#اصحاب_کربلا
❓چگونگی پیوند با حضرت اباعبدالله و جريان كربلا در کلام حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
🔻چيزي كه انسان را خيلي به خداي متعال نزديک مي كند پیوند خوردن با جريان كربلاست. اگر خداي متعال به كسي توفيق داد كه «بخواهد» و اول در او «خواست» به سمت گره خوردن با جريان كربلا حركت كند، چند کار است که بايد در طول مدت مراعات كند:
🔸 يكي مطالعه کردن در مورد سیر جریان عاشورا و امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان است که گاهي این مطالعه حتي از خواندن زيارات اثرش بيشتر است و اين صرف يک مطالعه نيست؛ بلكه مطالبی که در این زمینه می خواند به جان انسان نقش مي بندد.
🔹ديده شده کسانی که در زمينه يكي از الگوها و موضوعات كربلا مثلا حضرت ابالفضل عليه السلام كار علمی کرده تأثيرش در ظاهر و باطنش محسوس است.
#اصحاب_کربلا۲
🔸 هر کدام از اصحاب از حیثی قابل بررسی و دقت است، اینها افرادی بودند که «قبل» از جریان عاشورا ملتزم به همۀ مبانی بودند تا این مسیر برای آنها اینجا آماده میشود.
🔸 «قبل» از جریان کربلا این ها افراد زحمت کشیده بودند، این اتفاق، اتفاقی نیست که در یک ثانیه بیفتد، خیلی افراد وجیه و نزدیک به امام حسین بودند ولی وارد جریان عاشورا نشدند.
ادامه دارد...
#اصحاب_کربلا۳
🔻دلائل ماندگار شدن در طول تاریخ، متعدد و مفصل است؛ يكي از دلائل، همان بود كه در اصحاب امام حسین علیه السلام محقق شد؛ اینکه همه پروانه شمع وجود حضرت سيدالشهداء علیه السلام شدند. در شب عاشورا هر كدام وقتي به نوعي حرف دلشان را زدند، عشق و علاقه خود را به حضرت نشان دادند. انسان با مطالعه کلماتشان مي بيند چقدر آن ها بزرگ و بلند همت بودند؛
🔹يكي از آن ها مي گويد اگر هزار بار مرا بكشند و بسوزانند و زنده کنند باز می خواهم فدای تو شوم. يكي دیگر می فرماید: اگر بر فرض رفتن در لشکر دشمن باعث عمر جاودان می شد من کشته شدن برای شما را ترجيح مي دهم. این کلمات يعني بالاترين مرحله عشق به حضرت سيدالشهداء عليه السلام که سبب ماندگاری این بزرگواران شد.
#اصحاب_کربلا۴
🔻 یکی از اصحاب حضرت که از طائفۀ بنی کلاب بود با همسر خود به کربلا آمده بود و به لشکر آقا سیدالشهداء ملحق شده بود. مرد قویبنیهای بود.
🔸 جریان آمدنش هم به کربلا اینچنین است که گفت من داشتم از کوفه بیرون میآمدم دیدم لشکریان کوفه دارند آماده می شوند. گفتم چه خبر است؟ گفتند برای جنگ با حسین بن علی داریم آماده میشویم. به همسر خود گفتم من خیلی راغب بودم به جهاد با مشرکین بروم ولی امروز میبینم که جهاد با اینها هم ثواب بیشتری دارد و هم آسانتر است، همسرم هم پذیرفت و گفت من هم میآیم. با هم آمدند و ملحق به سپاه امام حسین (علیه السلام) شدند.
🔹 گویا نام او عبدالله بن عمیر الکلبی بود که در وصفش میگویند شانههای او خیلی پهن بود و قد او خیلی بلند بود. وقتی دشمن حبیب و مسلم را درخواست کرد و حضرت نپذیرفت عبدالله بن عمیر عرض کرد که آقا اجازه میدهید من بروم؟! حضرت به او اذن دادند و به بقیه رو کردند و فرمودند که حریف، قتّال است. میبینم که بتواند اینها را از پای دربیاورد.
🔸 عبدالله بن عمیر به طرف دشمن رفت. سپاهیان دشمن گفتند چه کسی هستی؟ گفت که فلانی هستم، گفتند: نه، فقط حبیب و مسلم بیرون بیایند.
🔹 گفت هر کسی مقابل شما بیاید بهتر از شما است و با هم درگیر شدند. با همان ضربۀ اول یکی از آنها را کشت، آن یکی به دفاع آمد و شمشیری به سمت او زد. عبدالله دست خود را سپر کرد که شمشیر به او اصابت نکند، چهارتا از انگشتان او افتاد ولی شمشیر را به آن دست خود داد و دومی را هم کشت و به خیمه برگشت.
#اصحاب_کربلا۵
🔻اصحاب حضرت سید الشهداء علیه السلام اینکه حالا مشهور است که میگویند که تیغ و نیزه و سنگ و ابزاری که دشمن به سمت اینها پرت میکرد، اینها احساس درد نمیکردند، نه اینکه اینها حسشان باطل شده باشد.
🔸یک نمونۀ قرآنی عرض کنم، یوسف علیه السلام وقتی وارد شد در فضای میهمانی زلیخا، زنهای اشراف مصر را زلیخا دعوت کرده بود. مخصوصاً زن مهمانی برود خیلی حواسش هست. کلاس کار بهم نخورد. میوه برای اینها آورده بود. چاقو بود. برداشتند، ولی ورود حضرت یوسف علیه السلام با اینها چه کار کرد که اینها شروع کردند دستشان را ببرند؟ (یوسف، ۳۱)
🔹نه اینکه انسان احساس درد نکند. گاهی یک حس عیان و یک درک مضاعف و یک عشق الهی غلبه میکند و آن حس طبیعی بدن، تحت الشعاع قرار میگیرد. لباسهایش را در میآورد در جنگ میگوید که من را میترسانید از سنگ انداختن، بزنید. به او گفتند تو خودت شجاع بودهای، اهل جنگ بودهای، مگر دیوانه شدهای لباسهایت را در میآوری؟ زرهات را در میآوری. کلاهخودت را کنار میگذاری. گفت «حُبُّ الحُسَینِ اَجَنَّنی» اگر دیوانه هم شدم، دیوانۀ عشق حسین هستم. این الگو، این اسوه، این مقام، این مرتبه هیچ کجای عالم پیدا نمیشود.