eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
8.3هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 در دعاى وارد شده براى هر روز ماه رجب مى خوانيم كه : «‌ خابَ الوافِدُونَ عَلى غَيرِكَ‌ »؛ هركس به سراغ غير تو برود اشتباه كرده است و نااميد خواهد شد. آيا ما نيز اين باور را داريم⁉️ اگر باور داشته باشيم كه هيچ موجودى غير از خدا ارزش و دل بستن ندارد، رفتار ما عوض مى شود.✔️ بسيارى از كارهاى شيطانى انسان براى اين است كه به مقام يا شهرتى برسد. اگر باور داشته باشد كه كارها به دست خداست و امور دنيوى اصلا ارزش ندارد كه انسان به دنبال آنها باشد، رفتار او تغيير مى كند.💯 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
🔴بعد از دیدار با خانواده شهید، زیارت شهدای گمنام رفتن می‌چسبد... اصلا دور و بر شهدا چرخیدن، خودش عالمی دارد خانواده روایت می‌کنند، به قول کرمانی‌ها گریه می‌شوی اما همون لحظه، خاطره‌‌ی جذابِ شهید، چهره‌ات را بشاش می‌کند خانواده‌ی شهید می‌بینند چهره‌ات، در آنی، از اشک به لبخند تغییرِ حالت داده است پس روایت‌شان می‌رود سمتِ خاطراتِ حالِ دل کوک کن... با لبخند هم می‌گویند خوب هم می‌گویند... آن‌ها مشغول گفتن خاطرات شهیدشان هستند اما خیال من در فضای خانه‌‌ی شهید شناور می‌شود شاید احساس حضور می‌کنم یاد شمای مخاطب و بیماران خانوده و دوستانم می‌افتم یاد محمدجواد ۷ساله می‌افتم که پنجشنبه قرار است، برود نجف، برای طلب شفا یاد علی‌اصغر یک ماهه می‌افتم که در nicu بستری است یاد همه شمایی می‌افتم که التماس دعا داشتید... به دوستم نگاه می‌کنم و با اشاره می‌فهمانم که شاید اينجا همان نقطه‌ی وصل است منزل شهید سیدعابد را می‌گویم، که اينجا کنار مزار شهدای گمنام هنوز به او فکر می‌کنم... نمی‌دانم شاید همین لحظه که در مزار شهدای گمنام کرمان، قدم می‌زنم، سیدعابد پیش مادر، پدر، برادر خودش و پدر و مادر حاج قاسم که همیشه می‌رفت روستای قنات ملک، تا روح حاج قاسم که به قول سیدعابد، حتما پیش مادرش هست را شفیع کند که او را ببرد بهشت، پيش مادرش، باشد... آری! شاید سیدعابدِ شهیدِ ما، خودش و حاج قاسم کنارِ پدر و مادرهایشان، دورهمی گرفته‌اند در بهشت، دقیقا همان‌جور که خودش تعریف می‌کرد و دوست می‌داشت... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 قسمت اول : شهید سیدعابد منصوری نمی‌دانم با تماشای قسمت اول متوجه شخصيت این پسر ۴۳ساله می‌شوید یا نه! اما به قول خواهرش، درست است که ۴۳ ساله بود، اما شبیه دختر کاپشن صورتیِ گوشواره قلبی، معصوم بود... می‌گفت من فقط وقتی می‌توانم وارد بهشت شوم و مادرم را ببینم که شهدا شفیع من باشند... می‌گفت فضای گلزار شهدا، برخلاف بهشت زهراهای دیگر روشن است، انگار هال و پذيرايی خانه خودمان باشد. آرامش‌بخش و راحت... سیدعابد از کرمان تا قنات ملک، به دنبال روح حاج قاسم بود، تا او نیز به بهشت برود، پیش مادرش... سیدعابد خیلی خاص بود، یک پسر ۴۳ ساله‌ی خوش‌صورتِ خوش‌سیرتِ معمولیِ غیرمعمول! ادامه دارد ... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 چرا صهیونیست ها نمیخوان اسلام در جهان منتشر بشه؟ پاسخ یک بانوی غربی رو بشنوید ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
