#بهشتیان
#روایت_عشق ❤️
#شهیداسماعیلشجاعی
نخستین شهید مدافع حرم اهل #سنت است که دی ماه سال 1394 به دلیل عشق و ارادت به اهل بیت (علیهم السلام)، از شهر «بوکان» استان آذربایجان غربی عازم #سوریه شد و پس از حدود یک ماه مبارزه برای دفاع از حرم #حضرتزینب (س) در جریان عملیات آزادسازی «نبل الزهرا» و در بهمن ماه به شهادت رسید و آسمانی شد.
شادی روح مطهرش #صلوات
ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ🌹
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید اسماعیل شجاعی 🌹🍃
🌺🌺🌺
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🌹دعای برکت روز:
(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،
اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.
اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ،
رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع
ِ خَلقِک)َ
🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 معبر شهادت
🎙 به روایت حاج حسین یکتا
🌹🌹🌹
ᬆ܀ᬆ܀ᬆ܀ᬆ܀ᬆ܀ᬆ
✋سلام قرص قمر🌕
🍃از اشک مسیر گونه ها فرسوده ست
🍂انـگـار دعـاهـای هـمــه بـیـهـوده ست
🍃یکـبـار تـو را نـدیـده ایـم از بـس کـه
🍂در شـهــر تمـام چشـم هـا آلـوده ست
سلام_مولای_مهربانم❤
هر صبح، به شوق
عهد دوباره با شما
چشمم را باز میکنم
عهد میکنم با شما،
هر روز که میگذرد،
عاشقانه تر از قبل
چشم به راهتان باشم...
😔دارد زمان آمدنت دیرمیشود...
✨انتظار...
✨ یعنی:... !؟
✨ گناه نکنیم....
اللھمعجݪالولیڪاݪفࢪج🌹♥️🌹
السلامعلیڪیابقیہاللھ
اللّهُمَّصَلِّعَلي_مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُــم🌹♥️🌹
🌺🌺🌺
👌کار باید تشکیلاتی باشد
🔸تشکل باید سازنده ما، آسان کننده خودسازی برای ما و کمکی به سیر الیالله برای شرکتکنندگان در این تشکل باشد.
#شهید_بهشتی رحمتاللهعلیه
✔️منبع: تولید و نشر محتوای تشکیلاتی: مضمار
🌺🌺🌺
✅✅✅✅✅✅
*⛔ گوشه ای از خیانتهای پهلوی به میهن و ملت*
*1. حضور 80 هزار مستشار نظامی و اداری امریکا در ایران که بر همه ارگان های کشورمان سلطه داشتند و کسی بدون اجازه انها آب نمی خورد.(در فیش حقوقی خود ردیفی به عنوان حق توحش داشتند!)*
*2. اعطای حق مصونیت قضایی (کاپیتولاسیون) به مستشاران امریکایی در سال 1343 و تبعید امام به علت مخالفت با فروش استقلال کشور که ارزش سگ امریکایی از یک ایرانی بیشتر بود!*
*3. اعطای جزیره بحرین و دویست جزیره زیبای اطراف آن به اربابان انگلیسی توسط شاه، بحرین که چهاردهمین استان کشور ما بود. (1348)*
*4. غرق بودن شاه، خواهرانش، همسرش فرح و بقیه اعضای خانواده اش در انواع فسادهای اخلاقی به نحوی که در خاطرات هر کدامشان، به روابط افسارگسیخته دیگری اذعان کرده اند. حتی نحوه آشنایی شاه با فرح، زمانی است که فرح بعلت مشکل مالی برای خودفروشی به نزد اردشیر زاهدی (کارچاق کن شاه در این مسائل) می رود و سپس ملکه و شهبانوی! ایران می شود! یا اشرف که فاسد ترین زن تاریخ ایران میباشد از قاچاق مواد مخدر تا فساد جنسی! محمدرضاشاه هم بنا به اسناد و اعترافات نزدیک شاه همچون زاهدی داماد شاه بر اثر بیماری جنسی(بخاطر مصرف مداوم داروهای تقویت جنسی) سرطان گرفت و مرد!*
