تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
⃟•☔️°🥀• ⊰ . #خطبهفدکیه ^^ . حضرتزهرا سلاماللهعلیها : این کتابِ خداست، داوری سراپا عدل و بی
•| ⃟🍓|•
#خطبهفدکیه^^
قسمتآخر :)٬٬
.
پسفاطمهسلاماللهعلیه،رو بهمردمکرد
و فرمود : ایگروهمسلمانان! کهبهسوی
باطل،در شتابید! ﴿ آیا در قرآننمیاندیشند
یا بر دلهایشانقفلزدهاند؟! ﴾ ~🌱❱
.
بلکهاعمالتان،شما را غافلکرده و چه
ناروا تأویلکردهاید،و چهناشایست ،
استآنچهرا #غصب و آنچه را کهبه
#ستم،گرفتــهاید!! ~🚦❱
.
بهخدا سوگند،کهعقوبتآنرا خواهید
دید،آنگاهکهپردهها کنار رود و عذابها
پدیدار گردد #سپس رو بهقبر شریفِ..
پیامبرنمود و عرضهداشت :اگر حضور
میداشتی،مصیبتفراواننمیشد..
قومِتو،پساز تو،دگرگون شدنـد! پس
گواهِشانباشو از آنانغائبمشـو!🌎❱
.
گروهیاز #مردان!!! کینههایِقلبیِخویش
را بر علیهما،آشکار کردند،آنگاهکهرفتیو
خاک،میانِما و تو پـردهکشید . .
مردانی! تُرشرویانه،برما هجومآوردند!
از دسترفتیو میراثِما را به تمامی ؛
غصبکردند، اینککهرفتهای،تمامخِیرها
از ما پنهانگشتهاست. ~🍒❱
.
#ایکاش،..پیشاز تو..مرگ ؛ مارا فراگرفتهبود!
همانا #ما_بعدازتو_بهمصیبتیسوگوارشدیمکه
#هیچمحزونی_نهعربو_نهعجمبدانمبتلا
#نشــــ💔ــــدهاست! ~🕯❱
.
#اللھمعجلالولیڪالفرج
#کپیصلواتینذرفرج°🌙•
.
ریحانهیخلقت 💔🖤
تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
🖤🥀🖤🥀 🖤🥀🖤 🖤🥀 🖤 بسم رب حضرت زهرا #یاس_کبود🍂 #قسمت_چهارم💔 خواستم بنویسم از بلایایی که بعد از هجوم
🖤🥀🖤🥀
🖤🥀🖤
🖤🥀
🖤
بسم رب حضرت زهرا
#یاس_کبود🍂
#قسمت_پنجم💔
علی... نمازش را با همان اخلاص همیشگی، با دعای بر امت پایان داد...
برخاست تا مشتاقانه برود و لبخند بانویش را ببیند تا کمی قلب مضطرب و نگرانش آرام بگیرد... از فکر شیرین زبانی های زهرا لب هایش به لبخند کشیده شد... بانوی علی، هیچگاه نگذاشته بود علی غمگین پا به خانه بگذارد...اما...
در همین افکار کوچه را رد میکرد که سیاهی های چادر چند زن که سراسیمه سوی مسجد می دویدند و قیافه شان برای علی آشنا بود، توجهش را جلب کرد...آری!زنان و کنیزان بانو بودند... خودش را به زور سرپا نگه داشته بود...
با صدایی که تحلیل میرفت گفت: چه شده؟ چرا انقدر...دگرگون و ناراحتید؟
زنی با حالتی شبیه فریاد گفت: یا امیرالمومنین! زهرا را دریاب...البته اگر...اگر او را زنده ببینی...
ناگهان رنگ از رخ علی پرید! دست هایش به لرزه افتاد... و تمام نیرویش را در پاهایش ریخت تا خود را به بالین زهرایش برساند... اما چه سود! باز علی باصورت به زمین افتاد... برخواست تا دوباره بدود...اندکی توانست اما دوباره افتاد...چه کربلایی شده بود!...دوباره برخاست تا بدود...علی باید برای آخرین بار صدای زهرایش را می شنید!...
درب خانه را باز کرد...بانویش را روی زمین افتاده دید و سرش گیج رفت! اما نباید حال بچه ها را خراب تر می کرد!
