eitaa logo
طلبه تراز | هیئت
292 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
562 ویدیو
22 فایل
🔴کانال "طلبه تراز هیئت" به منظور تبیین شاخصه ها و ویژگی های یک هیئت مومن پرور و انقلابی ایجاد شده است. 📱منتظر انتقادات و پیشنهادات شما مخاطبین عزیز در آیدی زیر هستیم: @Hadi_zolfgari ادمین تبلیغات و تبادل: @TT_Tabadol_Heyat
مشاهده در ایتا
دانلود
طلبه تراز | هیئت
📌ادامۀ نکات سفر اربعین: ۲۰) شعار امسال اربعین: #حیاتنا_حسین می‌تونید روی کاغذی بنویسید بچسبونید پشت
بزرگواران اگر مطلب دیگه‌ایی به ذهنتون میرسه لطفاً به آیدی زیر ارسال کنید تا به متن اضافه بشه: eitaa.com/TT_Tabadol_Heyat
سند.pdf
295.8K
🇮🇷🇮🇶 اصطلاحات رایج و لازم زبان عربی که احتمالاً مورد نیازتان خواهد بود. 📝_ _ _ _ _ _ _ _ _ ◼️ طلبه تراز | هیئت" 🆔 eitaa.com/TT_Heyat ◼️طلبه تراز | جامع" 🆔 eitaa.com/TalabeTaraaz
تحریف هدف امام حسین علیه السلام‏ من نمی‌دانم کدام جانی یا جانی‌هایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی وارد کردند و آن اینکه هدف حسین بن علی را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحی‌ها در مورد مسیح گفتند درباره حسین گفتند که حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امّت را به دوش بگیرد، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص21
برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود، بیشتر بشود. لذا بعد از این انحراف، چاره‌‏ای نبود جز اینکه ما فقط صفحه سیاه و تاریک این حادثه را بخوانیم، فقط رثاء و مرثیه ببینیم. من نمی‌گویم آن صفحه تاریک را نباید دید بلکه باید آن را دید و خواند، اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد. اینکه گفته‌اند رثای حسین بن علی باید همیشه زنده بماند، حقیقتی است و از خود پیغمبر گرفته‌اند و ائمه اطهار نیز به آن توصیه کرده‌اند. این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود، این ذکری‏، این یادآوری نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید، اما در رثای یک قهرمان. پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید، وگرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بی‏دست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریه ملتی برای او معنی ندارد. در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه‌ای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید، شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادی‌خواه باشید، برای‏ آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیت یعنی چه، کرامت یعنی چه. اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم، آن وقت از جنبه رثائی‏‌اش می‌توانیم استفاده کنیم وگرنه بیهوده است. خیال می‌کنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا- العیاذبالله- حضرت زهرا علیه السلام بعد از هزار و سیصد سال، آنهم در جوار رحمت الهی منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه کنند تا تسلّی خاطر پیدا کند!. چند سال پیش در کتابی دیدم که نویسنده مقایسه‏‌ای میان حسین بن علی و عیسی مسیح کرده بود؛ نوشته بود که عمل مسیحی‌ها بر عمل مسلمین (شیعیان) ترجیح دارد، زیرا آنها روز شهادت عیسی مسیح را جشن می‌گیرند و شادمانی می‌کنند ولی اینها در روز شهادت حسین بن علی مرثیه خوانی و گریه می‌کنند. عمل آنها بر عمل اینها ترجیح دارد، زیرا آنها شهادت را برای عیسی مسیح موفقیت می‌دانند نه شکست، و چون موفقیت می‌دانند شادمانی می‌کنند، اما مسلمین شهادت را شکست می‌دانند و چون شکست می‌دانند گریه می‌کنند. خوشا به حال ملتی که شهادت را موفقیت بشمارد و جشن بگیرد، و بدا به حال ملتی که شهادت را شکست بداند و به خاطر آن مرثیه خوانی کند. جواب این است که اولاً دنیای مسیحی که این شهادت را جشن می‌گیرد، روی همان اعتقاد خرافی است که می‌گوید عیسی کشته شد تا بار گناه ما بریزد، و چون به خیال خودش سبکبال شده و استخوانش سبک شده آن را جشن می‌گیرد. درحقیقت او جشن سبکی استخوان خودش را به خیال خودش استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص22
