💭 روایت کربلا؛ شب پنجم محرم
شهادت عبداللهبنالحسن در راه دفاع از ابیعبدالله
عبداللهبنالحسن، وقتى فهمید عمویش در میدان روى زمین افتاده است، با شتاب آمد و رسید بالاى سر ابىعبدالله (علیهالسلام). هنگامى که رسید، یکى از سربازان خبیث و قسىّالقلب ابنزیاد، شمشیر را بلند کرده بود که بر بدن مجروح ابىعبدالله (علیهالسلام) فرود بیاورد. دستهاى کوچک خودش را بىاختیار جلوى شمشیر گرفت. دست این بچه قطع شد. فریادش بلند شد، اینجا بود که امام حسین (علیهالسلام) خیلى منقلب شد، کارى هم از او برنمىآید، دست به دعا برداشت و از ته دل این مردم را نفرین کرد. صدا زد «اللّهم أمسک عنهم قطر السماء» خدایا باران رحمتت را بر این مردم حرام کن.
۱۳۶۴/۰۷/۰۵
#روایت_کربلا
#از_تبیین_تا_قیام
💭 روایت کربلا؛ شب هفتم محرم
اوج مصیبت در کربلا شهادت طفل ششماهه است
به نظر من اوج مصیبت در کربلا، شهادت علی اصغر و این طفل شش ماهه در آغوش پدر است. معمولاً از روز هفتم محرّم تشنگی اصحاب حضرت سیدالشهدا و خاندان پیغمبر را مطرح میکنند اما عطش آدم بزرگ با عطش بچهی کوچک، آن هم بچهی شیرخوار، قابل مقایسه نیست. من وقتی ترسیم میکنم آن حالتی را که در خیمههای حسینبنعلی (علیهالسلام) آن هیجان و ناراحتی را که به خاطر عطش این بچّه پیشآمدهبود، واقعا برایم قابل تحمّل نیست و طاقت نمیآورم.
۱۳۶۵/۰۶/۲۱
#روایت_کربلا
#از_تبیین_تا_قیام