eitaa logo
طلبه در تراز انقلاب اسلامی | جامع
640 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
997 ویدیو
61 فایل
📭📬📫👌برای نظرات، پاسخ‌ها و پیشنهادات ارزشمندتان لطفا با شناسه کاربری زیر در ارتباط باشید: @Talabem ادمین تبلیغات و تبادل: 👈 @Tabadol_VA
مشاهده در ایتا
دانلود
اخلاص ⚜ده ماه بود ازش خبری نداشتیم. مادرش می‌گفت: «خرازی! پاشو برو ببین چی شد این بچه؟ زنده‌س؟ مرده‌س؟» می‌گفتم: «کجا برم دنبالش آخه؟ کار و زندگی دارم خانوم. جبهه که یه وجب، دو وجب نیست. از کجا پیداش کنم؟» رفته بودیم نماز جمعه. حاج آقا آخر خطبه‌ها گفت: «حسین خرازی را دعا کنید». آمدم خانه به مادرش گفتم. گفت: «حسینِ ما رو می‌گفت؟» گفتم: «چی شده که امام جمعه هم می‌شناسدش؟» نمی‌دانستیم فرمانده لشکر اصفهان است. 🔸 کانال"طلبه تراز | مدیریت و تشکیلات" 🔰باماهمراه باشید. 🆔 @talabetaraz_Tashkilat 🆔 @Talabedartarazenghlab
༻﷽༺ ☑️ اسوه های تشکیلاتی ✅ شهید حسین خرازی 📌فرمانده زیر کولر! ⚜ حاج حسین نشسته بود داخل قایق که چند تا از نیروها پریدند توی قایق و گفتند: «ببخشید برادر اگه میشه ما رو ببر اون طرف آب» رسیدند به وسط آب که یکی از آن‌ها گفت: «فکر می‌کنید الان توی این گرما فرمانده لشکر چه کار می‌کنه؟» بعد هم که جوابی نشنید ادامه داد: «من که مطمئنم با یه زیرپوش نشسته توی دفترش زیر کولر» یکی از نیروها گفت: «بهتره حرف خودمون رو بزنیم» ولی او ادامه داد: «آخه همه‌ سختی‌ها مال ماست، اون‌ها که کاری نمی‌کنند» یکی دیگر از نیروها با عصبانیت گفت: «اگه ادامه بدی می‌اندازیمت تو آب، مگه نه برادر؟» حاج حسین اما با خنده‌ روی لبش هیچ جوابی نداد. 📚 فرمانده؛ خاطراتی از سردار، صفحه ۵۴ •┈┈••✾••┈┈• ♦️ کانال"طلبه تراز | مدیریت و تشکیلات" 🔰باماهمراه باشید. ┄┅፨• @talabetaraz_Tashkilat •፨┅┄ ┄┅፨• @Talabedartarazenghlab •፨┅┄
༻﷽༺ ☑️ اسوه های تشکیلاتی ✅ شهید حسین خرازی 📍 مرخصی داشتم، قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان. حاجی گفت: بیا با اتوبوس بریم. بهش گفتم: حاجی هوا خیلی گرمه. حاجی گفت: گرمه؟!! پس بسیجی ها توی گرما چیکار میکنن؟ با همان اتوبوس میریم تا کمی حالمون جا بیاد... 📚 یادگاران، صفحه ۳۳ •┈┈••✾••┈┈• ♦️ کانال"طلبه تراز | مدیریت و تشکیلات" 🔰باماهمراه باشید. ┄┅፨• @talabetaraz_Tashkilat •፨┅┄ ┄┅፨• @Talabedartarazenghlab •፨┅┄
༻﷽༺ ☑️ اسوه های تشکیلاتی ✅ شهید حاج حسین خرازی ⚜ دور تا دور نشسته بودیم. نقشه آن وسط پهن بود. حسین گفت: تا یادم نرفته اینو بگم، اون جا که رفته بودیم برای مانور؛ یه تیکه زمین بود. گندم کاشته بودن. یه مقدار از گندم ها از بین رفته. بگید بچه ها ببینن چه قدر از بین رفته، پولشو به صاحبش بدین. •┈┈••✾••┈┈• ♦️ کانال"طلبه تراز | مدیریت و تشکیلات" 🔰باماهمراه باشید. ┄┅፨• @talabetaraz_Tashkilat •፨┅┄ ┄┅፨• @Talabedartarazenghlab •፨┅┄
༻﷽༺ ☑️ اسوه‌های تشکیلاتی ✅ شهید حسین خرازی ❗️مرخصی داشتم، قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان. حاجی گفت: بیا با اتوبوس بریم. بهش گفتم: حاجی هوا خیلی گرمه. حاجی گفت: گرمه؟!! پس بسیجی ها توی گرما چیکار میکنن؟ با همان اتوبوس میریم تا کمی حالمون جا بیاد... 📖یادگاران، صفحه ۳۳ •┈┈••✾••┈┈• ♦️ وارثان انبیاء | مدیریت و تشکیلات" 🔰باماهمراه باشید. ┄┅፨• @VA_Tashkilat •፨┅┄ ┄┅፨• @VaresaneAnbiaa •፨┅┄