می‌گیرد، و این یک خرافه است. ثانیاً این همان فرق اسلام و مسیحیت تحریف شده است که اسلام یک دین اجتماعی و مسیحیت دینی است که همه آن چیزی که دارد اندرز اخلاقی است. گاه به یک حادثه از نظر فردی نگاه می‌کنیم و گاه از نظر اجتماعی. از نظر اسلام، شهادت حسین بن علی از دیدگاه فردی یک موفقیت بود. برای شخص حسین بن علی این شهادت شکست بود یا موفقیت؟ هر مسلمانی می‌گوید موفقیت، و خود حضرت هم روز اول فرمود: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی‏ وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی‏ جیدِ الْفَتاةِ، وَ ما اوْلَهَنی الی‏ اسْلافی اشْتِیاقَ یعْقوبَ الی‏ یوسُفَ» [1]. از نظر یک انسان و از نظر خود شهید، شهادت موفقیت‏ است. لازم نیست مسیحیها بگویند؛ در هزاروسیصدوپنجاه سال پیش، خود پیشوایان اسلام گفته‌اند. علی بن ابیطالب آن وقتی که تیغ بر فرقش فرود آمده و تا نزدیک ابرویش شکافته است، این‏ طور حرف می‌زند: «وَاللهِ ما فَجَأَنی مِنَ الْمَوْتِ واردٌ کرِهْتُهُ اوْطالِعٌ انْکرْتُهُ، وَ ما کنْتُ الَّا کقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ» [2] به خدا قسم، مرگ ناگهانی و ضربت ناگهانی‏ای که بر من خورد، یک ذره مورد کراهت من نیست. من افتخار می‌کنم و آرزوی چنین روزی را داشتم. به خدا قسم، مثَل من مثَل آن عاشقی است که به معشوق خود رسیده باشد. به قول شاعر: دیدار یار غایب، دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد مثَل من در حال این ضربت خوردن مثَل همان مردمی است که در شبهای تاریک دنبال آب می‌گردند و ناگهان به آب می‌رسند. دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند این از نظر شخصی و فردی. اما اسلام یک طرف دیگر هم دارد؛ قضایا را همیشه از جنبه شخصی مطالعه نمی‌کند، از جنبه اجتماعی هم مطالعه می‌کند. حادثه عاشورا از جنبه اجتماعی و نسبت به کسانی که مرتکب آن شدند، مظهر یک انحطاط در جامعه اسلامی بود. لذا دائماً باید یادآوری بشود که دیگر چنین کاری را مرتکب نشوند. این همان «آخی» است که یک ملت می‌گوید: ما مسلمانها چنین کاری کردیم؟! لعنت به کسانی که چنین کاری کردند، پس دیگر چنین کاری نکنیم. . بحارالانوار، ج 44/ ص 366. ↩ . نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 875. ↩ استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص23
ثالثاً این موضوع برای صیقل دادن احساسات اسلامی و انسانی است، اما به شرط اینکه ما این را درست درک بکنیم. امروز روزی نیست که آدم سرش را زیر آب بکند. ما باید در اوضاع مذهبی خودمان رفرم ایجاد کنیم؛ البته نه در مذهب بلکه در کار خودمان. اشتباهات ما که به مذهب مربوط نیست. مگر محتشم کاشانی هم یکی از ارکان مذهب است؟! باید این شعارهای مفت... [1] . [متأسفانه بقیه بیانات آن شهید بزرگوار در نوار ضبط نشده است.] ↩ استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص24
