#تفسیر_نور_محسن_قرائتی
«34» وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ
و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد، همگى سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد و تكبّر كرد، و از كافران گرديد.
جلد 1 - صفحه 95
نکته ها
به فرموده قرآن، ابليس از نژاد جنّ بود كه در جمع فرشتگان عبادت مىكرد.
«كانَ مِنَ الْجِنِّ» «1»
سجده بر آدم چون به فرمان خدا بود، در واقع بندگى و عبوديت خداست. «2» زيرا عبادت واقعى، عملى است كه خداوند بخواهد، نه آنكه طبق ميل ما باشد. ابليس حاضر بود قرنها سجده كند، ولى به آدم سجده نكند.
سجده براى آدم نه تنها به خاطر شخص او، بلكه به خاطر نسل و اولاد او نيز بوده است.
چنانكه در جاى ديگر مىفرمايد:
«خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» «3»
و امام سجاد عليه السلام مىفرمايد:
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:
سجده بر آدم به خاطر ذرّيه و نسل او بود. «4»
سجده فرشتگان موقّتى بود،
امّا نزول آنها بر مؤمنان و استغفارشان براى آنان دائمى است.
«الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ» «5»
سجدهى بر آدم نه به خاطر جسم او، بلكه به خاطر روح الهى اوست.
«فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ» «6»
بىانصافى است كه به فرمان خدا تمام فرشتگان بر انسان سجده كنند، ولى انسان براى خدا سجده نكند.
پیام ها
1- فرشتگان نيز مانند انسان، مورد خطاب وامر ونهى قرار دارند.
«اسْجُدُوا لِآدَمَ»
2- لياقت، از سابقه مهمتر است.
فرشتگان قديمى بايد براى انسان تازه به دوران رسيده امّا لايق، سجده كنند.
«اسْجُدُوا لِآدَمَ»
«1». كهف، 50.
«2». عيون اخبارالرضا.
«3». اعراف، 11.
«4». تفسير صافى.
«5». كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست و در اين عقيده پايدار بودند فرشتگان بر آنان نازل مىشوند. فصّلت، 30.
و در جاى ديگر مىفرمايد:
«وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا»
يعنى فرشتگان براى اهل ايمان دائماً در حال استغفارند. غافر، 7.
«6». حجر، 29.
جلد 1 - صفحه 96
3- خطرناكتر از نافرمانى در عمل، بىاعتقادى به فرمان است.
«أَبى وَ اسْتَكْبَرَ»
4- تكبّر وجسارت ابليس، سرچشمهى بدبختىهاى او شد.
«كانَ مِنَ الْكافِرِينَ»*
#تفسیر_نور_محسن_قرائتی
«35» وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ
و گفتيم: اى آدم! تو و همسرت در اين باغ سكونت گزين و از (هر كجاى) آن هر چه مىخواهيد به فراوانى و گوارايى بخوريد، امّا به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمگران خواهيد شد.
نکته ها
در فرهنگ قرآن، «شجر» علاوه بر درخت، به «بوته» هم گفته مىشود.
مثلًا به بوته كدو مىگويد:
«شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ» «1»، بنابراين اگر در روايات و تفاسير مىخوانيم كه مراد از شجر در اين آيه گندم است، جاى اشكال نيست.
«جنات» به باغهاى دنيا نيز گفته مىشود، چنانكه در سورهى قلم آيه 17 آمده است:
«إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ»
ما صاحبان باغ را آزمايش كرديم. آنچه از آيات ديگر قرآن و روايات استفاده مىشود، باغى كه آدم در آن مسكن گزيد، بهشت موعود نبوده است زيرا:
1. آن بهشت، براى پاداش است و آدم هنوز كارى نكرده بود كه استحقاق پاداش داشته باشد.
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ» «2»
2. كسىكه به بهشت وارد شود، ديگر خارج نمىشود.
«وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ» «3»
3. در آن بهشت، امر و نهى و ممنوعيّت و تكليف نيست، در حالى كه آدم از خوردن درخت نهى شد.
به علاوه در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز آمده است كه بهشت آدم، بهشت موعود نبوده است.
نهى حضرت آدم، نهى تكليفى نبود كه انجامش حرام باشد، بلكه جنبهى توصيه و راهنمايى داشت.
«1». صافات، 146.
«2». آلعمران، 142.
«3». حجر، 48.
جلد 1 - صفحه 97
پیام ها
1- در شيوهى تربيت، هرگاه خواستيد كسى را از كار يا چيزى باز داريد، ابتدا راههاى صحيح، باز گذاشته شود و سپس مورد نهى اعلام شود. ابتدا فرمود:
«كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما»
سپس فرمود:
«لا تَقْرَبا»
2- نزديك شدن به گناه همان و افتادن در دامن گناه همان.
«لا تَقْرَبا ... فَتَكُونا»
3- تخلّف از راهنمايىهاى الهى، ظلم به خويشتن است.
«فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ» آدم و همسرش نيز براى توبه گفتند: «ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»
البتّه با توجّه به عصمت انبيا مراد از ظلم در اين قبيل موارد، ترك اولى است.
#تفسیر_نور_محسن_قرائتی
«36» فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ
پس شيطان آن دو را به لغزش انداخت وآنان را از باغى كه در آن بودند، خارج كرد و (در اين هنگام به آنها) گفتيم:
فرود آييد! در حالى كه بعضى شما دشمن برخى ديگر است و براى شما در زمين قرارگاه و تا وقتى معيّن بهره و برخوردارى است.
نکته ها
از آيه «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» كه قبلًا خوانديم، استفاده مىشود كه غرض اصلى از خلقت آدم اين بود كه وى در زمين زندگى كند، ولى زندگى در زمين نيازمند يك نوع آمادگى بود و بايد آدم بداند كه:
1. آزاد مطلق نيست. در زندگى او، امر و نهى و تكليف وجود دارد.
2. ابليس دشمن اوست وچه بسا با سوگند و وعدههاى دروغ، انسان را فريب دهد.
3. اطاعت از شيطان، عامل سقوط اوست.
4. توبه، وسيله جبران است.
امام رضا عليه السلام مىفرمايد:
ماجراى لغزش آدم، قبل از رسيدن به مقام نبوّت بوده و از
جلد 1 - صفحه 98
لغزشهاى كوچكى بوده كه قابل عفو است. «1»
شيطان براى ايجاد لغزش، دست به هر نوع تاكتيك روانى وتبليغاتى زد، از جمله:
الف: براى آدم و حوّا سوگند ياد كرد. «قاسمهما» «2»
ب: قيافهى خيرخواهانه به خود گرفت و گفت:
من از خيرخواهان شما هستم.
«إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ» «3»
ج: وعده ابديّت داد، كه اگر اين گياه را بخوريد، زندگى و حكومت ابدى خواهيد داشت.
«شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى» «4»
د: دروغ گفت و به ذات حقّ تهمت زد.
«ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ» «5»
يعنى پروردگارتان شما را نهى نكرد مگر از ترس اينكه شما فرشته شويد يا به زندگى ابدى برسيد.
پیام ها
1- خطر شيطان، براى بزرگان نيز هست. او به سراغ آدم و حوّا آمد. «فَأَزَلَّهُمَا»
2- شيطان، دشمن ديرينهى نسل بشر است. زيرا از روز اوّل به سراغ پدر و مادر ما رفت. «فَأَزَلَّهُمَا»
3- انسان به خودى خود، جايزالخطا و وسوسهپذير است. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ»
4- هر انسانى به خاطر استعدادها و لياقتهايى كه دارد بهشتى است،
ولى خلافها او را سقوط مىدهد. «فَأَخْرَجَهُما»
5- از نافرمانى خداوند و عواقب تلخ وسوسههاى ابليس، عبرت بگيريم. تحت نفوذ شيطان قرار گرفتن، برابر با خروج از مقامات الهى و محروميّت از آنهاست. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ ... فَأَخْرَجَهُما»
6- زندگى دنيا، موقّتى است. «الى حين»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». اعراف، 21.
«3». اعراف، 21.
«4». طه، 120.
«5». اعراف، 20.
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 99
#تفسیر_نور_محسن_قرائتی
«37» فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
پس آدم از سوى پروردگارش كلماتى دريافت كرد، (وبا آن كلمات توبه كرد،) پس خداوند لطف خود را بر او بازگرداند. همانا او توبهپذير مهربان است.
نکته ها
چون آدم از غذايى كه نبايد بخورد، چشيد و از آن همه نعمت و رفاه محروم شد، متوجّه اشتباه خود گرديد. او در اثر پشيمانى و ندامت، كلماتى را از خداوند دريافت كرد و به وسيلهى آن كلمات، توبه نمود. «1»
طبق آنچه از روايات شيعه وسنّى استفاده مىشود، مراد از كلماتى كه آدم به وسيلهى آن توبه نمود، توسّل به بهترين خلق خدا يعنى حضرت محمّد و اهلبيت او عليهو عليهم السلام است. چنانكه در تفسير درّالمنثور از ابن عباس نقل شده است كه آدم براى پذيرش توبهاش، خداوند را به اين نامها قسم داد: «بحّق محمّد وعلىّ و فاطمة و الحسن و الحسين» «2» البتّه برخى معتقدند، مراد از كلمات، همان جملهاى است كه در سورهى اعراف آمده است:
«رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» «3» خدايا! ما به خود ستم كرديم و اگر تو ما را نيامرزى و مورد رحمت قرار ندهى، حتماً از زيانكاران خواهيم بود.
بنابراين اولين توبه در روى زمين، با توسّل به محمّد و آل محمّد پذيرفته شد.
پیام ها
1- همچنان كه توفيق توبه از خداست، بايد چگونگى و راه توبه را نيز از خداوند دريافت كنيم. «مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ»
2- قبول توبه و ارائهى راه آن، از شئون تربيت و ربوبيّت خداست. «مِنْ رَبِّهِ»
«1». توبه، به معنى بازگشت است. اگر توبه را به خدا نسبت دهيم، به معنى بازگشت لطف و رحمت او بر بندهى خلافكار و پشيمان است؛ «هُوَ التَّوَّابُ»* و اگر آنرا به بنده نسبت دهيم به معنى بازگشت انسان خطاكار به سوى خداوند است. «فَتابَ عَلَيْهِ»
«2». تفسير درّالمنثور.
«3». اعراف، 23.
جلد 1 - صفحه 100
3- اين همه لطف و قبول توبه، تنها كار خداست. «هُوَ»
4- اگر توبه واقعى باشد، خداوند آن را مىپذيرد. «هُوَ التَّوَّابُ»
5- اگر توبه را شكستيم، باز هم خداوند توبه را مىپذيرد. «هُوَ التَّوَّابُ»
6- عذرپذيرى خدا همراه با رحمت است، نه عتاب وسرزنش. «التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»