eitaa logo
تـ ع ـجیل | TaaJiL
38 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
383 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
#پلاکشان را برای ما جا گذاشتن💔 تا روزی بدانیم از جنس ما بودن☝️ هویتشان خاکی بود 🕊اما #دلشان را به #آسمان زدن🕊 راستی امانتدار خوبی بوده ایم⁉️ #شهید_ابراهیم_همت #رفیق_جان_گاهی‌نگاهی✋ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
✨شهیدان سخت دلتنگ وغریبم...😢 ✨خمار جرعه ای امن یجیبم...😞 🌷🕊🌷🕊 ✨شهیدان خدایی بی قرارم...😭 ✨خدایا طاقت ماندن ندارم...😭 🌷🕊🌷🕊 ✨چه تنها مانده ام افسرده برخاک...😭 ✨شما رفتید تا افلاک چالاک...😭😭 🌷🕊🌷🕊 ✨مرا تنها رها کردید و رفتید...😢😭 ✨به حسرت مبتلا کردید و رفتید...😭 🌷🕊🌷🕊 #یا_زهرا_سلام_الله_علیها...🍃🌹 #شهدا_گاهی_نگاهی ...🍃🌹 #شهید_ابراهیم_همت🍃🌹 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌صــــوت مانـــدگار 👌 #شہــــید_ابراهــــیم_هــــمت: 🌷 هر ضـــربہ‌اے ڪہ بہ دشــمن مے‌زنیــم آمریڪا را مے‌لرزانـــد...😡 میخـــوان ما رو از جنگ با آمریڪا بترسونــن!😏 نمیـــدونن رزمنده ‌هاے ما براے جنگ با صدام هــم زدن آمریڪا رو نیت مےڪردنــد👌 خیلے قشنگہ👌👌 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_78038911.attheme
76.6K
۲ • 📲 • تقدیــم بہ عاشقان حاجے😍😍😍 📌ســفارشے 🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
. . گاهی بعضی نگاه ها🌱 چشم دل را بسوی #خدا باز می کند!🕊 مخصوصاً اگر آن نگاه از قابِ چشم های آسمانی یک #شهید باشد #شهید_ابراهیم_همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌼⇜مأموریتم که تموم شد، رفتم با حاج درباره‌ی برگشتنم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: یه خاطره برات بگم گفتم بگو 🌸⇜حاجی‌گفت: وقتی‌توی مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر پرسید: ؟ از سوالش تعجب کردم وگفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده... 🌼⇜ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا کن و برو، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم...منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم... ❣ ❣ شادی روحش http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
کجا رفته ای خط شکن شقایق تبار و کفن تو شور شدن داشتی هوای شدن داشتی 🌷 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷| |🌷 🍃مـی خـواسـتم تو باشم ولی نشد 🍂انــگــشــتــر تو باشم ولی نشد 🍃دریـــای بــی کـــرانـــه ـی بــودی و 🍂مـی خـواسـتـم تو باشم ولی نشد 🍃می خواستم در این رندانه، طبق عشق 🍂مــســتــانـه زیــر تو باشم ولی نشد 🍃تــو مــاه روی خـــرابــات بــاشــی و 🍂مــن طــریـــق تو باشم ولی نشد 🍃مـشکل تـرین مـعادله ـی باشی و 🍂مــن پــاســخ تو باشم ولی نشد 🍃آقـای مــعـروفِ جـبـهـه ها ! 🍂می خـواسـتـم تو باشم ولی نشد 🌷 ✌️به امید شهادت، یازهرا"س"✌️ 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷مادر شهید می گوید: سختیهایی که شهید همت کشید، فکر نکنم🗯 در زمان ما کسی کشیده باشد❌ 🌷خودش می گفت: خدایا من چه کنم ⇜با این همه (روزها، ماهها) ⇜و دزد (چند بار در نبود همت) ⇜و عقرب (یک روز 25 عقرب کشتم حتی در رختخواب ) ⇜و موشک🚀 (خانه شان در معرض موشک باران و او تنها در شهر غریب بود) 🌷امّا در پرتو زندگی با که اینچنین با محبت💖 بود، می گفت: «در اوج تمام آن ، محرومیتها، ترسها😰 و حتی ناامیدیها، خودم را ترین زن دنیا می دانستم.😍 به نقل از: مادرشهید 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