*5. هفتاد درصد جمعیت کشور بی سواد در سال 57، دستاورد فرهنگی شاهنشاه در ایران بود!*
*6. تنها 157 هزار دانشجو از جمعیت 35 میلیونی ایران در سال 57 این وضعیت سواد دانشگاهیان زمان شاهنشاه بود! (یک مقایسه ساده کنید با الان 4 میلیون نفر از جمیت 75 میلیونی ایران، مشغول به تحصیل در دانشگاهند و 92 درصد جامعه ایران باسوادند) (جمعیت بیش از دو برابر شده اما تعداد محصلان دانشگاهی 25 برابر)*
*7. تبدیل ایران به بازار کالاهای بنجل وارداتی غرب و فقدان کارخانه ها و زیرساخت های اقتصادی خودکفا در کشور و کلیه کارخانجات وظیفه مونتاژ را داشتند بدون توجه داشتن به ساخت و تولید بومی و داخلی!*
*8. تورم شدید با نرخ سالانه 20 تا 30درصد به اذعان خود شاه در کتاب پاسخ به تاریخ( در حالی که کشور نه تحریم بود و نه جنگی داشت) به همراه فساد و ارتشای سراسری و دزدی بلندپایگان و نابرابری در توزیع درامدها.*
*خوب است بدانید در سال ۵۷، نفت ایران بشکه ای حدود سی دلار بود که با مبلغی کمتر از فروش سه بشکه نفت میشد یک اونس طلا خریداری نمود ولی امروز برای خرید هر اونس طلا باید حدود سی بشکه نفت هزینه کرد.و این یعنی اینکه قدرت خرید یک دلار در زمان شاه بیش از ۲۵ برابر ارزش امروز دلار میباشد.از طرفی میزان صادرات نفت خام در زمان شاه بیش از سه برابر آن در دوران بعد از انقلاب بوده که با علی رغم این درآمدهای بی نظیر(فروش بالای نفت و قدرت خرید بالای دلار) فقر و فلاکت جامعه ایرانی را در آن زمانت احاطه کرده بود.*
*9. سن امید به زندگی 50 سال در دوره شاهنشاه و بیش از 73 سال در ایران کنونی.*
*75 .10 درصد نخبگان سیاسی کشور تنها از 40خانواده نیرومند و کوتاهی دست توده های مردم و نخبگان غیروابسته از مناصب سیاسی و اقتصادی کشور*
*11. وجود ترسناک ترین و خطرناک ترین سازمان جاسوسی دنیا در دوره شاه (ساواک) و شکنجه و کشتار هزاران بیگناه*
*12. حضور بیش از 200 بهائی در بین مقامات ارشد کشور، بطوریکه از کابینه 12 نفری هویدا 9 نفربهائی بودند.*
*13. نابودی صنعت کشاورزی ایران با اصلاحات ارضی و سایر سیاست های اقتصادی غربی در کشور بطوریکه مثلا ایران از کشور صادرکننده گندم به یکی از بزرگترین واردکننده های گندم در جهان مبدل شد.*
*14. شکل گیری اولین حلبی نشین های ایران در شهرهای بزرگ بخصوص تهران از دهه 1340 به بعد و ایجاد اولین کارتن خوابها در تاریخ ایران*
*15. ایجاد 3000 فاحشه خانه و کاباره در ایران و ده ها محله فاحشه نشین مانند شهرنو*
*16. کشتار بیش از 4000 شهید از مردم بیگناه ایران مانند کشتار 17 شهریور .15 خرداد 13 آبان و 28 مرداد و...*
