آنروزڪہ...
دهانپُرازخاڪمیشود...
چشموگوش...بستہمیشود...
دستها...قفلمیشود...
تنها...سینہایدارمسپر!
ڪہمُهرِ مِهرمحبتشما...رویآنخورده!
نشانبہآننشان..ڪہازڪودڪی...
سیاهپوشِعزایتانبودهام...
باغذایروضہتانقدکشیدهام...ودرهیئت...
جوانیام،سپریشده!
همہراگفتم...برایهمینیکخواهش:
آنروز...مرا ازیادمَبَر!
بہعزتوجلالتسوگند...
اگریکجملہیراست در زندگیگفتہباشم
همیناستڪہ:
حسینجان! دوستتدارم!
#فَقَدهَرَبتُاِلَیک
ما،دورهایمانرازدیم...درایندنیا...
چیزی،ارزشدلبستننداشت؛جُزحسین!