🔰سید حسن نصرالله: کارخانه‌های شمال[فلسطین اشغالی] را می‌توان در یک ساعت نابود کرد 🔸کارخانه های شیمیایی به ارزش ۳۱ میلیارد دلار 🔸کارخانه های فناوری به ارزش ۷۵ میلیارد دلار 🔸کارخانه های برق به ارزش ۹/۷ میلیارد دلار 🔸کارخانه های مواد غذایی به ارزش ۱۲ میلیارد دلار 🔸این کارخانه‌ها که ساخت آن‌ها ۳۴ سال طول کشید، می‌توانند در عرض یک ساعت یا حتی نیم ساعت تخریب شوند. 🔹#شباب_پرس

⭕️ دستگیری عامل اصلی پروژه‌های ضد جمعیتی سازمان ملل در ایران 🔶 وقتی آنقدر موضوع جلوگیری از برنامه های مرتبط با افزایش فرزندآوری برایشان مهم است که در وزارتخانه ها و مراکز مهم تا سطوح بالا نفوذ می‌کنند.... ❗️ این زن دستگیر شد اما هنوز نفوذی ها هستند.... ⭕️ باور کنیم برای دشمن موضوع جمعیت ایران از انرژی هسته ای،مهم تر است!!!!

✳️ اگر#درد را#حس می کنید شما #زنده اید 🟣 اگر #درد_دیگران را حس می کنید شما #انسانید 🔴 درد #انسانیت درد #غزه در #خون و#آتش,را #حس می کنیم؟

199 تفسیر قرآن کریم به روایت امام رضا علیه السلام جلسه 199 آیه 2 سوره مبارکه فرقان یکشنبه شب 1402/5/21 درامامزاده میرشمس الحق شهرستان میبد پژوهش و ارائه: ‌استاد زکریا اخلاقی

صحبت‌های کامل و غیر تفطیع شده ی مهم دکتر فؤاد ایزدی که قبلاً تقطیع شده آن منتشر کرده بودند! ببنید و با کلیپ قبلی مقایسه کنید و خباثت مدافعان غرب گدایی را مشاهده کنید اشتباه #دولت_سیزدهم این بود که فکر می‌کرد راننده اشتباه است و نه مسیر! مسیر مذاکره با آمریکا مسیر اشتباه است و راننده حزب اللهی راننده‌ای اشتباه برای این مسیر اشتباه. راننده مسیر اشتباه مذاکرات چه کسی باید باشد؟ راننده‌ای که هم ایران را دوست داشته باشد و هم آمریکا را، یکی مثل دکتر #ظریف یکی مثل دکتر #عراقچی! برجام، اهرم آمریکا برای فشار بر کشور و دستاویز جریان اصلاحات برای رأی آوردن، این خلاف استقلال کشور است. تا زمانی که آمریکا هست تحریم هست. دولت جدید هم نمی‌تواند تحریم‌ها را لغو کند.

. 🔻رهبر معزز انقلاب امروز : 🔹از ابتدای پیروزی انقلاب آنها به شیوه‌های مختلف به ملت ما تفهیم و #القاء می‌کردند که باید از آمریکا، انگلیس و صهیونیست‌ها #بترسید. 🔹به تعبیر قرآن کریم، عقب‌نشینی #غیرتاکتیکی در هر میدانی چه عرصه نظامی و چه میدان‌های سیاسی، تبلیغاتی و اقتصادی، #غضب_الهی را به دنبال دارد.