*17. تامین 65% نفت مورد نیاز رژیم غاصب اسرائیل و حمایت مالی، نظامی و تسلیحاتی از این رژیم در جنگهای مختلف علیه فلسطینیان بخصوص جنگ 1967 و 1973 با وجود تحریم دیگر کشورها و همچنین کمک نظامی به کشتار مردم ویتنام*
*18.با وجود فروش بالای نفت در عوض ساخت زیرساخت ها کشور و توجه به مناطق محرومی همچون مرز نشینان، این پولها را برای نوکری به صورت وام های بلاعوض به دیگر کشورها داده شد . همچون انگلیس برای تامین آب شرب لندن یا ونیز برای زیر آب نرفتن آن!*
*♦️آری؛ هیچ گاه دهن کجی شاه و فرحش به ارزش های اسلامی مردم ایران از جمله شرابخواری و رقص علنی آن دو با کارتر رئیس جمهور امریکا و همسرش در محرم سال 56 در روز تاسوعا را فراموش نخواهیم کرد.*
*♦️بله؛ هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد برخی مردم ما چقدر زود فراموش میکنند جنایت ها و خیانت ها را و چه ساده از جهل و فراموشکاری و کم حافظه بودن آنها سواستفاده می شود.*
🌺
💠 #زندان_الرشید(خاطرات سردار گرجی زاده)
✍به قلم: دکتر مهدی بهداروند
🍁قسمت: 90
با خودم فکر میکردم: «اینها اگر اطلاع دقیقی از علی هاشمی دارند، پس چرا این قدر سؤال و جواب می کنند؟ مطمئنم آنها دستشان از علی هاشمی خالی است.» این را از نوع سؤالهایشان فهمیده بودم. آنها فکر می کردند علی هم مثل من اسیر شده و با نام مستعار بین اسراست. هر چه عراقی ها با بغض از علی هاشمی حرف می زدند و دنبال ردپایی از او بودند من بیشتر افتخار میکردم که چند روزی کنار آن مرد بزرگ زندگی کرده ام. در بازجویی ها عظمت و قدرت فرماندهی علی هاشمی را از نگاه و زبان عراقی ها فهمیدم و درک کردم. آنها در به در دنبال على میگشتند؛ ولی دریغ از یک ردپا۔
بعد از آن همه بدبختی و شکنجه، يقين کردم علی از دسترس عراقی ها خارج شده است. او با شهید شده بود یا به عقبه برگشته بود. از هر دو احتمال خوشحال بودم. با فقدان علی در عراق آنها کلافه و سردرگم شده بودند. عراقی ها کاری به من نداشتند. فقط می خواستند به کمک من به علی هاشمی برسند.
در گوشه سلول مثل یک جسد دراز به دراز افتاده بودم. نقطه ای از بدنم سالم نمانده بود. کتف ها، دستها، زانوها، سرم، و همه قسمت های بدنم درد می کرد. از شدت درد گاهی فریاد میزدم و گاهی سرم را بین دستهایم می گذاشتم و فشار میدادم. سیستم عصبی ام به هم ریخته بود. روی زمین دراز کشیده بودم. فکر میکردم: «الان در ایران چه خبر است؟ عاقبت جزیره چه شده؟ عراقیها راست می گویند جزیره را گرفته اند؟ برای بهنام شهبازی، مرتضی نعمتی، صرامی، نریمی،(مسئول مخابرات قرارگاه) باوی، هواشمی چه اتفاقی افتاده؟ آنها به سلامت از جزیره فرار کرده اند یا به شهادت رسیده اند یا اسیر شده اند؟» در حال خودم بودم. می دانستم دیگر سوالی نیست که بازجو نپرسیده باشد و من هر چه داشته ام به آنها گفته ام. بعید می دانستم دیگر سراغم بیایند.
