طاها مهاجر | محمد سالار
دکترین اسلام @TahaMohajer1444
اسلام چیست؟
اگر یک گردشگری در شهر شما به شما رسید، و پرسید «اسلام چیست؟»، اسلام را چگونه تبیین میکنید؟ آیا اسلام را میشناسیم که برای او (و حتی خود) تبیین کنیم؟ برای تبیین عقلانی اسلام، #دکترین_اسلام را تعریف کنید. در دکترین چیستی، چرایی و چگونگی موضوعیت دارد. در واقع نتیجه این میشود: اسلام چیست؟ اسلام چرا؟ و اسلام چگونه؟
لایهی اول: در تبیین دکترین اسلام، اولین و اساسیترین مسئلهای که رخ میدهد این است که بین ایمان کامل و عمل صالح تفکیک کنیم. در قرآن کریم 65 بار ایمان و عمل صالح در کنار هم آمده است و در دکترین اسلام لازم و ملزوم همدیگر هستند که یکی منهای دیگری ارزش و اهمیت ندارد.
لایهی دوم: اسلام سه وجه کلی دارد: 1. عقاید 2. اخلاق و 3. احکام
برای شناختن یک موضوع یا هر مسئلهای، باید با #اصول آن آشنا شویم مانند اصول جنگ، #اصول_دین، #اصول_علم و غیره.
* عقاید - متعقد
برای عقاید و عقیده هم، اصولی را معرفی میکنید؛ سه اصل [عام]: اصل #توحید، اصل #نبوت و اصل #معاد؛ و دو اصل [خاص] مکمل شیعه: اصل #عدل و اصل #امامت.
* علایق – متعلق
ایمان و عقیده به مواردی تعلق میگیرد؟ ایمان به الله، غیب، ملائکه، انبیاء (ع)، کتاب، آیاتالهی و آخرت تعلق میگیرد.
اینکه #ایمان شکل ظاهری پیدا کند، در #عمل_صالح که دارای اخلاق و احکام هستند روشن میشود. اول باید خُلق ما مشخص شود. «اخلاق» راسخشدن خالق در انسان است. #اخلاق به نسبت عقاید و علایق ناظر به ایمان، درک و حفظ حضور میباشد. تمام اصول پنجگانه و هفتگانه، در #توحید خلاصه میشود. #درک_حضور و #حفظ_حضور، #تقوا نامیده میشود؛ برای معرفی اسلام که کوچه بنبستی در قرآن وجود دارد، به نام #تقوا است. تقوا یعنی اینکه درک کنید در محضر هستید و درک در این محضر را حفظ کنید، #ادب_حضور میگویند. دوم، #احکام ناظر به این است که #درک_حضور، #درک_حدود یا #حفظ_حدود داشته باشیم.
آنچه که تا الآن #دکترین_اسلام را تبیین کردیم یعنی عقاید و علایق، ایمان و #متعلقات_ایمان، #اصول_دین و #متعلقات_ایمان در حوزهی #ریشهشناسی هستند. از شناخت ریشه سراغ روش در دکترین اسلام میرویم.
#روششناسی در اسلام مبتنی بر دوگانگی یا #ثنویت است. اسلام دینی است که برای رسیدن به #توحید از ثنویت آغاز میکند: «لا اله» «الا الله». در روششناسی توحید، تمام باطل را حذف و نفی میکنیم و به جای آن، تمام حق میماند. به این ساز و کار، روش توحید میگویند.
تابع ستون ایمان، اسلام در #روششناسی، مؤلفهی #هجرت از آن انگارهی منفی به انگارهی مثبت میباشد یعنی هجرت از باطل به حق؛ «هجرت در ثنویت باطل و حق با ولایت».