چنگی به عبایش زد و ان را به گوشه ای پرت کرد...امامه را هم...
آرام نشست و نگاهی به صورت سفید تر از برف ملیکه اش کرد...آرام دست زیر سرش انداخت... انتظار داشت زهرا لااقل با این حرکت چشم باز کند...علی داشت جان می سپرد....اما باز نکرد...
سر فاطمه را به سینه چسباند! خواست دوباره مثل همیشه زهرا در آغوشش آرام حرف بزند... اما نشد! چشمان علی از اشک در آنی، به خون نشست!
ادامه دارد : 🌱
ریحانهیخلقت ❤️🌿
تقویم و اعلانات نجومی 👌👇
(تقویم همسران)
✴️ یکشنبه 👈 5 بهمن 1399
👈10جمادی الثانی 1442👈 24 ژانویه 2021
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌙🌟 احکام دینی و اسلامی .
❇️ امروز روز مبارک و مختاری است برای امور زیر :
✅ تجارت و داد و ستد .
✅ امور کشاورزی و زراعی .
✅ نویسندگی و نگارش.
✅ عهد و پیمان و قرارداد نوشتن .
✅ حسابرسی اموال .
✅ مسافرت .
✅ و نماینده فرستادن نیک است .
📛 برای دیدار سیاسیون خوب نیست .
👼 زایمان مناسب و نوزادش پاک دامن و با حیا و صبورخواهد شد . ان شاء الله
✈️ مسافرت :مسافرت خوب است برای دستیابی به کانال ما کلمه"تقویم همسران"را در تلگرام و ایتاجستجو فرمایید
🔭 احکام نجوم .
🌗 امروز برای امور زیر خوب است .
✳️ آغاز نگارش کتاب و مقاله و پایان نامه .
✳️ خرید کالا و لوازم زندگی .
✳️ آغاز تحصیل و تدریس .
✳️ شکار صید و دام گذاری.
✳️ تاسیس شرکت و مشارکت .
✳️ و ارسال کالاهای تجاری نیک است .
✳️ برای دستیابی به کانال ما کلمه"تقویم همسران"را در تلگرام ایتا و یا سروش جستجو فرمایید.
🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید.
💑مباشرت و مجامعت.
مباشرت امشب (شب دوشنبه) ، فرزند حافظ قرآن شود و به قسمت و تقدیر خود راضی باشد . ان شاء الله
⚫️ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث عزت و احترام می شود .
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن
#خون_دادن یا #حجامت#فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری ، باعث درد و الم می شود .
😴😴تعبیر خواب
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 11 سوره مبارکه " هود " است .
الا الذین صبروا و عملوا الصالحات ...
و چنین استفاده میشود که کاری برای خواب بیننده پیش آید که در نظر مردم مشکل باشد و چون صبر کند موجب نیک نامی و راحتی ایام عمر او باشد . ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید......
@reyhaneyekhelghat
@taghvimehmsaran
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود.
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸ب بامیدپرورش نسلی مهدوی انشاءالله🌸
📚 منابع مطالب
کتاب تقویم همسران
نوشته حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهما السلام
قم
پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
09032516300
025 37 747 297
09123532816
📛❌
•﷽•
با هم به حاج قاسم قول بدیم؛
که پای حضرت آقا بمونیم...!
#حاج_حسین_یکتا🌱
#پروفایل #حاج_قاسم
#مقام_معظم_دلبری
🌙🌼 ریحانهیخلقت
تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
🖤🥀🖤🥀 🖤🥀🖤 🖤🥀 🖤 بسم رب حضرت زهرا #یاس_کبود🍂 #قسمت_پنجم💔 علی... نمازش را با همان اخلاص همیشگی، با
🖤🥀🖤
#یاس_کبود🍂
#قسمت_ششم ۶ 💔
صدا زد: زهرا جانم!
جوابی نیامد...آه...کسی علی را دریابد! او دیگر زنده نیست!
اینبار فاطمه را با ناز صدا کرد...: یابنت محمدالمصطفی!
اما جوابی نشنید... علی التماس کرد...
ای دختر کسیکه زکات را، با گوشه های عبایش به خانه فقرا می برد و می بخشید!
باز پاسخی نیامد! فاطمه برخیز... علی دارد پر پر میزند!
