! تو چته؟ اون خانواده‌ای داره که نیاز به حامی دارن، منم خانواده‌ای میخوام که حمایتشون کنم! روز اولی که دیدمش فهمیدم کسیه که سال‌ها منتظر بودم پیداش کنم. یوسف: _تو و ارمیا دیوونه شدید! عاقبت ارمیا رو ببین! چند روز تو اون خونه کنار زنش زندگی کرده؟ از روزی که به اون سفر رفت دیگه رنگ زندگی رو ندید؛ یادت رفته چه شب‌ها که تا صبح مثل بچه‌ها گریه کرد؟ مسیح: _از ارمیای قبل هم راضی نبودی. اون روزا بهش گیر میدادی که کاراش از روی اجبار و ریاست. حالا گیرت به گریه‌های از سر توبه و استغاثه اونه! ارمیای الان پر از آرامشه؛ مگه بده؟زندگی اونه؟ زندگیشم درست میشه. یوسف: _الان بحث ارمیا نیست. این دختر کلی مشکل داره، میفهمی؟ چرا از داشتن یه ازدواج آسون فراری شدید؟ سرتون درد میکنه برای دردسر؟ مسیح: _میرم یک زنگی به صدرا بزنم؛ شاید فرجی بشه امشب دعوتمون کنه اونجا! یوسف اتو را به دست گرفت: _با فرار کردن از واقعیت به جایی نمیرسی. مسیح: _جایی نمیرم که برسم؛ من میخوام با مریم ازدواج کنم! یوسف: _حتی با اون وضع صورتش؟ مسیح: _سرت به کار خودت باشه؛ الان خیلی خوب شده و سیدمحمد میگه بهترم میشه. یوسف: _خدا عقلتون بده. مسیح: _میترسم خودت به دردش دچار بشی برادر من... ********* مثل آن روزهای بعد از سیدمهدی ، و روزهای قبل از ارمیا، همه جمع بودند. محبوبه خانم هم دلش به اینها خوش بود. مریم خجالت میکشید؛ نمی‌دانست این جمع، وصله‌های ناجوری بودند، که باهم جور شدند. محمدصادق احساس مردانگی میکرد.... 🥀ادامه دارد.... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