eitaa logo
تبیین مسجد امام حسین (ع)
224 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
3 فایل
ما مامور به انجام تکلیف هستیم/ هرچه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم/ بار الهی ما را به مقام توکل، رضا و اخلاص برسان/اللهم عجل لولیک الفرج عج
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃تبرک خاک کوی علی (ع) رسول خدا خطاب به حضرت علی علیه السلام فرمودند: اى على! اگر من از آن ترس نداشتم که گروه هایى از مسلمانان درباره تو همان را بگویند که مسیحیان درباره عیسى (ع) مى گویند (که او پسر خداست) لَقُلتُ فیکَ الیومَ مَقالا لاتَمَر بِمَلإ مِنهُم الا اخذوا التُرابَ من تَحتِ قَدمیک امروز سخنى در شان و مقام بلند تو مى گفتم که به هیچ گروهى از مسلمانان نگذرى، مگر اینکه خاک زیر پایت را به عنوان تبرک بردارند. ارشاد، شیخ مفید, ص۸۴ ✍این بار خاک را به نظر کیمیا نکن بگذار خاک پای تو باشم ابوتراب
🍃 از گفتار تا رفتار روزی عایشه به اصحاب خود گفت: مردی را نزد من بیاورید که با این مرد (علی علیه‌السلام) بسیار دشمن باشد تا او را در نزد علی بفرستم. مردی را معرفی کردند، وقتی آن مرد مقابل عایشه ایستاد به او گفت: دشمنی تو با علی چقدر است؟ آن مرد گفت: بسیار! تا آنجا که از خدا می‌خواهم او و اصحاب او در محلی جمع باشند و من شمشیرم را از خون آنها رنگین کنم. عایشه گفت: تو شایسته این مأموریت هستی. نامه‌ای به تو می‌دهم، آن را برای علی ببر، او را در هر حالی که یافتی نامه را به او بده و اگر برایت طعام یا نوشیدنی آوردند مبادا به آن نزدیک شوی که در آن جادو می‌باشد. فرستاده عایشه گوید: حضرت را ملاقات کردم در حالی که سواره بود نامه را دادم، حضرت مهر آن را شکافت و نامه را خواند و فرمود: چون به منزل رسیدیم، تو هم مقداری از طعام و نوشیدنی خوردی (خستگی سفر از تو رفع شد) جواب نامه را می‌دهم. آن مرد که به او گفته بودند چیزی نزد حضرت نخورد گفت: به خدا قسم که نمی‌شود (همین الان پاسخ مرا بدهید) در این هنگام حضرت امیر (ع) نگاهی به پشت سر نمود و دید اصحابش اطراف او هستند فرمود: از تو چیزی می‌پرسم آیا جواب می‌دهی؟ گفت: آری.‌ حضرت فرمود: تو را به خدا قسم آیا عایشه نگفت مردی را بیاورید که با این مرد بسیار دشمن باشد و تو را آوردند؟ به تو گفت دشمنی تو چقدر است؟ تو گفتی: بسیار تا آنجا که از خدا می‌خواهم او و اصحاب او در محلی اجتماع کرده من شمشیرم را از خون آنها رنگین کنم؟ آن مرد گفت: خدا شاهد است که درست گفتی. حضرت فرمود: تو را به خدا قسم آیا عایشه به تو نگفت نامه مرا ببر و به او بده در هر حال که باشد... جواب داد: خدای را شاهد می‌گیرم که درست است. سپس حضرت فرمود: تو را به خدا آیا عایشه به تو نگفت اگر برای تو غذا یا آشامیدنی آوردند نزدیک مشو که در آن جادوست؟ جواب داد: آری خدای را شاهد می‌گیرم که صحیح است. من وقتی نزد شما آمد، شما مبغوض ترین خلق نزد من بودی و الان هیچکس نزد من محبوب‌تر از شما نیست! اکنون هر چه خواهی بفرما. حضرت فرمود: نامه مرا به عایشه برسان و بگو خدا و رسول او را اطاعت نکردی زیرا خداوند به تو فرمان داد که در خانه بمانی ولی تو به کار لشکرکشی (و امور نظامی) وارد شدی و به آنها (طلحه و زبیر و اصحاب این دو) بگو به خدا و رسول او انصاف ندادید که زنان خود را در خانه نهادید و همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را به میان معابر کشاندید. آن مرد گوید: نزد عایشه رفتم، نامه‌اش را نزدش انداختم، پیام حضرت را رساندم و برگشتم. عایشه گفت: هیچکس نزد علی نرفت مگر اینکه او را گمراه کرد و این مرد با حضرت بود تا در جنگ صفین شهید شد.  📚منبع الخرائج والجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۷۲۴