در سلول ها یا زندانهای قبلی، بعد از هر شکنجه، محبت و حرف های بچه ها قدری دردهایم را تسکین می داد. اما آنجا تک و تنها بودم. سلول تنگ بود و هیچ نوری به آن نفوذ نمی کرد. نگاهی به دیوار کردم؛ سیمانی بود و زبر. تشخیص اوقات نماز مشکل بود. اگر نگهبان رحمش می آمد و میگفت وقت نماز شده که خوب بود؛ والا باید حدسی نمازم را می خواندم. زیر پیراهنم را در آورده بودم و با آن خودم را باد میزدم تا شاید قدری از عطش و گرمازدگی ام کم شود. تاریکی، گرما، تنهایی، و درد بدن دست به دست هم داده و مرا زمین گیر کرده بود.
تنهایی وحشت به وجود می آورد. گاهگاهی صدای فریاد یک زندانی مرا متوجه می کرد. می دانستم در همسایگی سلول من افراد دیگری زندانی اند. آنجا دیگر جای فضولی نبود و نمیشد اطلاع جدیدی به دست آورد. بهترین کار تجدید قوا بود. سعی کردم هر طور شده بخوابم. چون کمک خوبی برای ساعات بعدی بود.
هنوز چشمانم گرم نشده بود که صدای باز شدن در سلولم آمد. یک مرتبه از جا پریدم. در دل گفتم: «خدایا، خودت کمک کن، حتما باز آمده اند مرا برای بازجویی ببرند. من که همه چیز را گفتم! لابد پشیمان شده اند و می خواهند مرا بالا بکشند. به این سادگی مرا رها نمی کنند.» با خودم حرف میزدم که نگهبان گفت: «چرا دراز کشیدهای؟ مگر اینجا هتل است؟ بلند شو. باید از اینجا بروی.»
- کجا؟ برای چه؟
- به تو مربوط نیست. قرار است از این سلول به جای دیگری منتقل شوی.
👈ادامه دارد...
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🌺🌺🌺
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🌹دعای برکت روز:
(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،
اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.
اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ،
رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع
ِ خَلقِک)َ
🌹🌹🌹
#امام_حاضر
مـا گـمشـده ایـم......
❣عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل #دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح میکنند:
سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟ بچه دستش را از دست پدر رها ڪرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچهای هستیم ڪه پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور میڪنند.
بچه جلب ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میڪند و در بازار گم میشود و وقتی متوجه میشود ڪه دیگر پدر را نمیبیند، گمان میڪند پدرش گم شده است. در حالی ڪه در واقع خودش گم شده است.
✔️انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را میگیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاعهای دنیا شدهاند و دست پدر را رها ڪرده و در بازار دنیا گم شدهاند. امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشتهایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو ڪه اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. ﴿خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.﴾
📚برگرفته از ڪتاب "امام زمان (عج) در ڪلام اولیای ربانی/مهدی لڪ علی آبادی/ص 30"
❣بی تــو ای یـوسـف زهــرا
گره ازڪار ڪسۍ وا نــشود!..❣
🌷💐🌷
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨ مناجات ✨
الهــــی بر هر که داغ محبت خود نهادی ،
خرمن وجودش را بباد نيستی در دادی .
الهــــی همه آتشها محبت تو سرد است
و همه نعمتها بی لطف تو درد است .
الهــــی مخلصان بمحبت تو مينازند
و عاشقان بسوی تو ميتازند ،
کار ايشــــان تو بســــز که ديـــگران نســــازند ،
ايشــــان را تـــو نواز که ديــــگران ننوازند .
الهــــی محبت تو گـُلی است
محنت و بلا خار آن ،
آن کدام دل است که نيست گرفتار آن .
الهــــی از هر دو جهان محبت تو گزيدم
و جامهء بلا بــُريدم و پردهء عافيت دريدم .
يارب ز شــــراب عشــق ســرمســـتم کن
وز عشــق خودت نيست کن و هستم کن
از هر چه بجُـز عشـق خودت تهی دستم کن
يکباره به بنــــد عشـــق پا بســـتم کن
الهــــی چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر
و چون در خود نگرم از جملهء خاکسارانم و خاک بر سر.
