اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة و يا بابَ نِجاةِ الْأمّة... حاءسین‌‌ی‌نون‌تلڪ‌آیاٺ‌#الجنون‌͚྇ مینویسم‌#عشق‌ وبۍتردید‌میخوانم‌#حسین(¡ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

📹 هست و نیست ✏️ انسان آمده تا در كنار اين‌همه نعمت كه هست، آن چيزى را كه نيست، هست كند. 📄 برشی از کتاب 📚 وقتی که از خودت می‌سوزی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🎥 پیشرفت یا تربیت؟! 🎞 برشی از سخنرانی استاد‌علی‌صفایی‌حائری ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🌱 رؤیای شیرین در برابر تلخی مرگ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

📌امام زمان(عج) چجوری قراره همه جهان رو اداره کنند؟ ❗️با پول؟ با قانون؟ با زور؟ با عشق؟ با چی؟ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

✨💚✨ دست پخت عذرا خانوم زیاد باب دلم نبود و من دائم گشنم بود و تنها وعده‌ای که سیر غذا میخوردم صبحانه بود که اکثرا یا نون هایی که‌ خودم میپختم رو با شیر گرم و شیرین شده یا ماستو پنیر هایی که‌ خودم میزدم میخوردم!! دم دمای ظهر که هاشم آقا همراه علی برادر کوچکتر بیوک برگشتن خونه و از دم مطبخ رد میشدن تا برن‌تو هاشم آقا وایساد و هوای اطرافشو بلعید!! سرشو آورد توی مطبخو با منو فاطمه که اونجا نشسته بودیم سلام و احوال پرسی کردو گفت عذرا امروز چی پخته که بوش کل خونه رو برداشته؟!😍 قبل اینکه چیزی بگم فاطمه گفت زنداداشم آبگوشت پخته مامانم امروز مریضه هاشم آقا تعجب کرد اما چیزی نگفت!! خسته نباشیدی آروم زیر لب گفتو راه افتاد سمت اتاق عذرا خانوم، بیوک هم که اومد ماهم رفتیم پیش هاشم آقا و بچه ها تا نهار بخوریم وسایل نهارو توی دوتا سینی چیدم و سینیی که سبکتر بود رو دادم دست فاطمه و خودم سینی بزرگتر رو گذاشتم روی سرم توی همون اتاقی که عذرا خانوم یه گوشش جا پهن کرده بود و دراز کشیده بود سفره انداختیم و توی یه سینی براش غذا کشیدم و گذاشتم جلوش!!🍛 همگی سر سفره نشسته بودیم و مشغول غذا خوردن که صدای به‌به گفتن آقایون منزل بلند شد، نوش جانی گفتمو خوشحال ازینکه غذامو دوست داشتن با لبخند به همه نگاه میکردم که دیدم عذرا خانوم توی همون ناخوش احوالیشم حواسش به دورو بر هستو با اخم‌ بهمون نگاه میکنه🤨 زیاد بهش توجه نکردم و سرمو انداختم پایین و داشتم توی کاسه‌م نون تلیت میکردم که صدای سرفه‌های عذرا خانوم بلند شد!! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه صد و نود قرآن کریم سوره مبارکه التوبة ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.📖 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم 🔹 صفحه صد و نود قرآن کریم، سوره مبارکه التوبة با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

💗 نماهنگ | دعای امام زمان(عج) 🎥 قرائت دعای سلامتی امام زمان(عج) توسط حضرت آیت الله خامنه‌ای ✏️ رهبر انقلاب: وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرموده‌اند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

💌 هزینه مقاومت یا هزینه سازش؟ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🎬 #کلیپ | روش تنبیه خطا کار #دکتر_رفیعی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

✨💚✨ تا من به خودم بیام علی رفت پشت مادرشو محکم محکم میزد توی کمرش و فاطمه هم براش آب ریخته بودو کم کم به خوردش میداد🚰 حالا ساختگی بود سرفه‌هاش یا واقعی نمیدونم اما اونموقع باخودم گفتم لابد بخاطر سرماخوردگیشه،، اما بلافاصله بعد ازینکه چند قلو‌پ از آب خورد نفس صدا داری کشید و گفت وای عروس چقدر غذات شوره نمکش گلومو زد داشتی به کشتنم میدادی!😠😤 همگی با تعجب نگاهی بهش انداختیم که علی گفت مامان مال ما که شور نبود غذا هم همون غذاس ، غذای تو‌از همون دیگ کشیده شده!🙁😳 فاطمه هم گفت آره مامان بنظر من که عالی شده دست پخت زنداداش خیلی خوبه هاشم آقا هم گفت شاید بخاطر مریضیته که نمیتونی طعم غذا رو خوب تشخیص بدی ، عذرا چون این آبگوشت بی عیبه اصلا میگم ازین به بعد کلا آشپزی خونه رو دلبر به عهده بگیره!!🥰😊 عذرا خانوم با چشمای برزخی نگاهی بهش انداختو گفت هاشم آقا همش یه روز مریض بودمو نتونستم غذا بپزم دلیل نمیشه کسیو جایگزین من بکنی! بیوک که از همون اول ماجرا داشت غذاشو میخورد و کمترین توجهی به کسی نکرده بود گفت خب عذرا خانوم دلبر که آشپزی کنه برای توهم بهتره! چند ساله آشپزی میکنی الان بازنشسته شو و بسپرش به دلبر خودتم استراحت کن.! تا عذرا خانوم خواست چیزی بگه هاشم آقا گفت خب پس ازین به بعد دلبر آشپز خونست! عذرا خانوم‌ رو کارد میزدی خونش درنمیومد پوست تیرش از حرص چند درجه دیگه هم تیره شده بود؛ با خشم نگاه همه میکرد از اون روز به بعد قرار بود من آشپزی کنم ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°