🌺🌺🌺
⭕️ #برنامه_ترک_گناه
#قسمت_سوم
🔹🔺✅🔹
"توجه به رنج"
🌎ما در دنیایی زندگی میکنیم که چه بخوایم و چه نخوایم
چه خوشمون بیاد و چه خوشمون نیاد، رنج خواهیم کشید.💯
🔷تحمل رنج یه اتفاق اجتناب ناپذیر هست و ما اگه میخوایم در #ترک #گناه موفق باشیم "باید به استقبال برخی رنج ها بریم".
✔️🔷
ممکنه در ابتدا، هوای نفسمون خوشش نیاد که از رنج صحبت کنیم😤
🔴 ما باید این موضوع رو برای خودمون برای همیشه حلش کنیم.
اینو داشته باشید: اگه ما با اختیار خودمون به استقبال برخی رنج ها نریم، روزگار اون رنج ها رو به زور به ما خواهد داد.
❌🔴❌
به قول معروف، روزگار با یخ و ترشی اون رنج ها رو بهمون میده!
و اونوقت باید "یه رنج تلخ" رو بچشیم.
😒
مثلا اگه کسی رنج ترک گناه رو نپذیرفت، باید رنج سرکوفت های دیگران و عذاب وجدان های خودش رو تحمل کنه.
🔴باید رنج دشمنی همه ی موجودات عالم باهاش رو تحمل کنه.
🔴باید رنج دوری از خدا رو تحمل کنه و...
🔴زندگیش کاملا سیاه و دردناک خواهد شد.
✅ یه بار برای همیشه موضوع رنج رو حلش کن. به خودت بگو که
🔺 من باید بعضی رنج ها رو تحمل کنم. باید برای اینکه محبوب مولا بشم، رنج های ابتدایی دنیا رو تحمل کنم.☺️
خود خداوند متعال، بعد از یه مدت، زندگیت رو غرق نورانیت و لذت خواهد کرد.
نترس خدا ، زیاد بهت رنج نمیده. اجازه نمیده زیاد رنج بکشی.
آقا حله؟😊
اگه حل نیست با تفکر برای خودت حلش کن.
بصیرت:
🍃💙گروه فاتحان بصیرت💙🍃
http://eitaa.com/joinchat/2804219915C057e279c84
🌺🌺🌺
📗🖌📗
🖌📗
📗
#رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀
#قسمت_سوم⤵️
بالاخره یک روز همراه یکی از دوستانم که قصد داشت برود موسسه ، رفتم در طبقه اول مرا معرفی کردند به آقایی و گفتند ایشان دکتر چمران هستند. مصطفی لبخند به لبش داشت و من خیلی جا خوردم . فکر می کردم که کسیکه اسمش با جنگ گره خورده و همه از او می ترسند باید آدم خشنی باشد ، حتی می ترسیدم ، اما لبخند او و آرامشش مرا غافلگیرکرد . دوستم مرا معرفی کرد و مصطفی با تواضعی خاص گفت: شمایید ؟ من خیلی سراغ شما را گرفتم زودتر از اینها منتظرتان بودم . مثل آدمی که مرا از مدتها قبل می شناخته حرف می زد . عجیب بود . به دوستم گفتم: مطمئنی که دکتر چمران این است؟ مطمئن بود .
مصطفی تقویمی آورد مثل آن تقویمی که چند هفته قبل سید غروی به من داده بود نگاه کردم گفتم: من این را دیده ام . مصطفی گفت: همه تابلو ها را دیدید ؟ از کدام بیشتر خوشتان آمد ؟گفتم: شمع، شمع خیلی مرا متاثر کرد . توجه او سخت جلب شد و با تاکید پرسید: شمع ؟ چرا شمع ؟ من خود به خود گریه کردم ، اشکم ریخت . گفتم: نمی دانم . این شمع ، این نور ، انگار دروجود من هست ، من فکر نمی کردم کسی بتواند معنی شمع و از خودگذشتگی را به این زیبایی بفهمد و نشان دهد . مصطفی گفت: من هم فکر نمی کردم یک دختر لبنانی بتواند شمع و معنایش را به این خوبی درک کند. پرسیدم: این را کی کشیده ؟ من خیلی دوست دارم ببینمش، و با او آشنا شوم .
مصطفی گفت: من .