حال عرشیان هر لحظه خراب تر میشد...: ای دختر کسیکه بر فرشتگان آسمان ها دوگانه دوگانه نماز گزارد!
اما پاسخی نشنید...
ذیگر ضربان قلب علی... واقعا نمی زد... و این را زهرا حس کرد...
علی برای آخرین بار امتحان کرد!
یا فاطمه!... با من سخن بگو...منم! علی...مرا نمیشناسی؟
کلمینی...
یکمی حرف بزن علی نمیره!...
بانوی علی ناگهان چشم باز کرد!....چنگی به پیراهن شویش زد و خود را آرام در بغل علی جای داد! و گریست...
علی تمام وجودش زنده شد...
زهرا را محکم فشرد و چشمانش بیشتر از قبل باریدند...به مانند باران های طولانی زمستان...
گویی بعد از سالها به هم رسیده بودند!...مدتی به گریه سر شد...
زهرا زبان باز کرد...
پسر عموی من!
من خود را در بستر مرگ می بینم...و این بیماری را...واسطه ی وصال خودم و پدرم می یابم! هرچه در دل دارم، به تو می گویم...
علی با حالی زار، نفسی آمیخته با آه کشید و زهرایش را نوازش کرد: هرچه میخواهی بگو...هرچه میخواهی بگو...من انجام میدهم...هر فرمانی بدهی...اطاعت می کنم...
زهرا گفت: خدا جزای خیر عطایت کند...
و عاشقانه هایشان شروع شد...
هیچگاه...هیچگاه از من دروغ و خیانتی ندیده ای...و با تو...مخالفتی نکرده ام!...
علی گفت: پناه برخدا... پناه برخدا! تو با خداآشناتر...نکوکارتر...پرهیزکار تر...گرامی تر...و خداترس تر از آنی که...بخواهم... با مخالفت خود...تو را نکوهش کنم!
و هق هق کرد و ندا داد...
جدایی و فراقت...بر من بسی سخت است! والله...والله که مصیبت رسول خدا برایم تجدید شد! وفات و مرگت، بسیار بزرگ است! انا لله و انا الیه راجعون....
علی در بدترین مصیبت ها هم ذوب در خدا بود...
از این مصیبت دردناک و تلخ و...اندوهناک...به خدا که تسلایی نیست! و برای این کمبود...جانشینی نیست...
و علی دوباره سر معشوقه اش را برسینه فشرد...و هردو ناله زند و ضجه!...
و زهرا وصیت کرد...
نگذار...نگذار یکی از اینها که برمن ستم کردند...برمن نمازگزارند...مرا شبانه دفن کن علی جان...و...
و شعری سرود در مدح اشک های علی اش...
(ترجمه)
برای من گریه کن...ای بهترین راهنما! و اشک بریز...که روز جداییست...
ای هم نشین بتول!...
بر من و بر یتیمان گریه کن...و کشته ی دشت کربلای عراق را از یاد مبر...
(اینان) جداگشته و یتیم و سرگردان شده اند! و به خدا... که روز جداییست...
و بعد از اندکی سخن...جان علی رفت!...
و چشمان علی سیاهی رفت!...
ای وای که فضه و اسما چگونه این خانه را آرام کنند؟.....
#ادامه_دارد . . 🌱
ریحانهیخلقت 🌸🌿
تقویم هسران
(اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی)
✴️ دوشنبه 👈 6 بهمن 1399
👈11جمادی الثانی 1442👈 25 ژانویه 2021
🕌 مناسبت های دینی اسلامی .
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی .
📛 دیدار بزرگان سیاست خوب نیست .
👶 برای زایمان خوب و نوزادش مبارک و عمر طولانی خواهد داشت . ان شاءالله
🤒 بیمار امروز شفا یابد. شما میتوانید با جستجوی کلمه"تقویم همسران" در تلگرام ایتا به کانال ما بپیوندید
✈️ مسافرت : مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد .
👩❤️👩حکم مباشرت امشب .
مباشرت امشب (شب سه شنبه ) ، فرزند چنین شبی دستانی سخاوتمند و دلی مهربان وزبانی پاک از دروغ و تهمت دارد . ان شاء الله
🔭 احکام نجوم .
