eitaa logo
تـ ع ـجیل | TaaJiL
38 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
383 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 4⃣6⃣1⃣ با خونسردی گفت: «هیچ، چه کار داریم بکنیم؟! قطعش می کنیم. می اندازیمش دور. فدای سر امام.» از بی تفاوتی اش کفری شدم. گفتم: «صمد!» گفت: «جانم.» گفتم: «برو بنشین سر جایت، هر وقت دکتر اجازه داد، من هم اجازه می دهم.» تکیه اش را به عصایش داد و گفت: «قدم جان! این همه سال خانمی کردی، بزرگی کردی. خیلی جور من و بچه ها را کشیدی، ممنون. اما رفیق نیمه راه نشو. اَجرت را بی ثواب نکن. ببین من همان روز اولی که امام را دیدم، قسم خوردم تا آخرین قطره خون سربازش باشم و هر چه گفت بگویم چشم. حتماً یادت هست؟ حالا هم امام فرمان جهاد داده و گفته جهاد کنید. از دین و کشور دفاع کنید. من هم گفته ام چشم. نگذار روسیاه شوم.» گفتم: «باشد بگو چشم؛ اما هر وقت حالت خوب شد.» گفت: «قدم! به خدا حالم خوب است. تو که ندیدی چه طور بچه ها با پای قطع شده، با یک دست می آیند منطقه، آخ هم نمی گویند. من که چیزی ام نیست.» گفتم: «تو اصلاً خانواده ات را دوست نداری.» سرش را برگرداند. چیزی نگفت. لنگان لنگان رفت گوشه هال نشست و گفت: «حق داری آنچه باید برایتان می کردم، نکردم. اما به خدا همیشه دوستتان داشته و دارم.» ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 5⃣6⃣1⃣ گفتم: «نه، تو جبهه و امام را بیشتر از ما دوست داری.» از دستم کلافه شده بود گفت: «قدم! امروز چرا این طوری شدی؟ چرا سربه سرم می گذاری؟!» یک دفعه از دهانم پرید و گفتم: «چون دوستت دارم.» این اولین باری بود که این حرف را می زدم.. دیدم سرش را گذاشت روی زانویش و های های گریه کرد. خودم هم حالم بد شد. رفتم آشپزخانه و نشستم گوشه ای و زارزار گریه کردم. کمی بعد لنگان لنگان آمد بالای سرم. دستش را گذاشت روی شانه ام. گفت: «یک عمر منتظر شنیدن این جمله بودم قدم جان. حالا چرا؟! کاش این دم آخر هم نگفته بودی. دلم را می لرزانی و می فرستی ام دم تیغ. من هم تو را دوست دارم. اما چه کنم؟! تکلیف چیز دیگری است.» کمی مکث کرد. انگار داشت فکر می کرد. بین رفتن و نرفتن مانده بود. اما یک دفعه گفت: «برای دو سه ماهتان پول گذاشته ام روی طاقچه. کمتر غصه بخور. به بچه ها برس. مواظب مهدی باش. او مرد خانه است.» گفت: «اگر واقعاً دوستم داری، نگذار حرفی که به امام زده ام و قولی که داده ام، پس بگیرم. کمکم کن تا آخرین لحظه سر حرفم باشم. اگر فقط یک ذره دوستم داری، قول بده کمکم کنی.» ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4⃣ 🌷💠🌸💠🌷 💠بند پوتین 🔸به شوخ طبعی شهره بود …!! یک روز دیدم پوتین هاشو به گردن آویزان کرد و داد می زد : « کی می خواد واکس بزنه !» 🔹همه تعجب کردن ! آخه ممد آقا و این حرفا، به گروه خونش نمی خوره!کی متحول شده که ما خبر نداریم .😜 🔸خیلی از رزمنده ها پنهانی این کارو می کردن اما ممد دیگه علنیش کرده بود. بالاخره طاقت نیاوردم و از پشت سرش حرکت کردم ببینم چی می شه . 🌷☘🌷☘ 🔹یکی از رزمنده ها که اولین بار اعزامش بود وشاید ایثار رزمنده ها رو شنیده بود اومد جلو گفت : « من» 🔸ممد هم بلافاصله پوتینشو از گردنش بیرون آورد و گفت : « پس بی زحمت اینو هم واکسش بزن!»😂 🔹بی چاره رزمنده خشکش زده بود نمی دونست چی بگه!😁 😁 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