بیشتر از لحظه ای که چشمم به لبخندش و چهره اش افتاده بود تعجب کردم شما ! شما کشیده اید ؟ مصطفی گفت: بله ، من کشیدهام. گفتم: شما که در جنگ و خون زندگی می کنید ، مگر می شود ؟ فکر نمی کنم شما بتوانید این قدر احساس داشته باشید . بعد اتفاق عجیب تری افتاد . مصطفی شروع کرد به خواندن نوشته های من . گفت: هر چه نوشته اید خوانده ام و دوررا دور با روحتان پرواز کردهام . و اشکهایش سرازیر شد . این اولین دیدار ما بود و سخت زیبا بود .
#ادامه_دارد......
✍از زبان همسرشان غاده
🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊
🌤🌼همانابرترینکارها،کاربرایامامزمانست🌼
🌺🌺🌺
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
#قصه_دلبری♥️
#قسمت_سوم
کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، دعای عرفه برگزار میشد.
دیدم فقط چند تا تکه موکت پهن کردن ب مسئول خواهران اعتراض کردم...
دانشگاه به این بزرگی فقط این چند تا تیکه موکت!!😐
در جواب حرفم گفت همیناهم پر نمیشه..
وقتی دیدم توجهی نمیکنه رفتم پیش آقای محمد خانی صداش زدم جواب نداد. چند بار داد زدم تا شنید سر به زیر اومد گفت «بفرمایید»
بدون مقدمه گفتم این موکتها کمه.
گفت قد همینشم نمیان
بهش توپیدم گفتم ما مکلف به وظیفه هستیم نه نتیجه😒
اونم با عصبانیت جواب داد این وقت روز دانشجو از کجا میاد؟!😠
بعد رفت دنبال کارش..
همین که دعا شروع شد روی همه موکتها کیپ تا کیپ نشستند، همشون افتادن به تکاپو که حالا از کجا موکت بیاریم😳
یه بار از کنار معراج شهدا یکی از جعبههای مهمات را آوردیم اتاق بسیج خواهران به جای قفسه کتابخانه ..
مقرر کرده بود برای جابجایی وسایل بسیج حتماً باید نامهنگاری شود همه کارها با مقررات و هماهنگی او بود
من که خودم رو قاطی این ضابطهها نمیکردم هر کاری به نظرم درست بود همونو انجام میدادم😁
#رمان_شهید_محمد_خانی🌷
✨ادامه دارد...
❣🦋❣🦋❣
✅نشر فقط با آیدی کانال جایز است
بسم رب الشھـدا
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_سوم
💖 ملیحه عروس تازه بود.
وقتی محمدمهدی می رفت سر ِکار تنهایی اش را با انجام کار های خانه از سر می گذراند.
خودش را مشغول می کرد تا برنامه مورد علاقه اش شروع شود.
⇜ قرائت جواد فروغی ...
پسر بچه خوش صدا و خوش سیمایی که آن روزها اسمش سر زبان ها افتاده بود.
زمان برنامه را از حفظ شده بود. رأس ساعت خودش را می رساند جلوی تلویزیون و می نشست.
مجری با جواد خوش و بش می کرد و بعد می خواست که قرائتش را شروع کند.
🌺 وقتی آیات خدا با صدای پُر و شش دانگ جواد طنین پیدا می کرد، دل آدم می لرزید.
ملیحه قرائت خوب را می شناخت. با تلاوت مادربزرگ، اوج و فرودهای بجا را شناخته بود.
از بچگی با خانواده و حالابا محمدمهدی در محافل قرآنی، رفت و آمد داشت.
🌸جلو تلویزیون به صورت معصوم جواد ِکوچک خیره می ماند وتوی دلش با خدا گفت و گویی در می گرفت.
از خدا می خواست بچه هایی روزی اش کند که قرآن را به همین خوبی برای مردم بخوانند ...
🌼🌾🌼🌾🌾🌼🌾🌼
✍ ادامه دارد ...
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🟣خاک های نرم کوشک🟣
#قسمت_سوم
سید کاظم حسینی:
یک بار خاطره ای برام تعریف کرد از دوران سربازی اش، خاطره ای تلخ و شیرین که منشأ آن ،روحیه الهی خودش
بود،می گفت:«
اول سربازی که اعزام شدیم رفتیم «صفر چهار »بیرجند "۱". بعد از تمام شدن دوره آموزش نظامی، صحبت تقسیم و این حرف ها پیش آمد یک روز تمام سربازها را به خط کردند تو میدان صبحگاه
هنوز کار تقسیم شروع نشده بود که فرمانده پادگان خودش آمد ما بین بچه ها. قدم ها را آهسته بر می داشت و با طمأنینه به قیافه ها با دقت نگاه می کرد و می آمد جلو تو یکی از ستون ها یکدفعه ایستاد به صورت سربازی خیره شد. سرتا پای اندامش را قشنگ نگاه کرد. آمرانه گفت: «بیرون»
همین طور دو سه نفر دیگر را هم انتخاب کرد من قد بلندی داشتم.
پاورقی
۱ پادگان آموزشی ارتش؛ همان طور که شهید برونسی می گوید، این پادگان در جنوب استان خراسان در
شهرستان بیرجند واقع شده است.
ادامه دارد....
#رمان_شهدایی
#زندگینامه_شهید_عبدالحسین_برونسی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر
#قسمت_سوم
🔻حمله به مقر فرماندهی و توپخانه در عمق بیست کیلومتری
🔸 علی آقا به سرعت دوران مجروحیت را پشت سرگذاشت. با اجرای عملیات فرمانده کل قوا، فرماندهان جبهه دارخوین مانند #حسین_خرازی و #مصطفی_ردانی_پور در خط شیر، خوب فهمیدند که چه جواهر ارزشمندی را در اختیار دارند. علی هر چند لنگ لنگان اما خود را به عملیات ثامن الائمه (ع) در ۱۳۶۰/۷/۵ رسانید.
🔺 حالا او در بین هشت فرمانده اصلی و قابل توجه جبهه دارخوین قرار داشت. او در زمان اجرای طرح مانور عملیات، سوار بر تانکی خط شکن شد و از نهر شادگان که معبری محرمانه و اجرای عملیات از آن
غیر ممکن بود، وارد عملیات شد.
🗣️ روایت (قهرمان) خواندنی است:
«درگیری شدید بود و بچه ها در دشت پخش شده بودند. ما جلوتر از همه نزدیک به نیروهای زرهی دشمن بودیم، جلوی ما پل مارد در عمق جبهه دشمن بود، حرکت نهایی ما به طرف عمق منطقه دشمن شروع شد. شهید عسگری که راننده تانک بود، بلایی سر عراقیها درآورد که قابل بیان نیست؛ وحشتناک بود. یک ستون بسیار زیاد از تانک و نفربر عراقی در حال فرار به سمت پل قصبه بودند. حدود سه ربع بعد تک و توک نیروهایی که از خط رضاییها حمله کرده بودند، به ما رسیدند و الحاق کردیم.»
🔥 اوج این حضور، زمانی بود که عراقی ها از پل مارد پاتک کردند و علی آقا در کنار مصطفی ردانی پور، در میان نگاه بهت زده رزمندگانی که شدت حادثه آنها را زمین گیر کرده بود، با شلیکهای مداوم آر پی جی با گوشهایی که از شدت انفجار خونین بود، پیروزی بزرگ یاران امام (ره) را تثبیت کردند. حالا مرد میدان ما برای خودش فرماندهی مورد اطمینان شده بود. بسیجی قهرمانی که حالا فقط عنوان تک تیراندازی و خط شکنی را پذیرفته بود.
🔹 گسترش جنگ و اتکا به رسیدن به پیروزیهای بزرگ، فرماندهان را متقاعد کرد تا با استفاده از نیروهای بسیجی و پاسدار تیپهای رزمی تشکیل دهند؛ تیپهایی که از بدو تشکیل در حد یک لشکر خط شکن ظاهر شدند. لشکر امام حسین (ع) یکی از نه یگان رزمی مهمی بود که قبل از اجرای عملیات طريق القدس تشکیل شد و شهیدان حسین خرازی به فرماندهی و مصطفی ردانی پور به عنوان جانشین مشخص شدند. در طراحی مانور عملیات، نیروهای ما باید عراقی ها را از طریق ارتفاعات دور زده و عمق جبهه لشکر ۹ زرهی را تصرف میکردند؛ مانوری احاطهای و بسیار خطرناک .
◀️ محسن رضایی می گوید: « یکی از گردانها به فرماندهی آقای علی زاهدی از همین منطقه عقبه دشمن را مورد حمله قرار داد؛ یعنی وقتی خاکریز خط مقدم عراق در بستان مورد هجوم قرار گرفت، هم زمان یک نیروی مهم در عمق بیست کیلومتری به مقر فرماندهی لشكر عراق و توپ خانه آنها حمله کرد؛ تا زمانی که این نیروها نرسیده بودند، توپ خانه عراق آتش بسیار شدیدی علیه نیروهای خط شکن اجرا کرد. این ابتکار موجب شد وقتی این نیروها از رملها عبور کردند که آتشها خاموش شد و یک سکوت کامل منطقه را فرا گرفت. ما در طریق القدس موفق شدیم دشمن را شکست دهیم. »
⏪ ادامه دارد...
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