eitaa logo
تبیین مسجد امام حسین (ع)
288 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
4هزار ویدیو
8 فایل
ما مامور به انجام تکلیف هستیم/ هرچه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم/ بار الهی ما را به مقام توکل، رضا و اخلاص برسان/اللهم عجل لولیک الفرج عج
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را تا میان من و تو کم کنم این فاصله را سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را علت لکنت من را که خودت می بینی ورم صورت و زخم لب و خون لثه را جان من فکر نکن قافیه را باخته ام خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را بین بازار به اشکم همه می‌خندیدند دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را کاش بودی و مرا باز بغل می کردی کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟ غیرت الله بیا ختم کن این غائله را عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم مادری کرد ، که آرام کند قافله را خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند شام حس کرد دم صحبت او زلزله را راستی واژه‌ی "یابن طلقا" یعنی چه؟ عمه آتش زده این سلسله ی باطله را او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند دختر فاطمه ی عالمه ی فاضله را حسم این است که من دردسر قافله ام کاش با خود ببری دردسر قافله را می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی می کشم روی زمین پای پر از آبله را
می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را تا میان من و تو کم کنم این فاصله را سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را علت لکنت من را که خودت می بینی ورم صورت و زخم لب و خون لثه را جان من فکر نکن قافیه را باخته ام خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را بین بازار به اشکم همه می‌خندیدند دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را کاش بودی و مرا باز بغل می کردی کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟ غیرت الله بیا ختم کن این غائله را عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم مادری کرد ، که آرام کند قافله را خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند شام حس کرد دم صحبت او زلزله را راستی واژه‌ی "یابن طلقا" یعنی چه؟ عمه آتش زده این سلسله ی باطله را او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند دختر فاطمه ی عالمه ی فاضله را حسم این است که من دردسر قافله ام کاش با خود ببری دردسر قافله را می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی می کشم روی زمین پای پر از آبله را
می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را تا میان من و تو کم کنم این فاصله را سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را علت لکنت من را که خودت می بینی ورم صورت و زخم لب و خون لثه را جان من فکر نکن قافیه را باخته ام خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را بین بازار به اشکم همه می‌خندیدند دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را کاش بودی و مرا باز بغل می کردی کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟ غیرت الله بیا ختم کن این غائله را عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم مادری کرد ، که آرام کند قافله را خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند شام حس کرد دم صحبت او زلزله را راستی واژه‌ی "یابن طلقا" یعنی چه؟ عمه آتش زده این سلسله ی باطله را او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند دختر فاطمه ی عالمه ی فاضله را حسم این است که من دردسر قافله ام کاش با خود ببری دردسر قافله را می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی می کشم روی زمین پای پر از آبله را 🕌 کانال رسمی اطلاع رسانی مسجد امام حسین علیه السلام کارخانه قند ورامین 🆔️ @Tabeenmasjedemamhosein
سفر رسید به ماه صفر به شام خراب به روز اول ماه صفر بدون نقاب سه روز پشت در شهر منتظر ماندند که شهر را برسانند تا کمال عذاب به چهره های عطش بارشان ، شلوغی شام به غیر شبنم شرم و حیا نمی‌زند آب به سنگ بسته بود بخت شام‌ تا محشر چرا که ناله یشان را به سنگ داده جواب شمار زخم زبان ها و زخم سنگ از بام روی دل و سرشان می‌زند برون ز حساب مرارتی که به ایشان رسیده از امت نشان نداده به اولاد مرسل اهل کتاب بساط عیش مهیا مغنیان سرگرم اسیر آمده در شهر اف بر این آداب بدا که قوم چُنان کشتن حسین شهید کشیده اند عیالش به بند بهر ثواب به یک طناب تمام قبیله بسته شده است قرار عرش خدا میرود از این اطناب به دور گردن زین العباد و پرده گیان به دور بازوی زینب دخیل بسته طناب ابوتراب کجایی ابوتراب بیا که دختران تو را شام می‌کشد به تراب چه دختران...؟که سه لاپرده داشت محملشان رسیده اند به انظار دون بدون حجاب سزاست پرده بیفتد ز روی بیت الله که غیر نور ندارند روی چهره نقاب به روزگار خرابی رسیده اند به شام که هست بر سر هر کوچه ای دکان شراب عفیفه های نجیبی که بر سر بازار ربوده از دلشان های و هوی هلهله تاب چقدر رو زده زینب...که یا ابوالغیره ز روی نیزه نوامیس خویش را در یاب محله های یهودی که می‌رود زینب نظاره میشود از روی کینه باب به باب دوباره کم شده از کاروان یکی... زینب به دست بسته چگونه کند حضور و غیاب بس است روضه در این حد که زینب کبری در آمده است به بزمی که می‌خورند شراب از این ستم که به زینب روا نبود و رَوَد بنای خانه هستی خراب باد خراب ز آه غیرت شیر خدا ز ماتم شام میان سینه نمانده است هیچ غیر کباب همین که چشم بدوزد به نیزه حق دارد اگر که جان بسپارد در این میانه رباب نهیب می‌رسد از هر طرف تشر پیداست مگر چه دل دارد دختری برای عتاب...؟ بنات شاه شهیدان به وصل او نرسند مگر به نیزه ی روز و شباشب اندر خواب اگر چه سنگ خورند و اگرچه مشت اما به غیر دیدن بابا نمیشوند مجاب سری به دست سه ساله است ، مرحبا تصویر دودست زخمی و کوچک خوشاخوشا این قاب رسیده دخترکی به پدر و یا بر عکس رسیده اند ز ویرانه ها به حُسنُ مآب 🕌 کانال رسمی اطلاع رسانی مسجد امام حسین علیه السلام کارخانه قند ورامین 🆔️ @Tabeenmasjedemamhosein
چه بگویم من از سر بازار از حراجی آخر بازار دور زینب شلوغ شد شلوغ این هم از لطف دیگر بازار گریه کردیم و هلهله کردند مردمان ستمگر بازار حکم تکفیر خواهرت را داد بی حیایی به منبر بازار   شام ، گودال قتلگاهم شد به سرم ریخت لشگر بازار سنگ خورد و خوراک مان شده بود در رکود مکرر بازار چشم بر چهارتا النگو داشت کاسب تشنه ی زر بازار گوش پاره گواه حرف من است پر شده دخل زرگر بازار چقدر روسری غنیمت برد لااُبالی ابتر بازار جگرم را کباب کرد امروز نان و خرمای خیِّر بازار قدر پنجاه سال پیرم کرد روضه ی گریه آور بازار کوچه کوچه شدم تماشایی در هیاهوی محشر بازار نفسم بند آمده دیگر چه بگویم من از سر بازار 🕌 کانال رسمی اطلاع رسانی مسجد امام حسین علیه السلام کارخانه قند ورامین 🆔️ @Tabeenmasjedemamhosein
می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را تا میان من و تو کم کنم این فاصله را سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را علت لکنت من را که خودت می بینی ورم صورت و زخم لب و خون لثه را جان من فکر نکن قافیه را باخته ام خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را بین بازار به اشکم همه می‌خندیدند دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را کاش بودی و مرا باز بغل می کردی کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟ غیرت الله بیا ختم کن این غائله را عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم مادری کرد ، که آرام کند قافله را خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند شام حس کرد دم صحبت او زلزله را راستی واژه‌ی "یابن طلقا" یعنی چه؟ عمه آتش زده این سلسله ی باطله را او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند دختر فاطمه ی عالمه ی فاضله را حسم این است که من دردسر قافله ام کاش با خود ببری دردسر قافله را می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی می کشم روی زمین پای پر از آبله را 🕌 کانال رسمی اطلاع رسانی مسجد امام حسین علیه السلام کارخانه قند ورامین 🆔️ @Tabeenmasjedemamhosein