🌓 امروز انجام امور زیر نیک است :
✳️ آغاز نگارش کتاب و مقاله و پایان نامه و....
✳️ خرید کالا و لوازم خانه.
✳️ آغاز تحصیل و تدریس .
✳️ شکار صید ماهی و دام گذاری
✳️ تاسیس شرکت و امور مشارکتی .
✳️ و ارسال کالاهای تجاری نیک است .
📛شما میتوانید با جستجوی کلمه"تقویم همسران" در تلگرام ایتا و سروش به کانال ما بپیوندید.
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث غم و اندوه است .
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث اختلال در مغز می شود .
@reyhaneyekhelghat
@taghvimehamsaran
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد .
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود .
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد .
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴تعبیر خواب
شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند
تعبیرش از آیه ی 12 سوره مبارکه " یوسف " است .
ارسله معنا غدا یرتع و یلعب ....
و از مفهوم ان استفاده می شود که چیز عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبتش بخیر باشد . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
📚 منبع مطالب ما
تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
انتشارات حسنین علیهماالسلام
قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن
025 377 47 297
0912 353 2816
0903 251 6300
📛
هدایت شده از قامت 🌱
همین ڪه نام مرا مے برند میگریم
از این به بعد من و آه و چشم تر شده ای
چه نام مرثیه وارے ست "مادر پسران"
براے مادر تنهاے بے پسر شده ای...
#محمد_مهدی_سیار
#یاامالبنین
╭─┅═🌱🍃═┅─╮
@ghamat #قامت
╰─┅═🌱🍃═┅─╯
⟮•🌸🍭•⟯
کســے بآش کهـ شکوهیرفتارش ،👀 آفرینندهیلـبخندِزندگــےدرچهرهۍدیگرآن بآشــے'😻!
#لبخندبزنرفیق
ریحانهیخلقت 🌙😊
[🌿✨]
انسانی که به شناخت خویش
نرسیده باشد،
بیسواد حقیقی است،
هر چند تمام
کتب دنیا را خوانده باشد...
ریحانهیخلقت 🌿🌼
تفسیر نور (تفسیر قرآن)🌱💚
🖤🥀🖤 #یاس_کبود🍂 #قسمت_ششم ۶ 💔 صدا زد: زهرا جانم! جوابی نیامد...آه...کسی علی را دریابد! او دیگر ز
🖤🥀🖤
🖤🥀
🖤
#یاس_کبود🍂
#قسمت_هفتم💔
علی داشت غسل میداد تن زهرایش را...از روی پیراهن...
اما برای لحظه ای نوازش کرد بازوی بانویش را...آرام...تا نکند درد بگیرد...و وقتی لمس کرد شدت برآمدگی دست زهرایش را...نفسش قطع شد!
ایستاد و تکیه بر دیوار داد و صدای هق هقش، تن دیوار را لرزاند!
بچه ها حیران شده بودند!پدر که گفته بود صدا نکنیم تا کسی باخبر نشود! اما کسی از درد دل علی خبر نداشت...از خاطره آنروز...
با هر زحمتی بود علی و اسما و فضه تن زهرا را غسل دادند...کفن پوشاندند... و علی، برای آخرین بار خیره شد به صورت ماه گونه ی بانویش...آرام نوازشش کرد... رخساره ی زیبای جانان علی، حتی به رنگ برف، حتی سرد، حتی بی روح، زیبا بود... اما اینبار علی نه آن آرامش دیرین را از صورت زهرایش میگرفت، که با نگاه به صورت داغ سوزان فراقش صدچندان می شد...
برای آخرین بار با فریادی در درون، همسرش را در آغوش کشید...
خواست بایستد...اما نشد...نمیتوانست...آرام گفت: یا زینب... یا ام کلثوم...یا حسن...یا حسین...بیایید و آخرین بهره تان را از مادر بگیرید!...
و بچه ها از پشت پدرشان، با عجله سوی جنازه مادر خود رفتند...برای وداع!...
هرکس به جایی از بدن مادرش پناهنده شده بود... و حسنین جای قلب مادر را انتخاب کرده بودند...سینه...
نمی دانم ! شاید هنوز...امید نفسی داشتند...
با هق هق هرکدامشان عرش به لرزه در می آمد و ملایک بی تابانه ضجه می زدند!
