eitaa logo
طبیب شو(طب و ࡅ߳ܩܥ‌‌ܔ ߊ‌ܢܚܠߊ‌ܩی)
2.2هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
10.5هزار ویدیو
631 فایل
🛒هلـہ هـولـہ بابرکت(طبیب شو) https://eitaa.com/halehola_babarkat طبیب شو²(نسخـہ) https://eitaa.com/Tabib_sho2 طبیب شو³(ܟܿܝ̇ܥ‌‌وߊ‌نہ😃) https://eitaa.com/Tabib3_Khandevane طبیب شو⁴(یداوی) https://eitaa.com/Tabib4_Yadavi 👇طبیب شو(طب و ࡅ߳ܩܥ‌‌ܔ ߊ‌ܢܚܠߊ‌ܩی)
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ۱ وحسین‌علیہ‌السلام‌ازمدینہ‌بسمت‌مکّہ‌حرکت‌کردامابرخلاف‌عبدالله‌بن‌زبیر...نہ‌ازکوره‌راه! کہ‌ازشاهـــراه ... زیرابهشت‌هرکس،همان‌مسیرزیستن‌اوست!
🏴 ۲ ازمڪہ‌بہ‌سمٺ‌ڪوفہ ازمدینہ‌تاڪربلا،تابصره،تاتمامےدنیا.... صحنہ‌ٔآزمونےبہ‌وسعت‌تاریخ‌گسترده‌بود. صحنہ‌ای‌ڪہ‌هنوزهم‌چراغهایش‌روشن‌است، ومابازیگران‌اوییم! باران‌فرومی‌ریزدوماباچتر⛱ردمی‌شویم!
🏴 ۳ امامباغبانبود... درصحراراه‌می‌رفت‌وهَرَسمی‌کرد! قدم‌قدم/درتمامےطول‌راه/بہ‌اشاره/بہ‌ذکر بہ‌طعنہ‌ازلزوم‌اطاعت‌خویش‌سخن‌میگفت. فَرَزدَق،بَشربن‌غالب،عبدالله‌بن‌مُطیع، مردانےازبنی‌اسد... این‌هاتنهاچندنمونہ‌ازنام‌هایےست‌کہ‌تاریخ‌ ثبت‌کرده..آن‌هاکہ‌مسیرشان‌ازڪنارچادر امام‌زمان‌شانگذشتہ،بااوبہ‌گفت‌وگونشستند! 💥وبعدسرخویش‌پیش‌گرفتہ‌ورفتہ‌اند...
🏴 ۴ مسلم‌می‌توانست‌درخانۂ‌هانی،ابن‌زیادرابہ‌ قتل‌برسانداگربی‌خبرکشتن‌جایزمی‌دانست. مسلم‌می‌توانست‌بایک‌گناه‌کوچک‌پیروزشود اما اودرراه‌عشق،پاک‌بازبود... 💥مردم‌کوفہ‌نمازمغرب‌راپشت‌سرمسلم‌بہ‌ جا آوردندونمازعشاءرابہ‌ اقتدا کردند...نیت‌ها ازپشت‌پردهٔ‌دل‌ظاهرشد؛و ترس‌برکینہ‌غلبہ‌کرد.
🏴 ۵ ✍امام‌نامہ‌های‌مردم‌ڪوفہ‌را، دربرابرحربن‌یزیدریاحیبرزمین‌ریخت! پس‌ازنمازظهر / دروادی‌ذوحَسما... حُرگفت؛ماازنویسندگان‌نامہ‌نیستیم. اما؛شک‌گاهےبرادرِایمان‌است! دری‌بہ‌یقین‌است... ونبض‌حیاتِ‌حُر،باشکِ‌بہ‌خویش وآنچہ‌کہ‌گفت تپیدن‌گرفت!
