🔰 با هجرت بیگانه ایم...
✍استاد #علی_صفایی_حائری
🔹 ما به خاطر هیچ و پوچ و بدون محاسبه و اندازه گیری؛ از صبح تا شام خود را به خدایانی سپرده ایم و از محرک هایی الهام می گیریم. به خاطر حرف ها و وسوسه هایی می میریم و زندگی می کنیم که در برابر سنجش و نقد ما به مسخره و طنز بدل می شوند.
🔹 من فراموش نمی کنم که یک روز جمعه از یک زمستانِ سرد را؛ میان برف های قندیل بسته جوی ها و در کنار پیاده روها چه طور به دنبال ته سیگارهای آن روزها که تا آخرش را می کشیدند به سر آوردم و برای سیگار کشیدن؛ آن ها را تصفیه کردم و در یک کاغذ کاهی پیچیدم و سیگار کشیدم و از نفس افتادم و تا امروز هم دیگر هوس کشاکشی نداشته ام... راستی چقدر مسخره!! یک روز به دنبال یک وسوسه!
🔹 و چقدر زیاد هستند این وسوسه ها و چه قدر غافل هستم منی که باید پاسدار دروازه دلم می بودم و بر تمامی حالات و اعمالم نظارت می داشتم؛ تا آنجا که تمامی زندگی من؛ و بالاتر انتخاب مرگ من؛ بر اساسی بچرخد و بر مداری قرار بگیرد چه قدر فاصله دارم!!
🔹 کنترل محرک ها و حرکت ها در زندگی و نقد و سنجشِ ماندن یا رفتن برای مرگ و شهادت؛ آسان نیست. بخصوص برای ماهایی که زندگی و مرگ را طبیعی می دانیم و دلیلی برای کارها؛ استحسان ها و خوشایندها نمی خواهیم. کار آن جا آسان می شود که ما بر خود سخت بگیریم و بخواهیم برای تمامی حالتها و برای تمامی کارها توضیحی داشته باشیم تحلیلی بیاوریم...
📚آیه های سبز ص ۱٧٧
🌺🌺🌺