5⃣ 💠 آمبولانس 🔸تعداد مجروحین بالا رفته بود فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت : سریع بی‌سیم بزن عقب و بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد! 🚑 🔹شاستی گوشی بی‌سیم را فشار دادم و بخاطر اینکه پیام لو نرود و عراقی‌ها از خواسته‌مان سر در نیاورند، پشت بی‌سیم با کد حرف زدم گفتم: ” حیدر حیدر رشید ” چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید. بعد صدای کسی آمد: – رشید بگوشم. + رشید جان! حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید! -هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟😂😉 + شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟😬 – رشید چهار چرخش رفته هوا. من در خدمتم. + اخوی مگه برگه کد نداری؟ – برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می‌خوای؟ ☘🌷☘🌷 🔸دیدم عجب گرفتاری شده‌ام، از یک‌طرف باید با رمز حرف می‌زدم، از طرف دیگر با یک آدم ناوارد طرف شده بودم.🤔😇 + رشید جان! از همان‌ها که چرخ دارند! – چه می‌گویی؟ درست حرف بزن ببینم چی می‌خواهی ؟ + بابا از همان‌ها که سفیده. – هه هه! نکنه ترب می‌خوای. + بی‌مزه! بابا از همان‌ها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره – ای بابا! خب زودتر بگو که آمبولانس می‌خوای!😉😂😳 🔹کارد می‌زدند خونم در نمی‌آمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی‌سیم گفتم.😡😐 منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک ، صفحه ۵ 😁 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌴 🌴 3⃣2⃣ 💥 💥 👈 میزان 👉 💠اموری که موجب سبکی میزان است ۰ به طور کلی هر و و موجب اعمال می شود۰ در روایات ازچند که موجب سبکی اعمال می شود، نام برده شده : ❇️ ✨ و باعث وپوچی اعمال شده ودرنتیجه باعث کم وزنی و در میزان خواهد شد ۰ 👇در قران می خوانیم فَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً «کهف/105» کافران وگمراهان ، حبط وپوچ شد از این رو آنها است ، پس ما براى آنان در قيامت، ميزانى برپا نخواهيم كرد، (چون كارشان وزن وارزشى ندارد تا نياز به ميزان باشد.) ❇️✨ امام باقر علیه السلام فرمود : کسی که از باشد 《 که نشانه یک نوع نفاق است》 ترازوی عملش در سبک خواهد بود بنابراین و یکی از عوامل است ۰ 💬🖍تذکّر : وجود در یک ی و دهنده است ، ❌براین اساس امیرمومنان در سخنی می فرماید: قبل از آنکه در میزان قیامت مورد قرار گیرید خود را و قبل از آنکه شما را به بکشانند خود را به بکشید۰ ✍ امروز باید به فکر میزان بر اساس الهی بود و فردا دیر شده و دیگر برگشت و نیست۰ ✅محمد ی اشتهاردی 🌴🌾ادامه دارد ۰۰۰۰ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌴 🌴 4⃣2⃣ 💥 💥 👈 میزان 👉 💠یکی از امور مهمی که در محکمه عدل الهی شاهد عینی است و به روشنی کافر و مومن و مجرم و پرهیزکار را نشان می‌دهد است ۰ 💢اعمال انسان در روز قیامت به صورت مناسب خودش، را نشان می‌دهد، که هم برای ✍ دلیل محکم و شبهه ناپذیر است که دیگر راهی برای تجدیدنظر باقی نمی ماند۰ ✍ و هم مأمورین الهی را در کامل بودن حجت خود یاری می کند۰ 💢 یعنی آن عملِ دنیا نشان داده می شود ، نه اینکه نتیجه آن از ثواب و عذاب مجسم می گردد۰ 《 باطن اعمال مجسم می شود》 □اعمال نیک به صورت شکل های زیبا □ولی اعمال بد به صورت شکل های بد نشان داده می شود۰ 💢 آیات زیر بیانگر تجسُّم اعمال در روز قیامت است 💬🔹روزقیامت از نظر قران روزی است که هرکس آنچه را از کار نیک انجام داده حاضر می‌یابد و دوست دارد میان او و آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانی و مکانی زیادی باشد۰ (آل عمران/۳۰) 💬🔹 در آن روز اعمال بدی که انجام داده‌اند برای آنها ظاهر می‌شود و آنچه را استهزا می‌کردند بر آنها واقع می گردد۰ (زمر/۴۰) 💬🔹 در روز قیامت مردم به صورت گروه‌های مختلف از قبرها خارج می‌شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود۰ (زلزال /۶و۷) 💬🔹 در روز قیامت مردم همه اعمالشان را حاضر می نگرند۰ (کهف /۴۹) 👀✨عِین انسانها در قیامت در برابر قرار می گیرند ۰ 💢 تجسم اعمال : اعمال به شکل های مناسب خود در می آیند مثلاً کسی که در دنیا باشد در قیامت به صورت خوک می‌شود ۰ در آیه ۱۸۰ آل عمران می خوانیم: 📢سَیُطَوَّقونَ ما بَخِلوا بِهِ یَوْم القیامة به زودی در قیامت آنچه را که انسان‌ها درباره‌اش بخل ورزیدند همانند طوقی به گردن آنها می افکنند۰ 📚محمد ی اشتهاردی ادامه دارد ۰۰۰۰ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