لیست دوره های آموزشی موسسه تنهامسیرآرامش: 1- دوره همسرداری مومنانه مخصوص همه بانوان کشور با بیش از 28 هزار دانشجو ادمین ثبت نام: @admin_hamsardari 💕🌹🟢💕🌹 2- دوره همسرداری آقایان ادمین ثبت نام: @admin165 🌷❤️🌹✅❤️🌷 3- دوره تخصصی تربیت فرزند زیر 7 سال ادمین ثبت نام: @admin_tarbiatfarzand 🌹🔶❇️🌹❇️🔶 4- دوره تخصصی تربیت فرزند 7 تا 14 سال ادمین ثبت نام: @Admin_raising_child_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مشغول مصاحبه با پدرش بودیم. پدر از همسر و دختر می‌گفت و امیرعلی که چند ساعت قبل از بیمارستان مرخص شده بود‌، روی تخت پشت سرم، دوره‌ی نقاهت طی می‌کند. شده بود تنها بازمانده‌ی آن 9 نفر خانواده سلطانی نژاد که 8 نفرشان پرپر شداند... پدر که از مادر و خواهرش می‌گفت، امیرعلی ریز ریز اشک می‌ریخت و توجه‌مان به صدای گریه‌اش که سعی می‌کرد کنترلش کند، اما نمی‌توانست، جلب می‌شد... مصاحبه‌ با پدر و پدربزرگش تمام شده بود. وقت رفتن بود، صدایم زد. می‌خواست صدایش به همه برسد... او می‌خواهد پیش رهبر حرف‌ها بزند. می‌خواهد راهشان را ادامه دهد تا خون‌شان پایمال نشود. سوال می‌پرسد؛ این‌ها یک ذره مهر و عطوفت نداشتند؟! خواهرم هنوز جشن تکليف نگرفته بود. من باید 60 سال با مادرم زندگی می‌کردم و ... امیرعلی انتقام خواهد گرفت. پدر نزدیک می‌شود. صدایش می‌زند، جانباز راه حاج قاسم. پدر می‌گفت هدیه‌ی خداست این پهلوانِ مجروح که قوتِ قلبمان شده است. من در چشمان امیرعلی، چنان عزمی دیدم که کمتر جایی دیده‌ام، او بزرگِ مردِ کوچکِ جامانده‌ی از آن 9 نفر است... پدرش می‌گفت شماها از شهدا می‌گوييد، حتما شفیعتان خواهند شد. ما گریه شدیم، اما او هنوز لبخند داشت و به قول خودش وظیف‌اش جهاد تبیین است... اما خب، مگر می‌شود از مریم‌اش که می‌گفت مادرم بود، پرسید و بغض این کوهِ صبر نشکند... گفتمش کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود، لبخندی جدید زد و گفت از این زاویه نگاه نکرده بودم و از جهاد تبيين می‌گفت... ادامه دارد... ✍سید بدون سانسور ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
✉️ دست نوشته شهیده فائزه رحیمی [از شهدای حادثه تروریستی کرمان] پشت تصویر مقام معظم رهبری ❞ با هر کس نباش! با کسانی باش که تو را زیاد می‌کنند... و بدان هر كس جز حق از تو مى‌كاهد و ببين هنگامى كه با فلان شخص يا بهمان نفر مى‌نشينى، او چه چيزى را در تو بزرگ مى‌كند؟! خودش را؟ خودت را؟ دنيا را؟ و يا خدا را...؟ 📚 | ص ۱۳۹ عباراتِ شهیده فائزه رحیمی🥀 برگرفته از اندیشه ناب استاد علی صفایی حائری(عین_صاد). ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسرم عاشق حاج قاسم سلیمانی بود 🔸گفت‌وگو با خانواده شهید نوجوان امیرعلی بامری افغانستانی اهل سنت در حادثه تروریستی کرمان . ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
پسرم عاشق حاج قاسم سلیمانی بود 🔸گفت‌وگو با خانواده شهید نوجوان امیرعلی بامری افغانستانی اهل سنت در
دانش آموز یازده ساله، شهید امیرعلی بامری از خانواده افغانستانی اهل سنت خیلی خانه ساده‌ای داشتن مشخص بود امیرعلی در فقر بزرگ شده باباش می‌گفت امیرعلی می‌رفت کار می‌کرد کمک‌ خرج ما بود امیرعلی می‌گفت که بابا تو قند داری، نمی‌خواد بری کارتون جمع کنی، من میرم دم مغازه کار می‌کنم، خرجی خودم و مدرسه رو درمیارم، به ‌شماهم میدم عاشق حاج قاسم بود همش میگفت بریم گلزار، بریم بیت‌الزهرا، همون جایی که حاج قاسم فاطمیه میرفت اونجا.... وقتی میرفت گلزار، همه قبور شهدارو آب می‌ریخت و تمیز می‌کرد یازده سالش بود ولی اندازه آدم سی چهل ساله میفهمید...