در بخش #اخلاق برای رسیدن به #ادب_حضور، ثنویت غیب و حضور است. یعنی اینکه به نسبت غیب و حضور، درک کنیم و درک و #حفظ_حدود را در #ادب_حضور رقم بزنیم، فقط یگانگی است. کسی که درک حضور داشته باشد، در اینجا ثنویت نفی میشود. در ادب حضور هم وقتی درک حضور به وجود آمد، غیب و شهود برای ما منتفی میشود؛ «هجرت در ثنویت غیب و حضور با ولایت».
در بخش #احکام هم «هجرت در ثنویت سلب و ایجاب با ولایت» میباشد. چهارچوب ثنویت سلب و ایجاب در حوزهی حدود الهی میگنجد.
به صورت مختصر، #دکترین_اسلام:
* اسلام چیست: اسلام دین تسلیم (تسلیم الله شدن) است.
* چرا تسلیم: ما تسلیم #حق میشویم تا متعالی بشویم!
* چرا تسلیم حق شویم: زیرا سعهی وجودی پیدا کنیم [سوره طه از آیه ٢٥ الی ٢٨].
* چگونه اسلام؛ کدام جزء وجود انسان، اسلام میآوریم یا تسلیم میشویم؟ با #صدر (شرح صدر) [سوره شرح آیه ١]
* چگونه تسلیم حق شویم: #هجرت از انگارههای باطل به انگارههای حق.
* چگونه اسلام؛ از طریق «رعایت حدود الهی» تسلیم حق میشویم.
و ... .
این نمای کلی از #دکترین_اسلام میباشد.
#ثنویت_توحیدی #هجرت
@TahaMohajer1444
حکمت عقل / عقل از سوی الله، حباء میشود!
* الْعَقْلُ حِبَاءٌ مِنَ اللَّه
واژهی «Reason» در قرن هفدهم میلادی به کار رفت اما این واژه چه معنیای دارد؟! همانطور که گفته شد برای دسترسی به مفهوم واقعی و حقیقی یک واژه، باید آن واژه را نخست ریشهشناسی کنیم، سپس از منظر اصطلاح و مفهوم آن در دورههای متعدد، مفهومشناسی کرد:
https://eitaa.com/TahaMohajer1444/7
واژهی انگلیسی «Reason» از ریشهی لاتینی «ration» مشتق شده و در زبان یونانی معادل «Nous» بوده است. واژهی «Intellect» هم نیز معادل ریزن به کار میرود. همچنین در زبان فارسی ریزِن به «خِرَد» و «اندیشه» و در عربی به «فهم» و «تفکر» ترجمه میشود که به هیچ عنوان نمیتوان این واژهها را معادل هم دانست زیرا برداشت مفهومی از هر واژه در هر زبان منحصر به فرد است. بزرگترین انحرافی که در طول تاریخ صورت گرفت این بود که بین ریزن و #عقل خلط کردند کما اینکه واژهی #عقل یک واژهی قرآنی است که هیچ قرابتی با معادلهای ترجمهای خود در زبانهای عربی و حتی فارسی ندارد. «عقل» در لغت به معنی «بازداشتن» و «منع» است و از این رو به این نام خوانده شده است که شبیه عقالِ شتر است؛ چون همانطور که افسار شتر، وی را از بیراهه رفتن باز میدارد. عقل نیز صاحبش را از#جهل و عدول راه راست بازمیدارد.
