❇️ حاشیهای بر قاعده کرامت (۲)
📝 بخش اول: مقصود از تکریمِ تکوینی چیست؟
🖋 محمد متقیان تبریزی
1⃣ با نظر به کتب لغت، اینگونه به دست میآید که، ماده «کرم» را میتوان به «شرافت» و «بزرگداشت نفس» معنا کرد. (العین، ج5 ص 368/ معجم مقائیس اللغة، ج5 ص 172)
مرحوم علامه طباطبائی نیز در تفسیر المیزان، در معنای فقره «كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» چنین میفرمایند: «المراد بالتکریم تخصیص الشیء بالعنایة و تشریفه بمایختص به و لایوجد فی غیره، و بذلک یفترق عن التفضیل فإن التکریم معنی نفسی و هو جعله شریفاً ذا کرامة فی نفسه». (المیزان، ج 15 ص 152)
همانطور که پیداست، علامه نیز در تحلیل معنای فقره مذکور، در بیان تفاوت میان «تکریم» و «تفضیل»، تکریم را به «شرافت» معنا مینماید.
2⃣ اگر معنای تکریم، همانا شرافتبخشیدن به انسان و بزرگداشت او باشد، این پرسش مطرح میشود که چه عاملی در انسان وجود دارد که منشأ چنین تکریم و تشریفی میباشد؟
پرواضح است تکریم و بزرگداشت انسان در آینه قرآن، به خاطر ویژگیهای جسمانی او نیست، چرا که اگر کسی «گونه خلقت» را مبنای تمایز و تکریم انسان قرار دهد، ناخودآگاه بر مبنای #استدلال_ابلیس راه رفته است که وجه برتری خود بر آدم را در گونه خلقت خویش میدانست:
قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون (الحجر : 33)
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين (ص : 76)
♨️ بنابراین، تعبیر «لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ» باید به یک ویژگی دیگری نظر داشته باشد و آن، توجه به بُعد غیرجسمانی و روحانی انسان است. حال، مقصود از آن امر روحانی چیست، میتواند گزینههای متعددی مدنظر قرار بگیرد که مهمترین آنها همانا اعطاء «عقل» به آدمی است.
با این وصف، گویا متکلم حکیم در این آیه، اینگونه فرض گرفته است که مخاطب، وجه امتیاز بنی آدم از سایر موجودات را میداند، اما نمیداند این وجه امتیاز، تکریمی از ناحیه خداوند متعال درباره انسانهاست.
پس، با این بیان به او «تذکر» و «تنبه» داده و او را روشن مینماید که ما انسان را تکریم کردیم. به این معنا که به او عقل دادیم.
طبق این سخن، آنچه که اساساً در تکوین واقع شده است، اعطاء «عقل» به آدمی است، هرچند با لسان «تکریم» از آن تعبیر شده است.
3⃣ با این وجود، ممکن است ادعا شود: علاوه بر اعطاء عقل به آدمی و یا سایر مواردی که گفته شد، نفس «تکریم» و «اعطاء کرامت» در مرحله تکوین، برای انسان ایجاد شده است. به این معنا که، یکی از تکوینیاتی که در بُعد روحانی به انسان داده شده، «کرامت» است. به نظر میرسد، این ادعا نیز صحیح نباشد؛ زیرا
➖ اولاً: با اینکه، هر انسانی میتواند بالوجدان نعمت «عقل» را در خود بیابد و به این مطلب برسد که چنین نعمتی در سایر مخلوقات نیست، اما هیچ کس، اثری از کرامتِ تکوینی در وجود خود نمییابد.
در همه فرهنگها و ادیان و در تمام طول تاریخ، از قوه ممیز عقل، سخن رفته است اما سخن از «کرامتِ» بشر، به عنوان یک «واقعِ تکوینی»، امری مستحدثه و مرتبط با #دوران_مدرن است.
روشن است سخن از تکریم انسان به سبب وجود عقل در او، غیر از وجود «کرامت» در انسان است.
