سلامی: دشمن ترسیده و پیغام میدهد که پاسخ ندهید
فرمانده کل سپاه:
🔹دشمنان چند شبانهروز است که ترسیده و به حالت آمادهباش درآمدهاند و از طریق کشورهای مختلف پیغام میفرستند که پاسخ ندهید.
🔹در این مدتی که دشمنان تلاش داشتند ما را از افقهایمان دور کنند و متوجه داخل سازند ضدانقلاب را در اقلیم کردستان در هم کوبیدیم، رزمایش بزرگ در ارس برگزار کردیم، ماهوارهبر پرتاب کردیم، موشک باور ۳۷۳ را در برد ۳۰۰ کیلومتری آزمایش کردیم و روز گذشته نیز اعلام کردیم موشکی را که هیج سپر موشکی توان مقابله با آن را ندارد ساختهایم.
@TasnimNews
سلامی: قطعا آرامش دشمنان را خواهیم گرفت
فرمانده کل سپاه:
🔹دشمنان این روزها آرزوهایشان را به هم گره زدند و به خیال خودشان همه راهها را بستند؛ اما صورتهایشان به سنگ خورد. آنها ناتوان هستند.
🔹به دشمنان گفتیم آرامشتان را میگیریم؛ قطعا آرامششان را خواهیم گرفت.
🔹ملت ایران در حال تغییر محسابات دشمن است. دشمن با یک اشتباه تصور کرد که با به میدان فرستادن تعدادی جوان که فریبخورده و پاره تن خودمان هستند، میتوانند باشکوه یک انقلاب جهانی و بزرگ مقابله کنند.
🔹همیشه دشمن براساس اشتباهات خودش، خود را میشکند. این بار هم با اشتباه خودشان شکستشان میدهیم.
tn.ai/2802347
@TasnimNews
#تلنگر🌱
از عالِم بزرگی پرسیدند:
چگونه بفهمیم در خواب غِفلَتیم یا نه؟
گفت: اگر برای
امام زَمانت کاری میکنی
و به ظهور آن حضــرت کمک میکنی؛
بدان که بیداری...
و اِلا اگر مجتهد هم باشی
در خواب غفلتی‼️😔
اللهم عجل لولیک الفرج
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
@tanhamasir_semnan
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
منتظر امام زمان کارش فقط«عجل» گفتن نیس!
🌱 @tanhamasir_semnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها چقدر نبودنت بیشتر حس میشود...💚
👤 #کلیپ زیبا و دلنشینِ «قشنگترین سلامِ جهان» با نوای کربلاییمحمد #اسداللهی تقدیم نگاهتان
🌱 @tanhamasir_semnan
آخر زنگ فارسی بود.📔
داشتند خوراکیهایشان را از کیف در میآوردند تا در زنگ تفریح در حالیکه صدای خندههایشان حیاط را پر کردهاست، بخورند.
👧🏻آمد کنار میز من. دفترچهی کوچک قلبیاش را نشانم داد.
گفت:« خانوم، میتونم به بچهها نذر صلوات بدم؟»
دفترچه را باز کرد.
جملهای بالای صفحه نوشته بود که از خواندنش، بغض گلویم را فشرد.
🌹«نذر آرامش وطنم»🌹
به فاصلهی یک خط نوشته بود
۱۰۰ شاخه صلوات،
و پایین صفحه: #آرتین
درد وطنش را حس کرده بود و میخواست با نذر صلوات، جراحتها را التیام دهد.
درد داشتن و بیتفاوت نبودن، گاهی با همین چند برگه و خطهای رویش، خودش را نشان می دهد.
#نذر_آرامش_وطنم
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه میگذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی میخواست آب بکشد و نمیتوانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کردهای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد. آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسولالله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید.
پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آوردهای؟ گفت: مردی خوشروی، شیرینکلام، خوشاخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آوردهای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدمهای مبارکش افتاد. گریه میکرد و معذرت میخواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد:
📖وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم)
و تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى.
📚قصصالروایات
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
@tanhamasir_semnan