باسلام✋ میخام داستان چادرے شدنم و تحولمو😇 تعریف کنم که کمی باور نکردنی هست😳.پیشنهاد میکنم تا آخر داستان بخونید🙏🍂 الان ۱۷ سال سن دارم داستان برای سن ۱۵ سالگیم هست☺️ خیلی مغرور و یه دنده بودم😡 آرایشای خیلی غلیظ میکردم💄💅،همه دوستام اون موقع با جنس مخالف دوست بودند 😱دور و برم پر از آدمای هوسباز و خلافکار بود👿👿 منم اصن توجهی نداشتم من همیشه باید ارایش میکردم🙁 اصن وقتی ارایش نداشتم انگار چیزی کم داشتم😫.ما بااقوام پدریم کلا تو یه خیابون هستیم😎 وقتی مادرم میگفت مثلا برو از زن عموت فلان چیزو بگیر من برای ۵دقیقه راه یک ساعت ارایش میکردم😳😳 البته نه بخاطره اینکه چهره بدی داشته باشم😏 اتفاقن دوستام میگن چهره خوبی دارم🙈🙈 ولی خب من دیگه عادت کرده بودم به ارایش😕😕 با دوستام ارایش💄💅 میکردیم لباسای تنگ و بدن نما👖👗👢 میپوشیدیم راه می افتادیم تو خیابونا🛣 دور دور کردن🚶‍♀🚶‍♀ تو مسیر خیلی نگامون میکردند👀👀 کلی متلک بارمون میکردند🗣🗣 من کلا از اولشم از این پسرا خوشم نمی یومد😂🙈 برا همین اصن نگاشون نمیکردم چه برسه به حرف زدن😏😤 اما دوستام...😱😱😱😱 همیشه یه آینه تو کیفم داشتم که هر ۱۰ دقیقه رژ لبمو 💄💋چک میکردم که مبادا کم رنگ شده باشه😥😥 خلاصه تو اوج بد بودن بودم😖😣 اصن خوشم میومد یکی نگام میکرد و من محلش نمیدادم احساس غرور و بزرگی میکردم 😎😎😎 تو خانوادمون همه تو فاز آرایش بودن جز مادرم که برخلاف همه تو بسیج📿 شورای مخابرات بود و خیلی تو پایگاه و اینجور جاها رفتو آمد داشت😍 پدرمم مذهبی نبود😕 من اون موقع انقدر جذاب بودم با ارایش و لباسای تنگ که حتی یک فرد به بنده پیشنهاد مبتذل داد 😱😱که من....⁉️ (ادامه داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصے شهید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌴 🌴5⃣2⃣ 💥 💥 💥شهادت و گواهی و گواهان مختلف💥 ✍در قرآن و روایات اسلامی سخن از این گواهان به میان آمده به راستی می توان آن را از ترین_گردنه های قیامت دانست ، گواهانی که پشت را و همه را غرق در وحشت و اضطراب می سازند۰ 👇۱۱ گواه و مراقب در کمین ما 1⃣ مکان : در سوره زلزال آیه ۴ می خوانیم : ☘یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخبارَها زمین در روز قیامت خبرهای خود را بازگو می‌کند ۰ ☘روایت شده هنگامی که حضرت علی علیه السلام بیت المال را بین تقسیم می‌کرد ، در جای آن دورکعت نماز می خواند و به آن زمین خطاب کرده فرمود : ❌گواهی بده که من تو را از راه پر از بیت المال کردم سپس بر همین اساس تو را نمودم ۰ ❌و نیز امام سجاد در شبانه روز مانند پدرش هزار و نماز می‌خواند و پانصد درخت خرما را در نظر گرفته ، و در کنار هر نخل خرما می خواند و می فرمود: ☘ تا هر یک از این در قیامت گواهی دهند که در آنجا نماز خوانده ام 2⃣ زمان امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید : روزی بر انسان نمی گذرد مگر اینکه آن به انسان هشدار می دهد که من امروز برای تو روز هستم و گواه کارهای خواهم بود که در من انجام می دهی و در روز قیامت به آنها گواهی خواهم داد۰ 3⃣ زبان در قرآن سوره نور آیه ۲۴ میخوانیم : ☘یَوم تَشهَدُ علیهم السنتهم در روز قیامت انسانها بر آنها در کار آنها گواهی می‌دهند۰ 📚محمد ی اشتهاردی ادامه دارد ۰۰۰۰ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌴 🌴6⃣2⃣ 