➖ ثانیاً: با وجود اینکه به امکانات وجودی انسان مانند «سمع» و «عقل» در آیات اشاره شده و در روایات به تفصیل درباره آنها سخن رفته است، اما هیچ اثری از اینکه، یک امکان وجودی دیگری مانند «کرامتِ» نفسانی برای انسان ثابت است، در آیات و روایات وجود ندارد. هرچند آیات و روایات متعددی بر «کرامتِ حاصل از تعبّد» دلالت دارند که البته ربطی به مدعا ندارد.
➖ ثالثاً: در صورتی که از ناحیه خداوند متعال، اعطاء تکوینی به نام «کرامت» به انسان شده است، اثر تکوینی آن چیست؟ عقل، که اعطاء تکوینی خالق متعال به انسان است، این اثر را دارد که قدرت تمییز برای او فراهم میسازد، حال این پرسش مطرح میشود که اثر تکوینی کرامتِ نفسانی انسان در چیست؟ و چه کارکردی در وجود انسان دارد؟ چه امکان وجودی برای انسان فراهم میشود وقتی که مورد تکریم الهی قرار میگیرد؟ آیا قرار است او با این امکان وجودی کاری بکند، از آن استفاده کند یا اینکه، صرفاً مورد تکریم قرار گرفته و بنا نیست که از آن اعطاء تکوینی بهرهای ببرد؟
✅ در نهایت، به نظر میرسد، برداشت صحیح از آیه شریفه چنین باشد: تعبیر «لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ» تذکر و تنبهی است از ناحیه خداوند متعال به لسان اِخبار و حکایت، به اینکه بنی آدم به دلیل امکانهای وجودی که دارند؛ مانند عقل و سمع، کرامت و شرافت یافتهاند و به سبب همین قدرت و امکانی که دارند، مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
در حقیقت، این آیه، تذکر به همین اعطاء عقل و سایر امتیازات وجودی اوست، نه آنکه، نفسِ «کرامت» به عنوان یک اعطاء تکوینی، موضوعیت داشته باشد.
📌 ادامه در فرسته بعدی👇🏻
#قاعده_کرامت!
@Tanbiholomah
❇️ حاشیهای بر قاعده کرامت (۳)
📝 بخش دوم: مقصود از تکریم تشریعی چیست؟
🖋 محمد متقیان تبریزی
🔸 مدافعین قاعده کرامت میگویند؛ اگر خداوند متعال به عنوان خالقیت، اعطائی تکوینی داشت، نمیتواند به عنوان شارعیت در مرحله تشریع، برخلاف آن اعطاء تکوینی جعل و تشریع داشته باشد. درباره این ملازمه، مناقشاتی وجود دارد که به دلیل عدم اطاله در کلام از آن صرف نظر کرده و فقط به بحث از تطبیق آن در موضوع «کرامت» بسنده میکنیم.
🔻 و اما اشکالاتی که بر این ادعا وارد میشود:
بنابر آنچه که گفته شد؛ مقصود از تکریمِ تکوینی، همانا «اعطاء عقل» است نه «اعطاء کرامت»، اما اگر به صورت سلّمنایی بپذیریم مقصود از تکریم تشریعی آن است که شارع نمیتواند در مقام تشریع، برخلاف «اعطاء تکوینی کرامت» عمل کرده و احکامی را جعل نماید تا کرامت اعطائی انسان را مخدوش کند، این سخن از چند جهت محل اشکال است:
➖ اولاً: اگر مقصود این باشد که شارع در مرحله جعل و تشریع، هم با نظر به ملاکات واقعیه (مصالح و مفاسد) و هم با نظر به اهداف و مقاصدی مانند «کرامت»، تشریع خود را انجام میدهد، این سخن، نه تنها خلاف نظر مشهور اصولیین (چه آنهایی که مرحله انشاء را از مراحل حکم میدانند و چه آنهایی که نمیدانند) است که عملِ جعل و تشریع را با نظر به ملاکات واقعیه در متعلقات اوامر و نواهی تحلیل میکنند. بلکه به معنای «تبعیت احکام از اهداف شارع» است نه «تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعیه». زیرا، بنابراین دیدگاه، هدف از جعل، تحصیل سه هدف است؛ عبادت، عدالت و کرامت. فلذا در مقام جعل، باید هر جعلی در نسبت با این سه هدف سنجیده شود که اگر به تحصیل آنها میانجامد جعل میشود و اگر نیانجامد جعل نمیگردد.