گفتند: شدن، می‌خواهد! و دریافتم بُعدِ مسافت ‌‌‌را، از تا به ... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f ☘☘☘
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• یه بار که در حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو درآورده بود،😓جمعشون کرد و بهشون گفت : نکنه فکر کنین که فلانی ما را میده ، من شماهام .☝️من خیلی از شماهام اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم.😢ولی رضا نداده بود و با از همه خواست که دراز بکشن،همه کرده بودن که می خواد چیکار کنه،همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف بچه ها و رو می مالید رو می گفت: من خاک پای شماهام .💔😥 🌹 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• در پاوه بودیم؛ شبها دموكراتها از كوه‌ها⛰ و مخفی گاه‌های خود بیرون‌می‌آمدند و به شهر حمله می ‌كردند🏃. با خمپاره شصت، تیربار و سلاحهای سبك سعی می‌كردند تا ایجاد رعب و وحشت كنند.😱در یكی از این شبها، وقتی دشمن حمله كرد، در شهر نبود. گویا برای انجام مأموریتی به نودشه رفته بود🍃. آن شب دشمن توان بیشتری گذاشته بود و قصدی بالاتر از ایجاد رعب و وحشت داشت.😞تا نزدیكی صبح به صورت جنگ و گریز داخل شهر حضور داشتند و با نیروهای ما درگیر بودند. صبح، آتش💥 جنگ خوابید و تا شب اتفاقی نیفتاد ولی با تاریك شدن هوا🌒 دوباره درگیری شروع شد و این ‌بار سخت ‌تر از شب قبل.تعدادشان زیادتر بود و تجهیزات بیشتری هم آورده بودند.⚡️جنگ سختی درگرفته بود و دشمن تا واحد موتوری سپاه پیش آمد. ساعت دوازده و نیم شب بود كه دیدم از راه رسید. در حالی‌كه ناراحت و عصبانی بود، تا چشمش به ما افتاد، فریاد زد: «شما زنده هستید و آن وقت این ترسوها جرأت پیدا كرده‌اند تا موتوری سپاه پیشروی كنند؟!»😤😪آن‌قدر عصبانی بود كه نمی‌توانستیم حرفی بزنیم. بدون این ‌كه منتظر بماند، بلافاصله چند نفر از نیروها را برداشت و به طرف واحد موتوری سپاه حركت كرد.نیم ساعت بعد، نه صدای رگبار گلوله‌ای به گوش می‌رسید و نه صدای انفجار خمپاره‌ای👀. چنان پرتوان و قوی وارد نبرد شد و با چنان شجاعتی عمل كرد كه طی نیم ساعت، دشمن فهمید كه نمی ‌تواند مقاومت كند و شهر را تخلیه كرد😏✌️. و این در حالی بود كه دشمن دو شب پی در پی با موفقیت ایستاده بود و ما نتوانسته بودیم كاری بكنیم.😐وقتی برگشت، هر كس او را می‌دید، باورش نمی‌شد كه او بعد از دو روز مأموریت، برگشته و در همان لحظه ورود با دموكراتها درگیر شده است.🙂❤️ 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... |• پس از نخستین دیدارش با امام راحل، حال غریبی پیدا کرده بود. تا مدت‌ها از یادآوری این دیدار سرمست می‌شد. همان‌روز وقتی از نزد امام برگشت، به شدت منقلب بود😢. پرسیدم: «مگر چه اتفاقی افتاده؟» گفت: «امام دست خود را بر سرم کشید.»😢 بعد نفسی گرفت و گفت: «لحظه خیلی شیرینی بود؛ تا عمر دارم فراموشش نخواهم کرد.☝️ 💔 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• به عادت همیشه ، هر روز یك نفر شهردار ساختمان می شد تا نظافت و شست و شو را بر عهده بگیرد🍃 ؛ اما متاسفانه وقتی نوبت به بعضی ها می رسید تنبلی می كردند و ظرف های شام را نمی شستند از یك طرف گرمای✨ طاقت فرسا و از طرف دیگر وجود حشرات ، حسابی كلافه مان كرده بود ؛ البته هیچ وقت ظرف ها تا صبح نشسته نمی ماند بالاخره كسی بود تا آن ها را بشوید😊 ناراحتی و گله ی من از بعضی از دوستان به گوش رسید با خودم گفتم این بار از شناسایی منطقه بیاید ،تكلیفم را با این قضیه یك سره می كنم آن روز داغ ، شهردار و مسئول ساختمان هم دست به سیاه و سفید نزده بودند 😣همه جا را گند گرفته بود و پشه از سر و روی ساختمان بالا می رفت وقتی آمد توجه نكردم كه