ریشهی «عقل» در قرآن کریم، 49 بار تکرار شده است. حوزهی تعقل در قرآن کریم، به قلب انسان برمیگردد. قلب انسان، مانند قطبنمایی است که گاهی نور ایمان به آن میتابد و گاهی نیز در تاریکی کفر میماند؛ گاهی در شک است و گاهی در یقین [سوره توبه آیه 110]. در اصول کافی آمده است که: «قَالَ الرِّضَا عَلَیهِالسَّلام: الْعَقْلُ حِبَاءٌ مِنَ اللَّهِ وَ الْأَدَبُ كُلْفَةٌ فَمَنْ تَكَلَّفَ الْأَدَبَ قَدَرَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَكَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ يَزْدَدْ بِذَلِكَ إِلَّا جَهْلا ؛ امام رضا علیه اسلام میفرمایند: عقل از سوی الله، حباء (هدیه) میشود و ادب با رنج سختى به دست آيد پس كسى كه در كسب ادب زحمت كشد آن را به دست آرد و كسى كه در كسب عقل رنج برد بر نادانى خويش افزايد. [اصول کافی؛ ج1؛ ص234]» لذا حکمت عقل، مکتب حباء را برمیتابد. انسان خود نمیتواند با تلاش و کوشش آن را کسب نماید؛ در حالیکه #ادب به دست آوردنی است. فلذا باید تلاش و کوشش خود را معطوف به کسب ادب نماید هر چند که این تکلیف همراه با پذیرش رنج و سختی باشد. انسان برای تعقل به «قوام» که در لغت به غذایی گفته میشود که برای انسان کافی باشد، نیاز دارد که در اصطلاح به معنی «بنمایه» و «اساس» چیزی اطلاق میشود که آن را کفایت نماید. زیرا «قوام» انسان در «عقل» او است. قوام، به عنوان قاعدهای از #حکمت عقل مبتنی بر مکتب حباء، به تبیین چسیتی، چرایی و چگونگی برتافتن عقل به عنوان بنمایهی انسان و پایه و اساس دین است، میپردازد.
امام جعفر صادق علیهالسلام در حدیث #جنود_عقل_و_جهل، ثنویت عقل و جهل را در #توحید_جعفری میبیند؛ توحید جعفری، توحیدی است که دو ستون #عقل و #جهل را معلوم نموده و ستون جهل را میزداید؛ این زمانی محقق میشود که در ما رکن عقل باشد و با جهل به تقابل خیزد.
مکتب #رسیونالیسم یا خِرَدگراییِ شمارشگر، مکتبی است که اصالت را به خِرَد میدهند که با تکیه بر اصول منطقی در اندیشه، رفتار و گفتار به کار گرفته میشود. رسیونالیسم توسط دکارت در فرانسه، مال برانش و اسپینوزا، آن را پایهگذاری کردند. به غلط در بین دانشگاهیان و کتب متعدد، رسیونالیسم را به #عقلگرایی ترجمه کردند در حالیکه معادل خردگرایی است.
بعد از فلاسفه خِرَدگرایی، تجربهگرایان انگلیسی، به این نتیجه رسیدند که منشأِ شناختِ بشر در واقع تمام از تجربهی حسی و حواس پنجگانه است نه عقل! حال اینکه آنان نه انسان را از منظر کیسیتی میشناسند و نه عقل را؛ زیرا که آنان همه چیز را مبتنی بر حس [ #امپرسیسم] و تجربه [#پوزیتیویسم] میسنجند و به دنبال اثبات آن هستند!
در نتیجه، عقل، دهنه و مهار فکر و خیال است که معیار آن برای تحدید فکر و خیال، #حدود_الهی است. به شهادت #قرآن_کریم، همه از نعمت عقل برخوردار نیستند: «أَکثَرُهُم لَایَعقِلُونَ» اگر #تقوا ورزیده و لایق شدیم، قلب ما آمادهی تعقل میشود در این صورت خدا عقل را به انسان #حباء میکند. عقل و #وحی دو روی یک سکهاند؛ زیرا هر دو با معیننمودن حدود الهی، عمل ما را تحدید و کنترل میکنند. پس عقل، حجت و رسول درون در نسبت با آوردهی حجت و رسول بیرون (وحی) است.
با نشر این #مفهوم_قرآنی، برای تبدیل شدن آن به گفتمان عمومی قدمی برداریم. إنشاءالله
#ثنویت_توحیدی #انقلابی و #غیرانقلابی
#لیبرال #سکولار #امانیسم
#کلبه_کرامت
@TahaMohajer1444