#لذت_دنیای_ظهور
زمین مملو از عدل و عدالت خواهد شد؛ دنیا و اهل آن در دولت آن حضرت، لذت بخش می شود!
📚اثبات الهداه،ج۵.ص۲۳۴
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🖤 به نظرم رفتار سهراب عجیب میومد از اون طرف زری که انگار میخواست چیزی بگه ولی پشیمون شد نکنه این و
🕊🖤
تو این دو هفته خیلی به بودنشون عادت کرده بودم و فکر اینکه دوباره قراره ازشون دور بشم واقعا برام سخت بود.،😓
سهراب که کنارم خوابیده بود بیدار شد و با دیدن من که داشتم گربه میکردم با ترس گفت چی شده؟؟چرا گریه میکنی؟
اشکامو پاک کردم و با صدایی آروم جوری که ستاره بیدار نشه گفتم امروز مامانم اینا میرن.!!🥺😢
سهراب دستامو گرفت و گفت الهی قربونت برم خب بازم میان بازم میبینیمشون.،
با بغض گفتم سهراب نمیشه برگردیم ایران؟!
_قربونت برم برگردیم ایران چیکار کنیم؟
ما تموم زندگیمون اینجاست تمام شرکت و داراییمون اینجا زندگیمون افتاده رو غلطتک تازه شرکت اونجوری که میخوام داره پیش میره.!!
_خب دوباره شرکت و انتقال بده ایران مکه اون موقع که ایران بودی بد بود،
شرکتت بود زندگیت هم ایران خوب بود دیگه.؟!
_آره عزیزم ولی الان فرق کرده شرایط الان همه چیزمون اینجاست.☺️😊
_یعنی دیگه هیچ وقت برنمیگردیم ایران؟
چرا عزیزم میریم مسافرت میریم اصلا هر وقت دوست داشتی با هم میریم ایران به خونواده هامون سر میزنیم خوبه؟؟
_واقعا میگی؟
-آره قربونت برم چرا الکی بگم؟؟
_آخه این دو سال خیلی سخت گذشت😮💨
-میدونم ولی این دو سال به خاطر ستاره نمیتونستیم بریم ولی الان دیگه شرایط فرق کرده قول میدم بهت هر وقت دوست داشتی هر وقت دلت تنگ شد ببرمت ایران.،
نگاهی بهش انداختم و گفتم قول میدی؟
قول میدم حالا هم اشکاتو پاک کن پاشو صبحونه رو حاضر کنیم و بعدش باید بریم فرودگاه.! ✈️
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📝 #حکایت_گوسفند_مفت_خور
کره خری از مادرش پرسید:
این کجای انصاف است که ما با کلی سختی و مشقت ، یونجه را از مزرعه به خانه حمل می کنیم، در حالی که گل های یونجه را گوسفند میخورد و ته مانده آن را به ما می دهند...؟!
گوسفند آنچنان به حرص و ولع گلهای یونجه را می خورد که صدای خرت خرت آن و حسرت یکبار خوردن گل یونجه، ما را می کشد...
خر به فرزندش گفت: صبر داشته باش و عاقبت این کار را ببین...
بعد از مدتی سر گوسفند را بریدند...
گوسفند در حالیکه جان می داد، صدای غرغرش همه حا پیچیده بود...
خر به فرزندش گفت:
کسی که یونجه های مفت را با صدای خرت خرت می خورد، عاقبت همینطور هم غر غر می کند!
هرکسی حاصل دسترنج دیگران را مفت میخورد باید نگران عواقبش هم باشد...
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
29.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنبیه خداوند برای #نمازشب خوان ها
🎤 استاد عالی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»
مهم نیست، چقدر اندوهت عمیق است
زمانی که دلت به نور خدا روشن باشد
قلبت دوباره لبخند خواهد زد.
No matter how deep your sorrow is .When your heart is enlightened by God’s light
Your heart will smile again.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑تاثیر نگاه افراد نامحرم باهمدیگر و اثرات بسیار مضر و منفی
ببینید و بدانید اسلام چقدر عالیست
حتما ببینید
#حجاب
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🖤 تو این دو هفته خیلی به بودنشون عادت کرده بودم و فکر اینکه دوباره قراره ازشون دور بشم واقعا برام
🕊🖤
کنار خونواده هامون صبحونه خوردیم و کم کم باید حاضر میشدیم که بریم فرودگاه.
همه از اینکه قرار بود از هم جدا بشیم گرفته بودن و بیشتر از همه زری.،☹️
باید قبل اینکه برم سوالی که این چند وقت تو ذهنم بود و از زری میپرسیدم ،!🤔
از لحظه ای که اومدن دلم میخواست از زری بپرسم از رحمت خبری داره یا نه ولی هر بار پشیمون میشدم دلم نمیخواست فکر کنه الان که شوهر دارم به رحمت فکر میکنم!!🤦♀😣
واقعا هم من رحمت و از ذهنم پاک کرده بودم ولی خیلی دوست داشتم ببینم ازش خبری داره یا نه.،
صبحونه رو که خوردیم وقتی زری رفت تو اتاق تا وسایلهاشو برداره پشت سرش رفتم.
زری گفت : عه تو کی اومدی؟
_پشت سرت اومدم.!
-پروانه خیلی دلم براتون تنگ میشه مخصوصا برای ستاره.،🥲🥺
با خنده گفتم من قشنگ رفتم کنار دیگه!
زری خندید و گفت : آخه تو نمیدونی خاله شدن چه حس قشنگیه.
راستی پروانه سهراب ستاره رو واقعا همینقدر که نشون میده دوست داره؟
_آره بابا سهراب واقعا عاشق ستاره ست مگه نمیبینی ستاره انقد که بابا بابا میکنه و میچسبه به سهراب به من نمیچسبه🥰
_ولی واقعا کار خوبی کردی پروانه واقعا تصمیم درستی گرفتی اگه اومده بودی ایران و همه چیو گفته بودی ،
الان بچه ات انقد تو رفاه نبود خودتم انقد زندگی خوبی نداشتی.!!
الان بهترین فرصت بود واسه سوالی که تمام این مدت ذهنم و مشغول کرده بود یه کم من و من کردم و رو به زری گفتم زری از رحمت دیگه خبر نداری؟
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼به خانومت بگو دعات کنه ...!
قالَ علیٌ (ع) :
فَدارِها عَلى كُلِّ حالٍ ، وأحسِنِ الصُّحبَةَ لَها لِيَصفُوَ عَيشُكَ .
در همه حال ، با همسرت مدارا كن ، و با وى ، به خوبى همنشينى نما تا زندگى ات باصفا شود .
📚من لا يحضره الفقيه،ج۳،ص۵۵۶
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
یکی از کلیدهای دیگر که خیلی از بزرگان سفارش کرده اند و در شرح حال بعضی از اولیاء و علما از قدما می دیدم، این است که به جد بر قضای نمازشب اصرار داشته اند.
گاهی شب که از دستمان رفت، اهمال می کنیم و روز هم از دستمان می رود؛ ولی #قضای_نمازشب از اسرار شیعیان و اهل بیت علیهم السلام شمرده شده است.
قضای نمازشب، بینی شیطان را به خاک مالیده و منکوب می شود.
برکات این قضیه برای انسان محسوس خواهد بود.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پدرو مادرهایی که پیامبر از آنها بیزار است
•✾•🌿🌺
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حضرت محمد(ص)؛ پیامبری که حلال مشکلات مردم بود
👈 کسی که نسبت به مشکلات مردم بیتفاوت باشد، مسلمان نیست
استاد#انصاریان
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🖤 کنار خونواده هامون صبحونه خوردیم و کم کم باید حاضر میشدیم که بریم فرودگاه. همه از اینکه قرار بود
🕊🖤
زری نگاهی بهم انداخت و دستپاچه گفت نه چه خبری؟؟😰
_خب از اون قضیه دو سال بیشتر میگذره خبری نشده دیگه.!؟
زری لب زد : نه دیگه خبری نشد آخه اصلا معلوم نیست کی از زندان بیرون بیاد که!
_هووووم آره
زری نگاهی بهم انداخت و گفت هنوز دوسش داری؟
نفسمو بیرون دادم و گفتم خیلی وقته دیگه بهش فکر نمیکنم از وقتی با سهراب ازدواج کردم.!😔
-یعنی دوسش نداری دیگه؟؟
_زری رحمت برای من یه عشق تکرار نشدنی بود و من برای همیشه تو قلبم نگهش داشتم !
ولی وقتی دیگه زن کس دیگه ای شدم تنها راه درست این بود که خاکستر بریزم رو همه خاطرات گذشته.،
زری سرش و پایین انداخت و با ناراحتی گفت میفهمم چی میگی حالا سهراب و چی؟؟واقعا دوسش داری؟!
لبخندی زدم و گفتم سهراب واقعا عاشقمه خیلی کارا برام کرده و واقعا آدم خوبیه و کنارش احساس خوشبختی میکنم.🥰❣
زری لبخند روی لبهاش نشست و گفت خوشحالم برات.!
تو مسیر فرودگاه همش بغض داشتم خیلی نمیتونستم حرف بزنم ستاره هم که همش بغل بقیه بود و هی قربون صدقه اش میرفتن🥰
میتونم بگم سخت ترین خداحافظی زندگیم بود وقتی خانوم جون محکم بغلم گرفته بود ،
وقتی داشتم از زری و گوهر خداحافظی میکردم وقتی خاله ام محکم بغلم گرفته بود بغض داشت خفه ام میکرد.🥺☹️
با هر سختی بود هواپیماشون بلند شد و از ترکیه رفتن.✈️
تا خود خونه تو ماشین اشک میریختم.
سهراب هم همش سعی میکرد تا آروممو کنه ولی مگه آروم میشدم.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°