امروز داشتم از ی جایی بر میگشتم ؛
دیدم ی دختر محجبه داره این کاغذ و میده به یه دخترخانم که روسریش افتاده بود
کاغذ و داد و رفت...
دختره باز کرد و خوندش دیدم بعد چند دقه یه لبخند زد و روسریش و سرش کرد،
خیلی کنجکاو شدم رفتم جلو گفتم:
ببخشید خانم میشه ببینم تو اون کاغذ چی نوشته؟
این و داد دستم و رفت.
#شاهچراغ
#آرتین
#برای....
@tanhamasir_semnan
آخر زنگ فارسی بود.📔
داشتند خوراکیهایشان را از کیف در میآوردند تا در زنگ تفریح در حالیکه صدای خندههایشان حیاط را پر کردهاست، بخورند.
👧🏻آمد کنار میز من. دفترچهی کوچک قلبیاش را نشانم داد.
گفت:« خانوم، میتونم به بچهها نذر صلوات بدم؟»
دفترچه را باز کرد.
جملهای بالای صفحه نوشته بود که از خواندنش، بغض گلویم را فشرد.
🌹«نذر آرامش وطنم»🌹
به فاصلهی یک خط نوشته بود
۱۰۰ شاخه صلوات،
و پایین صفحه: #آرتین
درد وطنش را حس کرده بود و میخواست با نذر صلوات، جراحتها را التیام دهد.
درد داشتن و بیتفاوت نبودن، گاهی با همین چند برگه و خطهای رویش، خودش را نشان می دهد.
#نذر_آرامش_وطنم