💥 💥 👈گواهان صادق و شهود👉 ۶ 4⃣ اعضا و جوارح 🔻چنانکه در سوره یس آیه ۶۵ می خوانیم : ☘اَلْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‌ أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ ✨امروز بر دهانشان مُهر مى‌نهيم و دست‌هايشان با ما سخن مى‌گويند و پاهايشان به آن چه انجام داده اند ، گواهى مى‌دهند. 5⃣ فرشتگان 🔻چنان که در قرآن سوره انفطار آیه ۱۰ می‌خوانیم : ☘وَاِنَّ عَلَیْکُم لَحافِظِین ✨وقطعا برای شما مراقبانی وجود دارد ۰ ☘اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهودًا ✨اگر نماز صبح در اول وقت خوانده شود فرشتگان مأمور شب و روز شاهد آن هستند و در قیامت گواهی می‌دهند 6⃣ نامه اعمال 🔻چنانکه در آیه ۲۹ سوره جاثیه میخوانیم : ☘هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ✨اين است كتاب ما كه به حقّ درباره شما سخن مى‌گويد، همانا ما آنچه را انجام مى‌داديد نسخه بردارى و ثبت مى‌كرديم٠ ❌مفسر معروف علامه بُرسوی پس از بیان چند مورد از این و گوید : 🔥 ای گنه کار با آن همه و چگونه می اندیشی و در چه حال به سر می‌بری؟! ✅محمد ی اشتهاردی 🌴🌾ادامه دارد ۰۰۰۰ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
بعد از اون ماجرا دید من نسبت به بچه مذهبی ها📿 هم تغییر کرد حس میکردم خیلی ازشون بدم میاد😒 یه روز که از مدرسه برگشتم خونه دیدم پدرم باتندی باهام برخورد کرد😢 و اصرار میکرد که باید چادر سرم کنم😳،منم مخالفت میکردم تعجب میکردم چیشده که پدرم این اصرارو داره😳 که خودش گفت مدیر مدرسم باهاش تماس گرفته هم از درسم تعریف کرد و هم از انضباتم و این حرفا بعد در اخر گفته که به دخترتون بگین چادر سر کنه😐😤 خلاصه من حریف پدرم نشدم و قرار شد چادر سر کنم استرس فردا رو داشتم😣 نگران برخورد دوستام بودم 😖اصن من چادر نداشتم مادرم یه چادر داشت که ازش استفاده نکرده بود اونو داد به من😍 من فرداش سر کردم و رفتم و با تمسخره دوستام برخوردم☹️🙁 براشون تعریف کردم که همش زیر سر مدیره😏 اون زنگ زده فکر میکردم به همه پدرا زنگ زده اما اونا گفتن که با پدر اونا تماس نگرفته همهمون تعجب کردم چرا بین ۵۰۰نفر دانش آموز مدرسه با پدر من تماس گرفته😮😟😳 وقتی رسیدم مدرسه مدیرمون گفت خیلی چادر بهت میاد🤗🤗(اولین نفری بودن که این حرفو زدن) منم تو شیشه در سالن یه نگاه به سرتا پام کردم و بی توجه رفتم کلاس🚶‍♀🚶‍♀ خیلی دوستام مسخره میکردن منم اون روزا از خونه تا دم سرویس چادر سرم میکردم اونجا در می اوردم میذاشتم کیفم 🎒بعدم که از ماشین پیاده میشدم سر میکردم مدیر که میدید سرمه باز درش می اوردم🙈(چندبار سر نکردم باز زنگ زد) خلاصه این مدل چادر سرکردن زورکی من یه مدت بود بعد دیگه سر نکردم و سر همین با مدیر مدرسه درگیر میشدم💪👊 که یبارم تو درس انگلیسی سه تا_0_داد بهم😢😢😢 در ایام محرم و یا روزای ماه رمضان مسجد میرفتم اما نه برای عزاداری همیشه صف اخر سرمون تو گوشی بود😬😬 یه روز میخاسیم با دوستام بریم بیرون که هوا سرد بود نمیشد😐😖 فهمیدم مامانم تو پایگاه مراسم دارن چون دهه فجر بود زنگ زدم دوستام که بیاید اونجا هم گرمه هم حداقل پیش همیم اونا هم قبول کردن من زودتر از اونا رسیدم....⁉️ (ادامه داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصے شهید همت http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_5800902706809801027.mp3
6.7M
. | دلش گرفته پر درده | شهادت‌حضرت‌ام‌الـبنین‌س🖤😭😭😭 🎙 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
༻﷽༺ ڪسے ڪه چهار پسر داشٺ نور چشم ترَش بدونِ ماه چہ شبها ڪه صبح شد سحرش اگر چہ صورٺ او را ڪسے ڪبود ندید بہ وقٺ دادنِ جان یڪ نفر نمانده برَش 🏴 🏴 ❥ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f