eitaa logo
کانال تنهامسیر استان سمنان
479 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
64 فایل
جهت انتقاد پیشنهاد و ارائه ی مطلب با ادمین ارتباط برقرار کنید.👇👇👇 @saghidashtekarbala
مشاهده در ایتا
دانلود
سلااااام سلااااام حواستون هست؟ دیگه وقتی نمونده ... به چی؟؟؟؟؟؟🧐🧐🧐🧐🧐 به....اولین....سالگرد.....سردار....عزیزمون.... شهید.... ❤️حاج قاسم سلیمانی❤️ چقدر دوستش داری؟😍 چقدر بهش افتخار میکنی؟🥰 چقدر دل تنگش شدی؟😭 بیاین هر کدوم در حد توانمون ب یاد سردار مهربانمون کاری بکنیم... دشمنای اسلام باید بدونن ک شهدا بعد از شهادت زنده تر میشن و از خون پاک حاج قاسم ، به همین زودی هزاران علیه جنایت های اونها قیام خواهد کرد! آثارتون رو شامل : عکس، فیلم، دلنوشته، کلیپ و.... با هشتک بفرستید به آیدی زیر👇👇 @nahno_ghademoon تا در کانال و صفحات مجازی به اشتراک گذاشته بشه👌☺️ @Tanhamasir_semnan
سلااااام سلااااام حواستون هست؟ دیگه وقتی نمونده ... به چی؟؟؟؟؟؟🧐🧐🧐🧐🧐 به....اولین....سالگرد.....سردار....عزیزمون.... شهید.... ❤️حاج قاسم سلیمانی❤️ چقدر دوستش داری؟😍 چقدر بهش افتخار میکنی؟🥰 چقدر دل تنگش شدی؟😭 بیاین هر کدوم در حد توانمون ب یاد سردار مهربانمون کاری بکنیم... دشمنای اسلام باید بدونن ک شهدا بعد از شهادت زنده تر میشن و از خون پاک حاج قاسم ، به همین زودی هزاران علیه جنایت های اونها قیام خواهد کرد! آثارتون رو شامل : عکس، فیلم، دلنوشته، کلیپ و.... با هشتک بفرستید به آیدی زیر👇👇 @nahno_ghademoon تا در کانال و صفحات مجازی به اشتراک گذاشته بشه👌☺️ @Tanhamasir_semnan
☢ در کل کار اصلی رسانه، "مدیریت تمایلات" انسان هاست نه صرفا آگاهی دادن به اون ها. ✅ در مقابلش شما میبیند که اثری که داره، صدبرابر همه سخنرانی هاست. اثری که قهرمانی مثل شهید حاج قاسم داره خیلی بالاست. ✔️ اثری که عشق به و داره، امواج خروشانی از جوانان رو به سمت خدا میبره و... 🌷 چون این ها هم از جنس مدیریت تمایلات هستند ولی در جهت مثبت. ✳️ @Tanhamasir_semnan ✳️
•• 💢✍خوابی که سردار پس از شهادت سردار زین‌الدین دیدن : ♻️هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت…» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون . مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن.» عجله داشت. می‌خواست برود. یك بار دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. 💠قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. 💢هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» 🔶همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: « » نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید !» اینجا بهم مقام . 🔶🔹از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در » 📚برشی از کتاب “تنها؛ زیر باران” روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین