eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
230 دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
3.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️اصابت موشک های یمنی به ناو امریکایی قطعی شد! 🔷پس از ادّعای امریکا، مبنی بر رهگیری موشک های یمنی، ویدئویی در حال انتشار در شبکه های اجتماعی است که اگر درست باشد، نشان میدهد امریکا در رهگیری برخی موشک ها عاجز بوده و اصابت مستقیم وجود داشته است. 🔷در این ویدئو لهجه یمنیِ مبارزان واضح و اشاره به ناوشکن آمریکایی مشهود است! 🔘 شبکه رسانه ای 🇵🇸 🆔 eitaa.com/joinchat/222953725Cdfb8a6e90a
هدایت شده از کانال توبه
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی بسیار حیرت انگیز از مرحوم آیت الله حاج آقا مرتضی @Tobeh_Channel ✅✅✅
4.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این جماعت با ایمان تا دهن آمریکا رو سرویس نکن آروم نمیشن 🗣 @navad_siasi
9.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موزیک‌ویدئو امة الحق خواننده عیسی اللیث✌✌✌🇾🇪🇾🇪🇾🇪 🔰 کانال تخصصی یمن و کشورهای خلیج همیشه فارس https://eitaa.com/Akhbare_Yaman
هدایت شده از کانال توبه
🔴 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه‌ای خبر داد؛ موشک باران و انهدام مقرهای جاسوسی و تجمع گروهک‌های تروریستی ضد ایرانی در منطقه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه‌ای از انهدام مقرهای جاسوسی و تجمع گروهک‌های تروریستی ضد ایرانی در منطقه با موشک‌های بالستیک در نیمه شب امشب خبر داد. به گزارش سپاه نیوز ؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه‌ای از انهدام مقرهای جاسوسی و تجمع گروهک‌های تروریستی ضد ایرانی در بخش هایی از منطقه با موشک‌های بالستیک خبر داد. متن اطلاعیه شماره 1 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این شرح است : بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم به آگاهی ملت شریف و قهرمان ایران اسلامی می‌رساند با توکل به خداوند متعال و عنایات حضرت ولی عصر (عج ) در پاسخ به جنایات اخیر تروریستی دشمنان ایران اسلامی مقرهای جاسوسی و تجمع گروهک‌های تروریستی ضد ایرانی در بخش‌هایی از منطقه در نیمه امشب با موشک‌های بالستیک سپاه مورد هدف قرار گرفت و منهدم شد. جزئیات این عملیات متعاقباً اطلاع رسانی خواهد شد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ـــــــــــــــــــــــ 🇾🇪 🇵🇸 @Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ پست ویژه ۱ امروز کانال منتظران ظهور 🔴 از طریق دشمنان در حال آماده کردن شمشیری کم نظیر به نام برای (عجل الله فرجه) است.😍🔥 🎞 آیت الله حائری شیرازی (ره) مبشرات بزرگان در مورد نزدیکی ظهور 🗓 آیت الله حائری شیرازی (ره) در سال ۱۳۹۶ و دو سال قبل از شهادت شهید سلیمانی از دنیا رحلت کردند. که یمن اصلاً قدرت امروزی را نداشت و به شدت توسط عربستان بمباران می‌شدند.
✍️ 💠 به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای ، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت :« یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. 💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«می‌خوای چی‌کار کنی؟» 💠 دو شیشه بنزین و و مردی که با همه زیبایی و دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟» بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» 💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از و و و و و ، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد :«من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار هم دیگه تمومه!» 💠 و می‌دانستم برای سرنگونی لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» 💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و تمنا کرد :«من می‌خوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟» نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» 💠 به‌ هوای سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»... ✍️نویسنده: 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو سریال سلطان شبان در یک سکانسی اون شبان صادق و دلسوز که جای سلطان نشانده بودندش، به زن سلطان که به جای دلسوزی و دغدغه برای مصالح حکومت، از وزیر اعظم خائن طرفداری می‌کرد و حرفای عجیب و غریب مخالف مصلحت سلطان می‌زد می‌گفت: «شما سلطان بانوی مایی یا سلطان بانوی وزیر اعظم»؟!!! پ.ن: بی کفایتهای بیشعور اقدامات ج.ا.ا در را هم چیز عجیب و غریبی نشان می‌دادند! حمایت ایران از لبنان را هم عجیب و غریب نشان می‌دادند! کمک به را هم همینطور تا جنگ به کرمانشاه و تهران کشیده شد! و ان شاالله قربون ایران برید شما!