الهــــی مرا دل بهر تو در کار است
وگر نه مرا با دل چکار است ،
آخر چراغ مرده را چه مقدار است ؟
الهــــی تا بتو آشنا شدم ،
از خلق جدا شدم ،
در دو جهان شيدا شدم ،
نهان بودم و پيدا شدم .
نی از تو حيات جاودان می خواهم
نی عيش و تنعــــم جهان می خواهم
نی کام دل و راحت جان می خواهم
هر چيز رضای تـُست آن می خواهم
الهــــی اگر مستم و اگر ديوانه ام
از مقيمان اين آستانه ام ،
آشنايی با خود ده که از کاينات بيگانهام .
الهــــی در سر خمار تو داريم در دل اسرار تو داريم
و بزبان اشعار تو داريم
اگر گوييم ثنای تو گوييم
و اگــــر جوييــــم رضــــای تـــو جوييــــم .
الهــــی بر عجـــز خود آگاهم و بر بيچـــارگی خود گواهم
خواست خواست تو است من چه خواهم .
گر درد دهد بما و گر راحت دوست
از دوست هر آن چيز که آيد نيکوست
ما را نبـود نظــــر بخوبی و بــدی
مقصود رضای او خشنودی ا وست
الهــــی بروز کار آمدم بنده وار با لب پـُر توبه و زبان پـُر استغفار ،
خواهی بکرم عزيز دار خواهی خوار
که من خجلم و شرمسار و تو خداوندی و صاحب اختيار .
الهــــی اگــــر خامم پخته ام کن
و اگــــر پخته ام سوخته ام کن .
🌹🌹🌹
❣ سلام_امام_زمانم ❣
سلام ای انتــظارِ انتــظارمـ
سلام ای رهبر و ای یادگارمـ
سلامم بر تو ای فرزند_زهرا
سلامم بر تو ای ناجی دنیـا
گل نرگس نظری کن که
جهان بی تاب است!!!
روز و شب چشم همه
منتظر ارباب است.....
مهدی فاطمه پس کی به
جهان می تابی؟
نور زیبای تو یک جلوه ای
از محراب است
اللهم_عجل_لولیک_الفرجــ🌹♥️🌹
💞بخوان دعای فرج رابه نیت شهدا 💞
🌺🌺🌺
🍃🌸#رفیق_شهیدم
امــروز
تو صبــح من باش،
برای تمام خستگی ها و بیقراری هایم . . .
#شهید_احمدعلی_نیری
سلام
#روزتون_شهدایی
🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷گلبانگ «الله اکبر» ساعت ۲۱ امشب در سراسر کشور
✊الله اکبر
✊الله اکبر
#هم_صدا_باهم_گلبانگ_اللهاکبر
🍃🌺🍃
امام خمینی: «و آخرین سخنم در اینجا با شما اینکه به جمهوری اسلامی که ثمرهٔ خون پدرانتان است تا پای جان وفادار بمانید و با آمادگی خود و صدور الهی و ابلاغ پیام خون شهیدان، زمینه را برای قیام منجی عالم، حضرت بقیة الله فراهم سازید.»
صحیفه امام خمینی، ج۲۰، ص۳۸
#تا_انقلاب_مهدی
🌹🌹🌹
💠 #زندان_الرشید(خاطرات سردار گرجی زاده)
✍به قلم: دکتر مهدی بهداروند
🍁قسمت: 91
به سختی از جایم بلند شدم. نگهبان قبل از اینکه از در سلول بیرون بروم چشم هایم را بست؛ طوری که حتی دماغم را هم پوشاند. وقتی مطمئن شد چیزی نمی بینم، گفت: «وسایلت را جمع کردی؟»
- چیزی ندارم که جمع کنم.
- پس راه بیفت..