➖ ثانیاً: اگر پذیرفته شود غرض از جعل، تحصیل همان سه هدف است؛ این اشکال مطرح میشود که در خصوص دو غرض «عبادت» و «عدالت» نصوصی وجود دارد تا بتواند اثبات نماید شارع به این دو هدف توجه داشته است، اما در خصوص «کرامت» چنین نصی وجود ندارد. نصی که مُثبت این معنا باشد که هدف از تشریع، تکریم بشر است. و اگر به همان آیه ۷۰ سوره مبارکه اسراء اصرار ورزند، پاسخ این است که آن - لو سلمنا که کرامت تکوینی را میگوید- هیچ نظری به هدف از تشریع ندارد.
علاوه بر اینکه، اگر این نکته اثبات گردد، لازمه آن «عدم تفکیک میان عبادیات و معاملات» است؛ زیرا به نظر صاحب دیدگاه، غرض از جعل، تکریم بشر است و این اطلاق، شامل هم حوزه عبادیات و هم حوزه معاملات میگردد. و لازمه باطل این نظر هم آن است که، اگر کسی به نظر خویش، عبادت مجعوله شرعی را خلاف کرامت بشر دید، آن را کنار بگذارد و یا خودش گونهای عبادت را اختراع نماید که غرض «کرامت» را تحصیل کند. اگر هم گفته شود غرض از جعل، تکریم بشر فقط در حوزه معاملات و توصلیات است، چنین تقییدی بلاوجه و ترجیح بلامرجح بوده و خلاف اطلاق است.
➖ ثالثاً: اگر تنزل کنیم و بپذیریم چنین تشریعی با نظر به غرضِ «کرامت» وجود دارد - حتی اگر با عقلِ مستقل آن را کشف نماییم- غایت و قصوای این سخن آن است که همه تشریعیات شارع، متضمن کرامت بشر است. حال، این پرسش مطرح میشود که آیا مقصود از این سخن آن است که فقیه در مقام کشف و استنباط احکام شرعی، علاوه بر فحص از دلالت ادله و ظهور آنها، باید به این نکته هم توجه نماید که در فتوای منکشف، کرامت بشر محفوظ باشد؟ تا اگر فتوایی مراعات کرامت بشر را نداشت، آن را کنار بگذارد!؟ اگر چنین باشد، این پرسش مطرح است که فقیه با چه ارتکازی از معنای «کرامت»، فتاوای خود را تنظیم میکند؟ با ارتکاز تخصصی شکلگرفته ذیل ادبیات «حقوق بشر»؟ اگر این معنای کرامت، ذهن فقیه را به قاعدهای برساند که آن قاعده مُقیِّد اطلاقات و مُخصِّص عمومات باشد، آیا بدین معنا نیست که، ارتکاز تخصصی _ با مبانی الحادی_ حاکم بر دین و شریعت شده است؟ آیا به معنای تبعیت دین و شریعت و وحی، از ارتکازات تخصصی حقوق بشری نیست؟ اگر هم گفته شود، یک ارتکاز عمومی است که از فطرت عمومی نشأت میگیرد، چگونه است که فقها تاکنون به چنین ارتکازی متفطن نشده اند، هرچند درباره «عدالت» و «ظلم» بسیار سخن گفتهاند؟! و در نهایت اینکه چنین ارتکازی که قرار است، احکام شرع را تقیید بزند با آیاتی که اختلاف در گونه خلقت را مایه امتیاز ندانسته و کرامت بشر را در «تقوا» میداند و برای عنوان «انسان» موضوعیت قائل نیست، چگونه سازگاری مییابد؟
✅ «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبير».
#قاعده_کرامت!
@Tanbiholomah
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تفاوت خیره کننده حضرت زهرا (س) با حضرت مریم (س) از بیان رهبری
به نقل از کانال شکوه زنانگی
@Tanbiholomah
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴خانه داری را تحقیر نکنید...