چقدر خسته و كوفته است هر چی كه دلم خواست ، گفتم او هم دلخور شد و گفت به آن ها تذكر بده ؛ اگر قبول نكردند ، اشكالی ندارد بگذار صبح بشود لابد خسته هستند🙁 راحت بگیر و آن شب كه به خواب رفت، پشه ها مدام به سر و گردنش می نشستند و او به خودش می پیچید من رفتم و چفیه سیاهم را خیس كردم و آرام روی صورتش انداختم😇 و او آرام گرفت بعد هم كنارش دراز كشیدم و خوابیدم نیمه های شب نیش یك پشه ی سمج مرا از خواب بیدار كرد به كنار دستم كه نگاه كردم ، نبود به شتاب از اتاق بیرون زدم درست حدس زدم ظرف ها دم در نبودند آرام پیش رفتم در سوسوی نور كسی👀 ظرف ها را می شست چهره اش معلوم نبود،چفیه ای را به سر و صورتش محكم بسته بود تا شناخته نشود آن،چفیه ی خود من بود.☺️🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... • شب عملیات مسلم ابن عقیل یک مشکل اساسی وجود داشت آن هم وجود ماه🌕 در آسمان و روشنایی زیاد بود این روشنایی باعث می شد تا دشمن نیرو های ما را ببیند و مشکل ایجاد گردد ساعت یازده شب از سنگر فرماندهی بیرون رفت نگاهی به آسمان انداخت و برگشت داخل سنگر🍃 شهید آیت الله اشرفی اصفهانی و شهید حجت الاسلام محلاتی نماینده امام در سپاه حضور داشتند به آنها گفت « مهتاب🌕 کار را مشکل کرده و ممکن است دشمن از حمله آگاه شود☝️ » قرار شد دعای توسل بخوانیم و از خدا بخواهیم مشکل را حل کند🙂 دعا را شهید آیت الله اشرفی اصفهانی خواندند ، خیلی گریه می کردندپس از دعا به کنار بی سیم آمد و وضعیت نیرو ها را بررسی کرد و بعد گوشی را زمین گذاشت و بیرون رفت🍃 وقتی برگشت خیلی خوشحال بود☺️ ، انگار داشت بال در می آورد آسمان را که نگاه کردیم ابر سیاه و خیلی بزرگی روی ماه را پوشاند و حالا دیگر دشمن نمی توانست حرکت آنها را ببیند☺️ و ساعتی بعد اتفاق مهم تری افتاد درست وقتی که رزمندگان به سنگر های دشمن رسیدند🍃 و لازم بود هوا روشن باشد🙂 تا بتوانند دشمن را ببینند👀 و به سوی او حمله کنند آن تکه ابر کنار رفت🌓 و آسمان نورانی شد🌕 این توجه خداوند و این معجزه ها تنها به برکت دعای آن انسانهای خالص روی می داد☺️❤️ ❤️ شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات 🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
▪️ بخشی از وصیتنامه شهید همت: مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه حاضر بودم بميرم؟ 🔹کلام او الهام‌بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. 🔺اگر افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد. 🕊http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • خواب فرمانده لشکر وقتی که عملیات می شد، دیگر خواب و خوراک نداشت از سه بعدازظهر تا سه صبح جلسه می گذاشت همه را یکی یکی صدا می زد و توجیه شان می کرد گاهی بیشتر از نیم ساعت در شبانه روز نمی خوابید😊 حتی بعضی وقت‌ها سه چهار شب اصلاً نمی خوابید روز پنجم عملیات «خیبر» بود که دنبالش می گشتم توی جیپ پیدایش کردم👀 گفتم «کارت دارم » گفت «صبر کن اول نمازمو بخونم☺️ » منتظر شدم نمازش را خواند بعد چراغ قوه🔦 و نقشه را آوردم که به او بگویم وضعیت از چه قرار است چراغ قوه را روشن کردم🔦 و روی نقشه انداختم و گفتم « کارور از اینجا رفته👈، از همین نقطه، بقیه هم » نگاهی بهش انداختم، دیدم سرش در حال پایین آمدن است😐 گفتم « ، حواست با منه؟ گوش می کنی😕؟» به خودش آمد و گفت «آره، آره بگو » ادامه دادم «ببین ، کارور از اینجا » که این دفعه دیدم با سر افتاد روی نقشه و خوابید😐 همان طور که خواب بود، به او گفتم «نه ، الآن خواب از همه چیز برای تو واجب تره بخواب🙂، فردا برات توضیح می دم »😐😂 📷 اطلاعات عکس جبهه غرب، قلاجه ، تابستان ۱۳۶۲ 📑 منبع کتاب برای خدا مخلص بود ، صفحه ۸۱ 📑 راوی:سردار شهید سعید مهتدی🌹 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • به به شوخی بهش گفته بودند: ! تو چشم های خیلی زیبایی داری و از ناحیه ی چشم شهید می شوی💔 ولی گویا این یک شوخی نبود بلکه پیش بینی ای بود که به واقعیّت پیوست😔. چشم هایی که نگاهش، بیانگر هزاران هزار درد دل و مظلومیت خاندان اهل بیت علیهم السلام و شیعیان دل سوخته ی تاریخ بود با ترکشی از ناحیه ی خون آشامان تاریخ، تقدیم آستان حضرت دوست شد. اما نه فقط چشمهایش☝️، بلکه چونکه خودش می گفت: «علی وار زیستن و علی وار شهید شدن،🍂 حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم»💔 و دوست داشت همچون مولایش اَباعبدالله علیه السلام، بی سر و همچون آقایش اباالفضل علیه السلام بی دست باشد.😭 عاشقانه به مولایش اقتدا کرد و عارفانه به زمره ی اصحاب حسین بن علی علیهماالسلام پیوست.🕊 بیاد 😔 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • تابستان بود. چند نفری رفته بوديم باغ. يك ساعت بعد، موقع برگشتن آمد دنبالمان☺️. كيسه‌ي ميوه‌ها🍎🍊🍒 را گرفت پشت سرش😂😑. انجير و گلابي‌هايے🍐🍈🍍 كه بين راه خريده بود و شسته بود تعارف كرد. گفتم «نه. اول شما بردارين🙂. بقيه‌اش رو بدين عقب.» توي صندلے ولو شد. رو كرد به حسين آقا كه داشت رانندگے مي‌كرد و گفت «مي‌بينے، مي‌خواستم به خودمون بيش‌تر برسه😒. هميشه دست منو مي‌خونه😫.» و زد زير خنده😂 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • ▪️ بخشی از وصیتنامه شهید همت: مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه حاضر بودم بميرم؟ 🔹کلام او الهام‌بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. 🔺اگر افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد. 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • ساعاتی قبل از “عملیات رمضان” ارتش عراق، در رابطه با این رزمنده‌های موتورسوار🏍 ما یک تحلیل جالبی به عمل آورده است که سند آنرا ما در حمله فتح خرمشهر از سنگرهای دشمن بدست آوردیم😇 مضمون‌ سند این بود که؛ سربازهای عراقی انقدر که از موتورسوارهای🏍 بسیجی ما وحشت دارند✌️، از فانتوم‌های ایرانی نمی‌ترسند😊 🌹 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • قابل توجه مدیران خودشیفته❗️ ☀️ظهر تابستان بود و دمای هوا 45 درجه⚡️، یکی از بچه ها پنکه ای را آورد، با ناراحتی گفت: «برای چه پنکه آوردید😒؟» گفتم: «خب هوا گرم است.» گفت: «نه، فرقی نمی کند بسیجی های دیگر هم همین وضعیت را دارند.» پنکه را رد کرد و گرفت خوابید.☹️🙂 ❤️ 🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • ⭕️دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند به شرطی که...☝️ ۲۷محمدرسول‌الله‌ص🌹 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • ـ💛🌿. میگفت: دم سنگر بودیم؛ خداحافظے کرد نشست ترکِ موتور؛ رفت... دو متر ازمون فاصلہ نگرفتہ بود کہ خمپاره زدن❗️ شھید شد...🕊 میگفت: بیست سالہ دارم میدوَم کہ بہ اون دو مترے کہ فاصلہ بود بینمون، برسم... ))💔 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
【دکترگفت: بہ‌هرحآل‌برای‌جنگیدن‌هم‌آدم‌نیاز بہ‌استراحت‌داره‌وهم‌نیازبہ‌خواب. اگربخوای‌اینجوری‌پیش‌بری‌حتما ازپامےافتی! ابراهیم‌گفت:من‌هم‌دلم‌میخواد چنددقیقہ‌چشم‌روی‌هم‌بگذارم امادشمن‌امان‌نمیده. وقتش‌کہ‌برسہ‌من‌هم‌فرصتِ خواب‌پیدامیکنم! یہ‌خواب‌عمیق‌وطولانی ... «قرن‌هاخواهیم‌خفت زیراین‌ابرسفید روی‌این‌موج‌کبود تہ‌این‌دره‌ژرف» دکترگفت: ان‌شاءالله‌صدسآل‌زنده‌باشی؛ وابراهیم‌تبسم‌کرد :)】 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f