دست مرا گرفت و از سلول انفرادی بیرون رفتیم. کجا می رفتیم، نمیدانستم. بیست قدمی نرفته بودیم که گفت: «همین جا بایست.» صدای باز کردن در سلولی آمد. نگهبان بعد از چند ثانیه گفت: «خوب، چشم بندت را بردار و برو داخل.» چشم بند را برداشتم. مقابل سلول انفرادی دیگری ایستاده بودم. با اشاره او داخل شدم. فضا و مساحت سلول یک متر در یک متر بود. تنگ بود. با دیدن آن نفسم گرفت؛ ولی بهتر از آویزان شدن بود. وارد سلول شدم. نگهبان در را بست و رفت. در و دیوار سلول را برانداز میکردم که دیدم عباس جهان دیده و هوشنگ جووند، که در زندان الرشید با هم بودیم، داخل سلول نشسته اند. تا مرا دیدند بلند شدند و یکدیگر را بغل کردیم. باورمان نمیشد یک بار دیگر همدیگر را ببینیم. خوشحال شدم و برای این نعمت خدا را شکر کردم. داشتن هم سلولی تنهایی تلخ و آزاردهنده را از بین می برد. با دیدن آنها سختی ها را فراموش کردم و روحیه گرفتم. عباس با خوشحالی گفت: «حالت چطور است؟ قیافه ات که می گوید حسابی آزار دیده ای، از بین رفته ای. چه بلایی سرت آورده اند؟»
- خویم. ولی خیلی کتک خورده ام؛ به اندازه ای که جای سالم در بدنم نمانده. هوشنگ هم خیلی از بین رفته بود. در حالی که دست او را گرفته بودم گفتم: «خوب، آقا هوشنگ، اوضاع و احوالت چطور است؟ از وضعیت خودت بگو. خیلی اذیت شدی؟»
- تعریفی ندارد.
رو به عباس کردم. سعی میکردم هر طور شده بخندم. پرسیدم: «عباس آقا، بگویید چه خبر؟ تا الان کجا تشریف داشتید؟» عباس، که از من گله مند بود که چرا در زندان الرشید اسم واقعی و مسئولیتم را به او نگفته ام، پاسخ داد: «بعد از اینکه تو را از ما جدا کردند و بردند دنبال من آمدند و برای بازجویی بردند.
- کجا بردند،
- نمی دانم. ولی چند افسر عراقی زبان نفهم آنقدر از من سؤال کردند که حساب نداشت. یکی از افسران گفت که مگر تو جانشین گردان ادوات نبودی؟ چرا دروغ گفتی؟ فکر کردی می توانی سر ما کلاه بگذاری؟ الان به تو می فهمانم کجا هستی و با که طرفی، این حرف را زد و همراه باقی افسران داخل اتاق، که چهار نفر بودند، حمله کرد. آن قدر مرا زدند که خون بالا آوردم. بد جوری از سقف آویزانم کردند.» نگاهی به دست های عباس کردم. فهمیدم همان بلایی را که سر من آوردند سر او هم آورده اند. دو دست او را گرفتم. مثل یخ بود. خیلی متأثر شدم. عباس سعی کرد به من روحیه بدهد. گفت: «بابا، چیزی نیست. فقط کمی درد می کند.» دست های من شاید سی درصد فلج شده بود. ولی دستهای عباس کاملا فلج بود و کارآیی نداشت. دست هایش از کار افتاده و مثل دو چوب خشک به بدنش متصل بود. انگشتهایش بی حس و حرکت بود و تکان نمی خورد. آن طور که عباس می گفت طناب را دور دست هایش به قدری محکم بسته بودند که عصب های دو دستش له شده بود. ولی آنها متوجه نشده بودند و مثل حیوان به جان او افتاده بودند. فکر میکنم عباس سروصدا نکرده بود. گرچه افسران عراقی احمق بودند، اگر او داد و فریاد می کرد، شاید آن طور نمیشد.
👈ادامه دارد...
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🌺🌺🌺