صدایشان از عمق جان بر میخواست:
و...و...وا حسرتا... وا حسرتااااا
مادرجان! غم و اندوهمان بعد از تو.... هیچگاه... از بین نمیرود...هنگامی که جدمان رسول الله را دیدی... سلاممان را به او برسان... ما...ما بعد از تو.... در دنیا یتیم ماندیم!
قلب کوچک حسین داشت از جا گنده می شد و روح از تن حسن، داشت پر می کشید!
که ناگهان جلوی دوچشمان اشکبار علی...بانویش...ناله ای سر داد...و بچه ها را به آغوش چسباند... و فشرد... هرسه ناله می زدند...
ستون عرش به رعشه افتاده بود!...که ندا دهنده ای صدا کرد که علی! این دو را از سینه زهرا بردار!... که والله فرشتگان آسمان ضجه می زنند!
علی...برای لحظه ای چشمانش را بست...و آرام به سوی بچه ها رفت...نوازششان کرد...بوسیدشان و در آغوش خود...دوطفل بی پناهش را پناه داد...و از سینه سرد مادر جدا کرد...
بند کفن را بست... اما مضطر بود! که من چگونه بانویم را به خاک بسپارم؟...
که ناگهان دو دست...همچون دست های نحیف و نورانی و رنج دیده پیامبر... بیرون آمد و زهرا را تحویل گرفت... و ناپدید شد...
علی که روی زانو برخواسته بود تا امانت رسول الله را بازگرداند...به روی خاک افتاد...
و شروع کرد به صحبت با حبیب خدا...
السلام علیک یا رسول الله و علی بنتک...
دست علی دیگر کوتاه شده بود... زهرا رفت...
میان نفس های منقطعش مناجات می کرد...
از من و از دختر و حبیبه ات که در همسایگی تو فرود آمد و زیر بقعه ات در زیر خاک آرمید و خداوند سریع پیوستنش به تورا خواست...بر تو سلام!
صبر و بردباری ام در فراق دختر و محبوبه ات اندک گشته...تحمل فراق او برایم سخت و دشوار شده...
آری برایم در کتاب خدا گواراترین راه پذیرفتن این مصیبت آمده است... انالله و انا الیه راجعون...
امانتت باز گردانیده شد...
و آهی کشید: و زهرا از دستم... ربوده شد...
یا رسول الله... زمین سرسبز و آسمان نیلگون...برایم زشت و نازیباست...
و هقی کرد: اندوهم جاودانه و شبم را سحری نیست...خواب به چشمانم میهمان نخواهد شد تا آن روز که خداوند برایم همان خانه ای را برگزیند که تو دران جای گرفته ای...
علی آرزوی مرگ میکرد...این علی بود!: جراحتی...دردناک و اندوهی که ... به جوشش آمده....
چه شتابان بین ما جدایی افتاد... به خدا شکوه می کنم...دخترت به زودی به تو خواهد گفت که چگونه امت تو دست به دست هم داده ناخن ها تیز کرده مه او را له کنند و بکوبند...از او مفصلا جویا شو!و خدا داوری می کند که بهترین داوران است...
برای آخرین بار به شما سلام وداع می گویم...
اگر...از اینجا برگردم بخاطر خستگی نیست... و چون در اینجا خیمه زنم و بمانم نه برای آن است که نسبت به وعده های خدا به صابران...بد گمانم...
ای وای...ای وای...
صبر و بردباری بیشتر برکت دارد و زیباتر است...اگر چیرگی زورمندان نبود همینجا را پایگاه خود قرار میدادم و نزد تو می ایستادم...اعتکاف می کردم و همچون زن بچه مرده فریاد و شیون سر می دادم...
در پیشگاه تو و پروردگار، دخترت به طور پنهانی دفن می شود... حقش پایمال و از ارثش بازداشته می شود...با اینکه چندان زمانی، نگذشته و یادت از ذهن ها پاک نشده...
درود و رضوان خدا بر تو باد...
و علی برخاست تا آثار مزار زهرایش را محو کند؛چه صبور بود علی....
نویسنده: فـ .پاییز +✍🏻
باتشکر از: بانو ف.ش🌸بانو ف.آ
ریحانهیخلقت 🌿💔