#خانه_داری حضرت زهرا سلام الله علیها
@Tanbiholomah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بریده باد زبانی که شأن زهرا را از خــــطبهخوانی به نوحــهسرایی تبدیل میکند‼️
⚫️ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) از زبان #رهبر_معظم_انقلاب
#فاطمیه
@Tanbiholomah
❇️ سکوت و اعتراض در ترازوی تاریخ؛
📝 ایفای نقش راهبردی در سیرهی فاطمی
🖋 حسین محمودزاده
✅ سیره حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها در برابر غاصبان خلافت، ابعاد مختلفی دارد که در این نوشته به یک جنبه از آنها پرداخته میشود:
✊🏻 اعتراض به ستم در جایی که غلبهی ظالم قطعی و یقینی است و مقابلهی عملی با آن به خاطر نامتوازنبودن قوا سودی ندارد، به دیدگاه برخی افراد - در بهترین حالت- بیهوده و حتی منافی با عزت و اعتبار به شمار میرود.
🔺 منطق چنین افرادی این است که «اگر میتوانی اقدام عملی داشته باشی بسمالله؛ و اگر نه، با تکرار اعتراض و اصرار، خود را سبک نکن و ضعف عملی خودت را آشکار نساز.»
🔻 یکی از نتایج چنین منطقی، #سکوت در مقابل جرائم و ظلمهایی است که گسترده و سنگین هستند؛ چون ظلم سنگین، قدرت بیشتری میطلبد و هر چه قدرت بیشتر، امکان مقابلهی عملی با آن کمتر، و سکوت و سبکنکردن خودمان در مقابل آن، منطقیتر و موجهتر.
♨️ در روابط بینالملل، گاهی کشورها و نهادها به دلایل مختلف به محکومکردن برخی امور بسنده میکنند. به تصور برخی افراد و در نگاه ابتدایی، چنین اعتراضهایی بیشتر نمایشی و شعاری یا در بهترین حالت احساسی و برای تخلیهی هیجان عاطفی است. اما آنچه در حقوق بینالملل ثابت شده این است که از فواید مهم و سرنوشتساز این محکومیتهای لفظی و اعلامیهای، ثبت اعتراض در تاریخ و ایجاد ظرفیت برای اقدامهای عملی در آینده و هنگام توفر شرایط و امکانات برای تأمین منافع از دست رفته است.
✅ خلاصه آنکه محکومیت لفظی و اعلامیهای، صرفا یک واکنش شعاری و تخلیهی عاطفی نیست، بلکه اقدامی راهبردی است که منافع آن در درازمدت روشن میشود.
🔺 پس از کودتای #سقیفه و إعمال بزرگترین ستم ممکن علیه تاریخ و بشریت، شاید کسانی بودند که نسبت به وضعیت ناراضی بودند، اما با توجه به اقبال دولت کودتاچیان و کمبود تعداد یاوران حق، با خود میگفتند «خداوند که میداند ما در دل راضی نیستیم، اقدام و مخالفت عملی هم در جایی که دولت ستم رو به اقبال گذاشته، بیهوده است، حال در این شرایط اعتراضکردن زبانی و محکومکردن صرف، چه سودی دارد؟»
🔻 اینطور نبود که تمام اهل مدینه از منافقان و اشرار باشند که بغض و کینهی اهلبیت پیامبر صلوات الله علیه و آله را به دل داشته باشند؛ به عکس، از برخی گزارشها استفاده میشود که لااقل برخی مردم از اقدامات و سخنان صدیقهی طاهره (س) متأثر میشده و به فکر میرفتند، اما میتوان گفت دست کم بخشی از سکوتها به خاطر ذهنیتهایی از سنخ منطق پیشگفته بوده است.
◼️ در این شرایط بود که صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) به تنهایی بار کمکاری همهی ناظران ساکت را به دوش کشید؛ و البته در انجام این مأموریت راهبردی تاریخی از تهمت «واکنش احساسی بیهوده» نیز هراسی نداشت.
◼️ صدیقهی کبری (سلامالله علیها) با اقدام سرنوشتساز خود به همگان آموخت که اعتراض ظاهری و اصرار بر آن، (حتی پس از روشن شدن خذلان مردمان زمان) ثمرات و آثار راهبردی تاریخی دارد و ترک آن به بهانهی نداشتن ثمرات ملموس در کوتاه مدت، موجه و عقلانی نیست.