2. نهضت حسینی، حماسه‏‌ای مقدس‏ گفتیم یک سخن یا منظومه، یک شعر یا نثر حماسی آن است که در روح انسانی جولان و هیجانی در جهت سلحشوری و مقاومت و ایستادگی و دفاع از عقیده ایجاد کند، و یک شخصیت حماسی آن کسی است که در روحش این موج وجود دارد؛ یک روحیه متموّجی از عظمت، غیرت، حمیت، شجاعت، حس دفاع از حقوق و حس عدالت‌خواهی دارد. و باز عرض کردیم که تاریخچه عاشورا تاریخچه‏‌ای است که دو صفحه دارد. یک صفحه آن صفحه‏‌ای است سیاه و تاریک، نمایشی است از جنایت بشریت، جنایت بسیار بسیار عظیمی، یک داستان جنایی و یک ظلم بی‏‌حد و حساب است و بنابراین، داستان جنایی ما قهرمانانی دارد که قهرمانان جنایتند. پسر معاویه، پسر زیاد، پسر سعد و یک عده افراد دیگر، قهرمان این داستان جنایی هستند. اما تمام این داستان جنایت نیست؛ یعنی داستان ما یک صفحه ندارد، دو صفحه دارد. تنها این نیست که یک عده جنایتکار بر یک عده مردم پاک و بی‌گناه جنایت وارد کردند. بله، داستانهایی هست که فقط و فقط جنایی است، یک صفحه بیشتر ندارد و آن هم مملوّ از جنایت است. مثلاً داستان پسران مسلم بن عقیل فقط یک داستان جنایی است و بس، که دو تا طفل نابالغ بی‌گناه پدرکشته غریب در یک شهر به دست یک آدم جانی می‏‌افتند و او به‏ طمع اینکه به پولی برسد، به شکل فجیعی آنها را به قتل می‌رساند. وقتی ما این تاریخچه را مطالعه استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص25
می‌کنیم، از یک طرف جنایت می‌بینیم و از طرف دیگر دو تا طفل معصوم نابالغ غریب که جنایت بر آنها وارد شده است که اینها حرفی هم نداشته‌اند و نمی‌توانسته‌اند حرفی داشته باشند چرا که بچه‌هایی در سنین ده ساله و دوازده ساله یا کمتر بوده‌اند. این فقط یک داستان جنایی است و از نظر آن دو طفل، رثاء است، مصیبت است، مظلومیت است. اما داستان کربلا این‏ طور نیست؛ یک داستان دو صفحه‏‌ای است که از نظر آن صفحه دیگر بیشتر قابل مطالعه است. از نظر آن صفحه، جنبه مثبت دارد، صورت فعالی دارد، نمایشگاهی است از عظمت و علوّ بشریت، از رفعت بشریت، نمایشگاه معالی و مکارم انسانیت است، سراسر حماسه است، عظمت و شجاعت و حق‌خواهی و حق‌پرستی در آن موج می‌زند. از این نظر، دیگر قهرمان داستان ما پسر معاویه و پسر زیاد و پسر سعد و دیگران نیستند. از این نظر قهرمان داستان پسران علی هستند، حسین بن علی است، عباس بن علی است، دختر علی زینب است، یک عده از مردان فداکار درجه اوّلی هستند که خود حسین که حاضر نیست یک کلمه مبالغه و گزاف در سخنش باشد آنها را ستایش می‌کند. امام حسین در شب عاشورا اصحاب خودش را ستایش کرد؛ نگفت یک عده مردم بی‌گناه و بیچاره فردا کشته می‌شوید و به عمر شما خاتمه داده می‌شود، بلکه آنها را ستایش کرد و فرمود: «فَانّی لا اعْلَمُ اصْحاباً اوْفی‏ وَلا خَیراً مِنْ اصْحابی» [1] من یارانی در جهان بهتر از یاران خودم سراغ ندارم؛ یعنی من شما را بر یاران «بدر» (که یاران پیغمبر بودند) ترجیح می‌دهم، بر یاران پدرم علی ترجیح می‌دهم، بر یارانی که قرآن کریم برای انبیاء ذکر می‌کند (وَ کاینْ مِنْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثیرٌ فَما وَهَنوا لِما اصابَهُمْ فی سَبیلِ اللهِ وَ ما ضَعُفوا وَ مَا اسْتَکانوا وَاللهُ یحِبُّ الصّابِرینَ) [2] ترجیح می‌دهم، یعنی اعتراف می‌کنم که همه شما قهرمان هستید. سخنش این‏طور آغاز می‌شود: «مرحبا، مرحبا به گروه قهرمانان!».بنابراین حالا که فهمیدیم این داستان دو صفحه دارد، می‌خواهیم صفحه دوم آن‏ را هم مورد مطالعه قرار دهیم و اعتراف کنیم که ما در گذشته این اشتباه را مرتکب شده‌ایم که این داستان را فقط از یک طرف آن مطالعه کرده‌ایم و غالباً آن طرف دیگر داستان را مسکوتٌ عنه گذاشته‏‌ایم؛ یعنی ما نمایشگر قهرمانی‌های جنایتکارانه پسر معاویه و پسر زیاد و پسر سعد بوده و هستیم. . ارشاد شیخ مفید، ص 231. ↩ . آل عمران/ 146. ↩ استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص26