ایشون دکتر «#مریم_اسلامی» دارای مدرک پزشکی و مشاوره ژنتیک از دانشگاه هاروارد آمریکا هستن. دلیلش برای برگشتن به ایران خیلی برعنداز سوزه، میگه برگشتم که فرزندم تو «ایران» بزرگ بشه و برای کشورم مفید باشم. درد و بلاش بخوره تو سر همه برعندازا

🔴این پیرزن ۹۹ ساله از بازماندگان بمباران اتمی آمریکا در شهر #ناکازاکی ژاپن است که بیان می کند: «هر روز با دیدن تصاویر قتل عام کودکان #غزه گریه می‌کنم» 🌎نهضت جهانی مقاومت

راهگویه های آیینه های جاری در مسیر اربعین عشیره ی صبح قمار نیست به عشق تو باختم  جان را به پای  عشق تو دادم ز دست ایمان را حراج جان من از روی عشق بود و عطش خدا قبول کند این متاع ارزان را اگر که وسوسه ها بست پای آمدنم ندیده ای به صف این کافر مسلمان را به توبه آمده ام دردنوش دردم کن بخر به قیمت این خاک این پشیمان را به آتشم بنشان تا  شراره بردارم که  التیام دهم سینه ی هراسان را نگین عشق تو را بی هوا به من دادند به چشم می کشم این خاتم سلیمان را حوالی سحر از ابرها گذر کردم  کشانده ام به دل و دیده پای باران را به دشت تف که رسیدم در آتش افتادم کسی نبود ببندد  مسیر طوفان  را قیامت از دل این دشت شعله بر می برداشت گرفته بود جفا راه چشمه ساران را  عجب نبود از این مردمان شهر آشوب که تشنه کام گذارند ایل مهمان را خدای رفته از این دشت خوب می داند سراب می شکند حرمت گلستان را به کهنه پیرهنی دل سپرده بودم حیف ندیدمش  که دهم هدیه  پیر کنعان را خدا  کند بپذیرد مرا عشیره ی صبح همین بس است نخواهم نه سر نه سامان را برای بدرقه ی آفتاب در راهم به پای می شکنم خار این بیابان را هوایی ات شده بودم نسیم می دانست به باد می دهم این گیسوی پریشان را رسیده ام به سر قصه ای که می بینم گرفته اند، ز خاک، آیه آیه قرآن را دو شهر فتنه کمین کرده است بر سر راه یکی که هیچ ندیده است خط پایان را  به شام می رسد آخر مسیر  این شاعر همان که صبر دریده در آن گریبان را به پای نیزه کشم نوحه های جانسوزم خبر کتید از این نوحه نیزه داران را خبر کنید که با تازیانه اند برگردند دمی رها بنمایند باغ ریحان  را  بگو به سنگ رها سمت یاس ها نرود بگو به سمت من آرد تمام جریان را برای بنده ی عشقت نمانده غیر از جان قبول کن ز غلام این قلیل تاوان را   سید علی میری رکن آبادی

یک نیمه ی جو براده دل را ندادم به دست این کاروان پیاده آقا ببخشم، دوباره، سستم  نمود این اراده رقص جرس دیدم اما گوش از شنیدن  حذر کرد  از یاد بردم، چه بد شد «آماده  باش ای جناده» آرام، آرام، رفتند، کشتی نشینان ساحل ماندم ز همراهی این دریای جاری  به جاده دلبندی ام شد کمند صیدم در این شهر بن بست در این قفس مانده ام من  در بند یک شعر ساده می ترسم از واژه های دور از غزل، تا بگویم: ای کاش در  گردنم بود، در کاروان یک قلاده حق است اگر خط بگیرند از دفتر این  ادعای سی ساله  ی خدمتم را  در سایه ی آن نواده  ای کاش، گاهی ببینند، آن رفتگرهای  زائر در خاک از این دل شکسته یک  نیمه ی جو براده    هرچند جا ماندم این جا،  از تشنگان مسیرم ساقی  الهی؛ ببخشد، بر من یکی  جام باده زائر تو هم می توانی؛ بین سلامی خوش آهنگ مهمان کنی این گدا را  با دست های گشاده ای کشته ی اشک های لبریز عطر بصیرت نام مرا  نیز بنویس در کاروان پیاده زائر پای درراه، التماس دعا سید علی میری رکن آبادی