🏴 ۶مرگ‌حق‌است،وسرانجام‌اتفاق‌می‌افتد اماچگونگےآن‌راخودرقم‌می‌زنیم! امام‌فرصت‌زیبامُردن‌بود، ڪہ‌منّت‌برسرصحراگذاشتہ‌بود! اماچہ‌ڪم‌بودندآن‌هاڪہ‌دست‌هایشان‌را، گشودندبہ‌گرفتنِ‌دست‎‌های‌او! چہ‌ڪم‌بودندآن‌هاڪہ‌فهمیدند امام‌اگریاری‌می‌خواهدمنتی‌ست‌برسرِزمین یاری‌خواستن‌او،براینیازماست‌نہ‌احتیاج‌او 💥 چہ‌اندڪ‌اند دینداران وقتےبہ‌بلاآزموده‌می‌شوند ❗️
🏴 ۷ڪربلا،رقیہ‌ای‌می‌خواست سکینہ‌و ام‌کلثوم و ربابو...زینبے! زنانےمی‌خواست‌کہ‌حجم‌عشق‌چشیده‌باشند کہ‌لبریزباشندازعزت‌ومهر؛ تازیرباراین‌همہ‌اشک‌غرق‌نشوند! زنانےکہ‌بلدباشندشستشوی‌با اشک‌را، ومجموع‌کردن‌جمع‌پریشان‌را تاداستان،بی‌سرانجام‌نماند! وگم‌نشوددربادهای‌بیابان ... تکہ‌تکہ‌وبی‌آغازومیانہ‌وانجام،رهانشود 💥تاشغالان‌هرتکہ‌رابہ‌چندسکہ‌نفروشند!
🏴 ۸ زندگانےهرآدم‌راهی‌ست‌ازدرون‌اومی‌گذرد وباهرقدم‌شکلمی‌گیرد. هرآدم‌صراطی‌ست؛بعضی‌مستقیم وگروهی‌پیچاپیچ‌وکج‌بہ‌سمت‌جهنم اولنوشتند: بیاای‌بهارکہ‌آمدنت‌رایحهٔ‌بهشت‌است! وزمانےکہ‌بهاروبهشت‌وباران،روبسوی‌آنان‌ داشت💥فرستادگانش‌راکشتند،راه‌رابراو بستندآب‌راازاودریغ‌کردند تاآخرین‌نفرازمردان‌کاروانش‌را کشتند...💥وسپس‌اورا...پسردخترپیامبررا ... بهشت‌را،بهاروباران‌راسربُریدندودرجشن‌این پیروزی‌خیمه هایش‌را‌آتش‌زدند. 🔥گویامسابقۂ‌فرورفتنِ‌درآتش‌بودکہ‌هریک‌ می‌خواست‌سهمےبیشترببرد!!!
🏴 ۹ ❗️ ودرآن‌چادر کسےنبودکہ‌آزمون‌آخرراباختہ‌باشد! کسےنبودکہ‌بوی‌بهشت‌رانشنیده‌باشد! اصلادرآن‌چادردیگرکسےنمانده‌بود! همہ‌یک‌نفربودند همہ‌ازخویش‌رهاشده‌باامام‌یکی‌شده‌بودند! چیزی‌نداشتندجزاو/کسےنبودندجزاو هیچ‌نبودندونوربودندهمہ.... آخرین‌آزمون‌امّا هنوزادامہ‌دارد.... درچادری‌دیگر!
🏴 ۱۰ امشب،آخرین‌شب‌بهشت‌است‌برزمین،و ... فرداروزجهنم‌است! آخرین‌شبےکہ‌می‌شوددعاکرد، می‌شودبہ‌نمازایستاد،واین‌صدای‌پرطنین‌ زمزمہ‌ها،ازنجواهای‌شبانہ‌می‌آیدصدای‌ شیرینِ‌چشیدنِ‌عسل‌این‌آخرین‌شب‌است‌کہ‌ صحرانجوایےچنین‌شیرین‌رامی‌شنود... 💥فرداطنین‌صداهافرق‌خواهدداشت!
🏴 ۱۱ (پایانے) ✍صدای‌جیغ‌هاتمام‌نمی‌شود! اوهم‌دوست‌داردجیغ‌بکشد... اماصدایےازگلویش بیرون‌نمی‌آید. عمہ‌رامی‌بیندکہ‌درمیانۂ‌میدان‌بہ‌این‌سو وآن‌سومی‌دود.دخترڪ‌یک‌لحظہ‌بلندمی‌شود تا خودرابہ‌عمہ‌برسانداما... غول‌پیکری‌عصبانے، دختررارهامی‌کند. دختربہ‌زمین‌می‌افتد. اشڪ‌ازچشم‌هایش‌سرازیرمی‌شود.... همہ‌ٔجای‌تنش‌دردگرفتہ! چقدراحساس‌می‌ڪندبزرگترشده، خیلی‌بزرگترازدخترڪی‌کہ‌پیش‌ازاین‌بود!