من برای این دسته‌ها [1] حقیقتاً احترام قائل هستم چون ابراز احساسات است، احساساتی صددرصد طبیعی ناشی از عقیده و ایمان. آنهایی که می‌دانند اگر در یک ملت احساسات طبیعی ناشی از عقیده و ایمان درباره قهرمانان بزرگ آن ملت وجود داشته باشد چقدر ارزش دارد، می‌دانند که من چه می‌گویم. نباید اینها را نسخ کرد، نباید با اینها مبارزه کرد، باید اینها را اصلاح کرد. باید این احساسات بسیاربسیار عظیم را که فقط ناشی از قدرت عقیده و ایمان است، اصلاح کرد. آیا اگر شما میلیاردها دلار خرج کنید، می‌توانید یک چنین احساساتی در ملت به وجود بیاورید؟!. اینکه آن بابا از جیب خودش پول خرج می‌کند، خودش را بیکار می‌کند، زنجیر برمی‌‏دارد پشت خودش را سیاه می‌کند و اشک او هم متصل جاری است، ارزش دارد و نباید با آن مبارزه کرد و گفت این کارها وحشی‌گری است. ابراز احساسات برای قهرمانان بزرگ تاریخ وحشی‌گری نیست. فقط اشتباه او در این است که وقتی می‌خواهد ابراز احساسات کند، به شکلی ابراز احساسات می‌کند که نمایشگر قهرمانی جنایتکارانه جنایتکاران و نمایشگر مظلومیت آن کسی است که به او عشق می‏‌ورزد و علاقه دارد. او نمی‌داند حالا که می‌خواهد نمایشگری بکند باید طوری نمایشگری بکند که نمایشگر حماسه حسینی باشد، نمایشگر آن جنبه نورانی و روشن تاریخ عاشورا باشد، نمایشگر روح حسین بن علی باشد. خوشبختانه کم و بیش این بیداری پیدا شده است و گاهی انسان به چشم می‌بیند که بعضی از دستجات توجه کرده‌اند که چه باید بکنند و چه می‌کنند. مرد بزرگ، روحش صاحب حماسه است، خواه برای خودش کار کرده باشد یا برای یک ملت و یا برای بشریت و انسانیت کار کرده باشد و یا حتی بالاتر از انسانیت فکر کند و خودش را خدمتگزار هدفهای کلی خلقت بداند، که اسم آن را «رضای خدا» می‌گذارد، بدین معنی که خداوند این خلقت را آفریده و برای آن یک مسیر و هدف کلی قرار داده است؛ این راه، راه رضای خداست. مرد بزرگ کسی است که در روحش حماسه وجود داشته باشد؛ غیر از این نمی‌تواند باشد. نادرشاه افشار اگر یک حماسه در روحش وجود نمی‌داشت، نمی‌توانست افاغنه را از ایران بیرون کند و نمی‌توانست هندوستان را فتح کند؛ این خودش یک حماسه است. اما اینکه بعد کارش به یک مالیخولیا کشید و خودش دشمن جان ملت خودش شد، مطلب . [دسته‌های عزاداری‏] ↩ استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص27
دیگری است. اسکندر، خواه ناخواه در روحش یک حماسه، یک موج وجود داشته است، شاه اسماعیل همین‌طور، ناپلئون همین‌طور. اسکندر، نادرشاه و شاه اسماعیل، همه اینها یک اراده بزرگ هستند، یک همت بزرگ هستند، یک حماسه بزرگ هستند ولی حماسه مقدس نیستند، برای اینکه هر یک از اینها می‌خواهد شخصیت خودش را توسعه بدهد، می‌خواهد همه چیز را در خودش هضم کند، می‌خواهد ملتها و مملکتهای دیگر را در مملکت خویش هضم کند؛ و لذا از نظر یک ملت، یک قهرمان ملی است ولی از نظر ملت دیگر یک جنایتکار است. اسکندر برای یونانیان یک قهرمان است و برای ایرانیان یک جنایتکار؛ برای یونانی یک قهرمان است چون به یونان عظمت داد، چون قدرتهای دیگر، ثروتهای دیگر، عظمتهای دیگر را خرد کرد و پرچم یونان را در مملکت‌های دیگر به اهتزاز درآورد. اما از نظر قوم مغلوب، او نمی‌تواند یک قهرمان باشد. ناپلئون برای فرانسوی‌ها قهرمان است، اما آیا برای روسیه یا برای انگلستان هم قهرمان است؟ البته نه. آنها حماسه هستند، ولی یک حماسه فردی از نوع خودخواهی. یک حماسه بزرگ است یعنی یک خودخواهی بزرگ است، یک خودپرستی بزرگ است، یک جاه طلبی بزرگ است. (در مقابل جاه طلبی‏‌های کوچک، جاه طلبی‏‌های بزرگ هم در دنیا پیدا می‌شود.) اما این حماسه‌ها حماسه‌های مقدس شمرده نمی‌شوند. مشخصات حماسه مقدس‏ حماسه مقدس مشخصات دیگری دارد که عرض می‌کنم، مشخصاتی که به موجب آنها دیگر ناپلئون و اسکندر نمی‌توانند حماسه مقدس باشند. حماسه مقدس آن کسی است که روحش برای خود موج نمی‌زند، برای نژاد خود موج نمی‌زند، برای ملت خود موج نمی‌زند، برای قاره یا مملکت خود موج نمی‌زند؛ او اساساً چیزی را که‏ نمی‌بیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را می‌بیند و اگر خیلی کوچکش بکنیم باید بگوییم بشریت را می‌بیند. این آیه قرآن یک آیه حماسی است: «قُلْ یا اهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا الی‏ کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ الَّا نَعْبُدَ الَّا اللهَ وَلا نُشْرِک بِهِ شَیئاً وَلا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ اللهِ» [1] ای اهل کتاب، ای کسانی که ادعای مذهب دارید! بیایید با همدیگر یک سخن داشته باشیم، بیایید . آل عمران/ 64. ↩ استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص28
خودمان را فراموش کنیم و فقط عقیده را ببینیم، بیایید در راه یک عقیده خود را فراموش کنیم، بیایید یک سخن را ایده خودمان قرار بدهیم: «الَّا نَعْبُدَ الَّا اللهَ» جز خدا هیچ موجودی را قابل پرستش ندانیم، «وَلا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ الله» بیایید استثمار را ملغی‏ کنیم، استعباد را ملغی‏ کنیم، بشرپرستی را ملغی‏ کنیم، عدل و مساوات را در میان بشریت بیاوریم. نگفت قوم من، قوم تو، با هم همدست شویم و پدر یک قوم دیگر را دربیاوریم؛ این حرفها نیست. پس یک جهت که این حماسه مقدس می‌شود این است که هدفش مقدس و پاک و منزّه است؛ مثل خورشید عالمتاب است که بر همه مردم و بر همه جهانیان می‌‏تابد. دومین جهت تقدس این گونه قیامها و نهضتها این است که در شرایط خاصی که هیچ کس گمان نمی‌برد قرار گرفته‌اند؛ یعنی یکمرتبه در یک فضای بسیاربسیار تاریک و ظلمانی یک شعله روشن می‌شود، شعله‌‏ای در یک ظلمت مطلق؛ فریاد عدالتی است در یک استبداد و ستم مطلق، جنبشی است در یک سکون و درحالی که همه ساکن و مرعوبند، کلام و سخنی است در یک خاموشی مرگبار. به عنوان مثال نمرودی پیدا می‌شود که یک مرد باقی نمی‌گذارد، و در همین زمان نهضت مقدس ابراهیم صورت می‌گیرد: «انَّ ابْراهیمَ کانَ امَّةً قانِتاً» [1]. یا فرعونی پیدا می‌شود و همان طوری که قرآن می‌فرماید: «انَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأرْضِ وَجَعَلَ اهْلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ ابْنائَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِسائَهُمْ» [2] و در همین عصر موسایی پیدا می‌شود. و یا در عصر بعثت خاتم‌الانبیاء که تمام دنیا در ظلمت و خاموشی و هرج و مرج و فساد فرو رفته است ناگهان فریاد «قولوا لا الهَ الَّا اللهُ تُفْلِحوا» بلند می‌شود. دولت اموی است، تمام نیروها را به نفع خودش تجهیز کرده است حتی نیروی مذهب را، به این ترتیب که محدّثین از خدا بی‌خبر را استخدام کرده و به آنها پول‏ می‌دهد تا به نفع او حدیث جعل کنند. می‌گویند یک عالم اموی گفته است: «انَّ الْحُسَینَ قُتِلَ بِسَیفِ جَدِّهِ» [3] حسین با شمشیر جدّش کشته شد، و منظور او این بوده است که حسین به حکم دین جدّش کشته شد. ولی من می‌گویم این حرف به معنی دیگری درست است و آن اینکه بنی امیه توانسته بودند اسلام را آن چنان استثمار و استخدام و منحرف کنند که یک عده . نحل/ 120. ↩ . قصص/ 4. ↩ . مقتل الحسین مقرّم، ص 6. عبارتی است از ابوبکربن ابن العربی اندلسی در عواصم، ص 232. ↩ استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص29