هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سزدار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم
همت
🌸🌺🥀🌻🌺🌹🥀🌻🌺🌻🥀🌺
این قسمت دشت های سوخته
فصل ششم
قسمت0⃣2⃣1⃣
شلمچه و از شلمچه می اومد ده سعید و نهر خین و می اومد روی پل نو خرمشهر ما میتونیم سهم عمده عملیات فتح خرمشهر رو بگذاریم بر عهده گردان ۹سپاه که شهید وزوایی فرمانده قبلیش در فتح المبین شهید شده بود و اون جا یادم نیست فرمانده اش کی بود ولی #احمد کوچکی و #علی نوری که از بازمانده های آن ها هستند #حاج همت توی اون عملیات با شهبازی به عنوان یک چهره ای که بسیجی ها در کنارشون احساس آرامش
می کردند حماسه آفریدند.😌
پاتک های لشکر ۳زرهی عراق یک پاتک ساده ای نبود .#همت به اضافه بسیجی ها قدرتمندتر از تانک ها و لشکر ۳زرهی عراق و فرمانده لشکر ۳آن((الدوری))بودند،کسی که سال ها تجارب و آموزش ها ی نظامی داره و این ور یک بچه معلم و یک مشت شاگردانش که اومدند به یک نبرد نابرابر و تو این نبرد نابرابر به پیروزی می رسند .🌸عملیات بیت المقدس و نهر خین خودش یک فیلم عظیمی یه..☺️
اصفهان دیگر همان اصفهان نبود و ژیلا دیگر همان ژیلا نبود و اصفهان را حالا جور ودیگری
می دید.توی خیابان ها، توی کوچه و پس کوچه ها و توی دانشگاه هم، هر چند وقت یک بار چیزهایی میدید و صداهایی می شنید که برایش غریبه بودند و آزارش می دادند.:😢
سرتان را کرده اید زیر برف ، خبر ندارید که تو دل مردم چی میگذره ؟😔
چی می گذره؟😢
برو بابا تو هم. دنیا چهار نعل داره به سمت تمدن و پیشرفت میره، شما هنوز چسبیدید به چادر و چاقچورتان!😏
ژیلا به دختر همکلاسی اش که با نگاهی تحقیر آمیز خود را از او کنار می کشید گفت:😒
چادر و چاقچور چه ضرری به شما داره؟؟؟😏
ادامه دارد.....🌺🌺
ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصی شهید همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🍃🌸🍃
شخصي در تاريکي شب، در حال دعا با سوز و گداز الله الله مي گفت
شيطان نزد آن دعا کننده آمد و گفت:
آن قدر الله الله مي گويي و جواب نمي شنوي. چرا اصرار مي کني؟
اين همه سوز و دعاي بي اثر بس است.
آن شخص نااميد و افسرده شد و دلش شکست.
در عالم خواب حضرت خضر را ديد که به او فرمود:
چه شده الله الله نمي گويي مگر از راز و نياز پشيمان شده اي؟
آن شخص گفت: آخر هر چه مي گويم، جواب نمي شنوم، بنابراين نااميد شده ام.
حضرت خضر فرمود: مگر بايد جواب خدا را از در و ديوار بشنوي؟
همين که الله الله مي گويي معنايش اين است که
جذبه اي خدايي تو را خوانده و از جانب معشوق تو را به خود کشانده است.
نی که آن الله تو، لبيک ماست
آن نياز و سوز و دردت، پيک ماست.
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زير هر يا رب تو لبيکهاست.
پس از اين معاني و هشدار، فهميد آن ندا از شيطان است و نبايد نااميد از حق شد
که اين الله الله دليل راه يابي و پذيرش به آن درگاه است.🌿🌱⚘
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
4.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
2.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺تـــقدیم به عاشقان شهید محمد ابراهیم
همت🌺
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم
همت
🌹🥀🌸🌻🥀🌹🌼🌸🌻🥀🌹🥀
این قسمت دشت های سوخته
فصل ششم
قسمت1⃣2⃣1⃣
حواسمو پرت نکن بگذار ببینم استاد چی داره میگه!😒
و استاد که پای تابلوی کلاس در حال نشستن بود ، به سوی آن ها برگشت و گفت:کلاس را بگذارید کلاس بماند، تبدیل اش نکنید به خانه ی احزاب .😏😕
آن دختر گفت:نه استاد، ما که حرفی نداریم این خانم بدیهیان است که دارد غرغر میکند .😐
و ژیلا ازاین دروغ آشکار ، تعجب کرد و چیزی نگفت.😳
یکی از پسران کت و شلواری شیک پوش ، به طعنه گفت:شما به دل نگیر خانم!😄
و با اشاره به ژیلا افزود:اینا عادت شونه از زمین و زمان طلبکار باشند.😁
زهرا که کنار ژیلا نشسته بود و از این حرف ناراحت شده بود ، پرسید:😢
چه طلبی از شما کرده اند؟😒
لحظه ای سکوت کرد و بعد افزود:این که بی سرو صدا رفته اند توی جبهه و جان شان را گذاشته اند کف دست شان تا شما اینجا راحت و سالم درس بخوانید ، طلبکاری یه؟؟!!😢
همان دانشجوی اولی گفت:چهار روز می روند جبهه ، چهل سال بهره برداری می کنند.😌
چه بهره برداریی کرده اند مثلا؟😐😰🤔
چه بهره برداری؟هرجا پست و مقامی هست مال اون هاست. هرجا امتیازی هست مال اون هاست، هرجا سهمیه ای هست مال اون هاست... 😐😐
از موتور و ماشین پیکان بگیر برو تا کارخونه و بنیاد و سهمیه قبولی دانشگاه و هزار جور چیز دیگه!😦😧😧
اگر راست می گی شما هم بیا برو و بعد برگرد ازاین چیزها استفاده کن.!🙄😕😏
و ژیلا _در آن میانه_ابراهیم را میدید که در سرما و گرما با پیراهن نمدار و لباس کهنه ی فرم و بدنی لاغر و نحیف و چشم هایی ...😢
ادامه دارد.... .🌺
ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصی شهید همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... |• #امضا
زمانیكه شهید «سیدمحسن صفوی» فرمانده سپاه شهرضا بود، #همت هم فرمانده سپاه پاوه بود🍃. #همت به صفوی علاقه زیادی داشت☺️.
یك روز، #همت به شهرضا آمده بود. كارت عضویت سپاه📩 او باید تمدید اعتبار میشد. به همین خاطر، كارت را به سپاه شهرضا داد كه اقدام كنند. بعد از تحویل كارت، شهید صفوی به او گفت: «شما خودت فرمانده سپاه پاوه هستی، چه نیازی به كارت شناسایی از سپاه شهرضا و امضای من داری؟»😕 #همت متواضعانه جواب داد: «دلم میخواهد كه امضای شما پای كارت شناسایی من باشد.»🙂❤️ #شهید_محمد_ابراهیم_همت 🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸
•|... ﷽... |•
#همیشه_سیمش_وصل_بود
از جیبش کاغذی📃 در آورد و داد به دستم و گفت: «بیا این زیارت عاشورا رو بخون🌱» گفتم: « #حاجی بیا خودت بخون و گریه کن💔. من هزار تا کار دارم.» وقتی بلند شدم بروم. حال عجیبی داشت. زیارت را می خواند و اشک می ریخت.😢🙂
#فرمانده_دلها
#شهید_محمد_ابراهیم_همت🌹 🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
371K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
▫️پیام من فقط این است که در زمان غیبت اطاعت محض از #ولایت_فقیه داشته باشید.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌺••┈••❈✿🌹✿❈••┈••
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
یک شب که در مقر بودیم یکی از بچه ها با عجله خودش را به ما رساند و گفت : ((یک نفر از بالا صدا می زند که من می خواهم بیایم پیش شما . #حاج_همت کیست ؟!😕
سریع بلند شدیم و خودمان را به محل رساندیم تا ببینیم قضیه از چه قرار است . گفتیم که شاید کلکی در کار است و آن ها می خواهند کمین بزنند😒 . وقتی به محل رسیدیم فریاد زدیم : اگر می خواهی بیایی نترس!بیا جلو!
گفت : من #حاج_همت را می خواهم!😢
گفتیم :بیا تا ببریمت پیش #حاج_همت
با ترس و دلهره و احتیاط جلو آمد .🙁 وقتی نزدیک رسید و دید که همه پاسدار هستیم جاخورد . فکر کرد که دیگر کارش تمام است ولی وقتی برخورد خوب بچه ها را دید کمی آرام گرفت🙂 . او را پیش #همت بردیم . پرسید : #حاج_همت شما هستید😕
#همت گفت بله خودم هستم .☺️
آن مرد کرد پرید جلو و دست #همت را گرفت که ببوسد .
#همت دستش را کشید و اجازه نداد . آن مرد دوباره در کمال ناباوری پرسید : ((شما ارتشی هستید یا سپاهی؟😕
#همت گفت : #ما_پاسداریم .☺️
او گفت : (( من آمده ام پیش شما پناهنده شوم قبلا اشتباه میکردم . رفته بودم طرف ضد انقلابها و با آنها بودم , ولی حالا پشیمانم .😢
#همت گفت :قبلا از ما قهر کرده بودی . حالا هم که آمدی خوش آمدی . ما با تو کاری نداریم و به تو امان نامه میدهیم.☺️
و بعد #همت او را در آغوش کشید و بوسید و گفت : فعلا شما پیش سایر برادرهایمان استراحت کن تا بعد با هم صحبت کنیم.🙂
آن مرد , مسلح بود . #همت اجازه نداد که اسلحه اش را از او بگیریم و او با خیال راحت در میان بچه ها نشست .🍃
شب , #همت با او صحبت کرد از وضعیت ضد انقلاب گفت و سعی کرد تا ماهیت آنها را برای او فاش کند .
آن مرد گفت : راستش خیلی تبلیغات میکنند . میگویند که #پاسدارها همه را میکشند همه را سر میبرند خلاصه از این حرفها .😒
#همت گفت : نه! اصلا این حرفها حقیقت ندارد . #همه_ما_پاسدار_هستیم🙂 و صحبت می کنیم آن مرد محو صحبت های #همت شده بود . وقتی این جملات را شنید , به گریه افتاد . #همت پرسید : برای چه گریه می کنی ؟
گفت : به خاطر این که در گذشته در مورد شما چه فکرهایی میکردم .😔
#همت گفت : دیگر فکرش نکن حالا که برگشته ای عیب ندارد .🙂
او گفت : من هم میخواهم پاسدار شوم.
#همت گفت : اشکالی ندارد. پاسدارباش.اگر اینطوری دوست داری , از همین لحظه به بعد تو پاسدارباش .🙂
آن شخص با شنیدن این حرف, خیلی خوشحال شد . رفتار و برخورد #همت چنان تأثیر عمیقی بر او گذاشت که یکی از نیروهای خوب و متعهد شد و در همه جا حضور فعال داشت👌 . او بعد از مدتی در عملیات (( محمد رسول الله (ص) )) شرکت کرد و شهید شد🕊 . بچه ها به او لقب #حر_زمان داده بودند . پس از این ماجرا , تعداد دیگری از ضد انقلابیون فریب خورده هم آمدند و خود را تسلیم کردند🍃. جالب این که آن ها هم در لحظه ورود , سراغ #حاجهمت را می گرفتند .☺️❤️
ـــــــــــــــــــــــــــ❀••🦋••❀ـــــــــــــــــــــــــــ
🕊•• http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
ـــــــــــــــــــــــــــ❀••🦋••❀ـــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
آخـــرین بار ڪه خنده ڪرد،دلی شهید شد😊😍😍❤️
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
مگه میشه فرمانده بود و اینقدر حرص و جوش نخورد،اون میکروفن تو دستت،اون فشار مشتت،طبق عادتت،که وقتی میخواستی ی حرفی رو تاکیید کنی روی انگشتای پات می ایستادی،و با اون صدای ارومت به گوش رفقات میرسوندی.😍
اینا صحبتای رفقاته،که همینطور خاکی و بدون زرق و برق زیر عکسات مینویسم،که دوستات که عاشقانه دوستت دارند هم استفاده کنند😍😍
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم
همت
🌺🌹🥀🌸🌻🥀🌺🌹🌸🥀🌺🌹
این قسمت دشت های سوخته
فصل ششم
قسمت2⃣2⃣1⃣
پیراهن نمدار و لباس کهنه ی فرم و بدنی لاغر و نحیف و چشم هایی که از شدت بی خوابی سرخ شده بود ،توی کلاس نشسته است و به حرف های این و آن گوش می دهد.😢
ژیلا که از شنیدن این حرف ها ناراحت شده بود ، بلند شد و رفت کنار ابراهیم نشست و گفت :می بینی این ها چه می گویند ابراهیم ؟؟😢
بله می بینم.بیرون هم همین حرف ها و حدیث ها هست .دیروز رفته بودم چهار باغ،چیزهایی می دیدم و حرف هایی
می شنیدم که قلبم آتش می گرفت.😔
راستی تو کی برگشتی ابراهیم؟چرا اومدی این جا؟...چرا نرفتی خونه؟😢😢😞🤔
می رفتی یه کم می خوابیدی اقلا.😢
ژیلا!ژیلا!😢
زهرا بود که داشت صدایش می زد. ژیلا به خودش آمد و پرسید:چیه ؟چی شده؟😢
چی داری می گویی با خودت؟😢🤔
ژیلا به جای خالی ابراهیم در کلاس نگاه کرد و با تعجب پرسید:ابراهیم کی رفت بیرون؟نفهمیدی کجا رفت؟🤔😢
ژیلا جان پاشو، پاشو بریم بیرون. مثل این که مریض شده ای .😢هذیون میگی.
هذیون چیه؟ابراهیم اون جا_روی اون صندلی_دم در_نشسته بود به خدا.😢😔
پاشو بریم بیرون..پاشو.😢
ژیلا و زهرا با هم از کلاس بیرون رفتند.😔
چی شد یکهو دختر؟؟!😢
و یکهو نبود که ژیلا این گونه ناراحت می شد . مدت ها بود که این طور شده بود.😔😢
هر وقت به اصفهان می آمد و چند روزی،چند هفته ای می ماند از این جور حرف ها می شنید.به هم می ریخت.😢
این آقای شما چه جور فرمانده جنگی یه که خودش هیچ وقت یک خراش هم برنمیداره؟😢
ادامه دارد....🌺
ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصی شهید همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f