◼️ تاریخ از ثبت مستقیم حال و هوای ناگفته و ارتکازات پنهان اجتماعی ناتوان است و برای ثبت آنها به علائم ظاهری و دلایل خارجی احتیاج دارد. امور و ارتکازاتی که در حال حاضر بسیار بدیهی به نظر میرسند، ممکن است برای نسل بعد کاملا پنهان و بلکه به شکل معکوس باشند.
♨️ اکنون برای ما و اکثریت مردم جهان، ظلم و ستم و نارضایتی نسبت به توحش صهیونیستها در فلسطین بدیهی است. اما برخی با احاله به: بدیهی بودن مسأله، علم خداوند به مضمرات قلبی و ناممکن بودن اقدام عملی، اعتراض ظاهری را بیفایده میشمرند و حتی به کسانی که صدای اعتراضشان قطع نمیشود کنایه میزنند که «وقتی ضعیف هستید چرا صبح و شب صرفا اعتراض میکنید؟» غافل از آنکه استمرار همین اعتراض ظاهری و لفظی علیه ظلم و ظالم در صبح و شب -نه به عنوان یک حرکت احساسی، بلکه به عنوان یک تکلیف راهبردی- درسی است که بانوی بزرگ اسلام برای تاریخ به یادگار گذاشته است.
#حضرت_زهرا
#راهبرد_مبارزه_تاریخی_فاطمه
@Tanbiholomah
بسم الله الرحمن الرحیم
* و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق وانتم تعلمون *(سوره بقره؛ 42)
(حق را با باطل نیامیزید و حق را با این که میدانید، کتمان نکنید).
ضرورت تعظیم شعائر فاطمی
چند سالی است در ایام فاطمیه، تلاشهایی در راستای به زیر سوال بردن بزرگداشت این ایام، در قالب تشکیل هیئات عزاداری، مجالس عزا، بیان تاریخ و حوادث مرتبط با این ایام در صدر اسلام، از سوی برخی نهادهای مرتبط با اهل سنت و دیگران صورت میپذیرد؛ نمونه اخیر آن را میتوان مصاحبه آقای سید عقیل هاشمی از شبکه کلمه (مقیم لندن!) با آقای شیخ احمد عابدینی از ایران دانست. در این مصاحبه «شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها یک افسانه انگاشته میشود. بزرگداشت فاطمیه، یک انحراف تلقی میگردد که در زمان ائمه - علیهم السلام – سابقه ندارد. و گفته شد: در این باره امکاناتی صرف میشود که باید در مسیر تبیین معارف به کار گرفته شود، نه در راستای عزاداری و درگیری افراد با یکدیگر».
در همین راستا، چند سال قبل هم امام جمعه شهر خاش با انکار هرگونه ایراد حادثه تلخ بر حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها – مرگ حضرت را شش ماه بعد از رحلت پیامبر – صلی الله علیه و آله – بر اثر تب دانست؟! و به دلالت التزام و اشاره، کل عالمان شیعه را در طول تاریخ، بدهکار و متهم به تحریف تاریخ کرد. طبیعی است که در آینده نیز با این سخنان و مصاحبهها مواجه خواهیم بود، به ویژه اگر پاسخی درخور به این بیانات طلبکارانه داده نشود.
گفتنی است رفتار مزبور، از اصل و قاعدهای سرچشمه میگیرد که اهل سنت به آن پایبند بودهاند؛ قاعدهای که میگوید: تاریخ صدر اسلام نباید بررسی شود، مطالعه و تحلیل آن حرام است، حتی در اطراف آن، نباید فکر شود. (عدم الخوض لا بالفکر و لا بالبحث و الطلب). باید از آن چه بین اصحاب گذشته، چشم پوشید(الامساک عما شجر بین الاصحاب)ر.ک: ابن تیمیه، مجموع الفتاوی ، ج4، ص 332؛ ابن حجر ، الصواعق المحرقة، ج2، ص 621، محمد صالح العثیمین. شرح العقیدة الواسطیة، ج26، ص 2، محمد بن عبدالله الوهیبی؛ دیدگاه اهل سنت در مورد اصحاب (ترجمه اسحاق بن عبدالله دبیری عوضی)، ص 44-45و ص 59-61؛و...
صفحه یکم
ادامه در پیام بعدی
https://eitaa.com/salsabeal
اهل سنت در ترکیز بر این قاعده، تا به آن حد اصرار ورزیدهاند که عالمانی چون ابن عبدالبر صاحب الاستیعاب و ابن قتیبه دینوری صاحب الامامة و السیاسة به دلیل نقل بخشی از تاریخ اصحاب مورد بیمهری دیگران قرار گرفتند.(ر.ک: قاضی ابوبکر بن العربی العواصم من القواصم، ج1، ص 261).
اهل تسنن با همین ابزار به ویژه با توسعه قاعده نسبت به تابعین و دیگران بسیاری از اصحاب، تابعان و عالمان نامی آن روزگار را سر پا نگه داشتند. و اگر نبود این تمسک، وجود احادیثی چون حدیث «کلاب حوأب و جمل ادبب»، حدیث «فئه باغیه» و «معیار بودن رضایت و غضب حضرت فاطمه سلام الله علیها و حرمت آزار ایشان» بسیاری از کنشگران صدر اسلام را زمین گیر میکرد.
در کنار این قاعده، اضافه کنید منع ناموجه کتابت احادیث نبوی و اجازه ندادن به ثبت تاریخ تا اواخر قرن اول! که هرکدام اثر خود را در جهت دادن به افکار مسلمانان گذاشت.
واضح است که ما - به هیچ وجه - مدافع ایجاد اختلاف، هتک حرمتها و به زیر سوال بردن معتقدات هیچ مذهب و گروهی از مسلمانان نیستیم. ما معتقدیم قرآن، پیامبر عظیم الشأن، امامان معصوم، عقل و عقلا بر پرهیز از آنچه گفته شد، بلکه بر تقریب و همگرایی در عمل دلالت و هدایت دارند. پدیدهای که جهان اسلام به ویژه در دوران معاصر به آن نیازمند است.
لکن:
صفحه دوم
ادامه در پیام بعد
https://eitaa.com/salsabeal
لکن:
1. به حکم آیهای که در صدر نوشته، آمد، کتمان حقیقت و آمیخت ناموجه حق و باطل جایز نیست. به راستی با چه منطقی تفکر و گفتگو نسبت به مقطعی از تاریخ (تاریخ صدر اسلام به ویژه بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله) که باورهای یک مسلمان را شکل میدهد، میتواند حرام باشد چون عمل کرد برخی زیر سوال میرود؟!
تاریخ آن مقطع مثل تاریخ حمله نادرشاه به هندوستان یا پادشاهی فلان پادشاه در آفریقا نیست که دانستن و ندانستن آن برای ایمان و هدایت انسان تفاوتی نداشته باشد!
2. اگر برفرض غیر واقع مطالعه و تحلیل تاریخ صدر اسلام را حرام بدانیم، آیا افسانهانگاشتن شهادت حضرت زهرا - سلام الله علیها – و انکار هرگونه حرکت ناروا نسبت به ایشان، بیت فاطمه - سلام الله علیها - و حوادث دیگر در درون خود گزارش تاریخی با تحلیل ندارد؟ این که هجوم به بیت فاطمه (س) نانجیبانه به این گونه توجیه شود که خلیفه و نیروهایش میخواستند ببینند اگر داخل خانه از «مال الله» چیزی هست بردارند و بین مسلمین پخش کنند، (انه کبس البیت لینظر هل فیه شیء من مال الله الذی یقسمه و ان یعطیه لمستحقه. ابن تیمیه، منهاج السنة، ج8، ص 291) گزارش و تحلیل حرام تاریخی نیست؟!
گویا حرمت نقل تاریخ و تحلیل آن یک طرفه است! توصیه صاحب این قلم این است که نابخردانه وقایع تاریخ را افسانه پنداری نکنیم.
صفحه سوم
ادامه در پیام بعد
https://eitaa.com/salsabeal