: زندگی امام هادی علیه‌السلام یک زندگی سراسر مقاومت و مبارزه است. ▪️ (ع)تسلیت باد ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان 🚑از در بیمارستان وارد می‌شوند. به‌دنبال عزیزشان. شاید فرزند، شاید همسر، شاید پدر و ما
🔰سالش از پنجاه یا شصت گذشته بود‌ شاید. نگرانی انگار زیر پوست آفتاب سوخته‌اش موج می‌زد. کوچه‌ی چادر خاکی‌اش را انداخته بود روی شانه‌ی چپش. چشم‌هایش انگار خشک شده بودند به دهان پرستار. جوان قد بلند، جور سکوت مادرانه را می‌کشید. - "آقای اصغر... اصغر میرانی‌ کجاست؟!" سرمان توی گوشی بود و داشتیم می‌نوشتیم که پرستار گفت: "خانوما! شما لیست بیمارستان افضلی پور رو دارید؟!" از لیست عکس گرفته بودیم‌. نام‌ش را که شنیدند، با سرعت رفتند سمت راهروی رو به رو. گام‌های مردانه پسر، قدم‌های ناتوان و رنجور مادر را هم به دنبال خودش می‌کشید و اضطراب و نگرانی هم مادر ما را. آنقدر سریع رفته بودند که هر کجا را نگاه کردیم و این‌طرف و آن‌طرف را دید زدیم کسی را ندیدیم. حیران بودیم و سرگردان وسط راهرو. از پرستار بخش داخلی که ایستاده بود رو به رویمان، سراغ بیمار، اصغر میرانی را گرفتیم. - "کجا باید پیداش کنیم؟!" گفت برویم حراست، و رفتیم و با پرس و جور پیدایش کردیم. به خانمی گفتم: "من اسمش رو دیدم توی لیست! توروخدا فقط بگید کدوم بخشه تا مادرشو از نگرانی در بیارم." خانم آمد دهان باز کند که صدای مردانه را از پشت سرم شنیدم: "خواهرم پیداش کردیم." گفتم: "شما برادرش هستید؟! امروز گلزار بودید؟!" - "آره..." پرسیدم: "می‌شه در مورد اتفاقات اونجا باهاتون حرف بزنم؟" و بعد دنبال آقا توی راهرو رفتم که دستی از پشت دستم را گرفت. - "با چه مجوزی می‌خوای صحبت کنی؟! شما کی هستی؟! لیست چرا باید تو گوشی شما باشه؟! ما خودمون مرجع رسمی انتشار اسانی مجروحین و شهدا هستیم." دستم یخ کرده بود. کارتم را در آوردم و نشانش دادم. لرزان لرزان گفتم: "هدف‌مون فقط کمک کردنه‌‌... حق... با شماست!" با کلی‌ چرب‌‌زبانی و شما خوبی و... توانستیم از چنگ‌ش خلاص شویم. 🥺کلافه‌مان کرد و عصبانی، سوژه‌مان هم پریده بود. دوباره چرخی زدیم که نگاهم افتاد به همان مادر؛ نگاه نگرانش به صورت پسرش که افتاده بود روی تخت داخل راهرو، سر جاش بود هنوز؛ منتظر بود منتقل شود به یک بیمارستان دیگر برای جرای. وقتی رفتند، ما هم خودمان را از میان ماموران و خانم‌ها و آقایون کشاندیم بیرون. جوان لاغر ایستاده بود کنار ماشین آمبولانس، رفتم تا دوباره ماجرای برادرش را بپرسم. گریه‌ی ساکت‌ش را که دیدم، منصرف شدم‌... 📝 برگرفته شده از روایت زهره محمدی نویسنده : مهدی پور محمدی از کرمان _________________ 📌کانال ، هر شب روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
📜با دیگران ارتباط مثبت بگیرید ، محبت کنید ، حتی اگر کسی ظاهرش با شما متفاوت است !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• عرض سلام و ادب و احترام داریم محضر مبارک همه سروران بزرگوار✋🌺 امیداورم حال دلتون خوب باشه صبحتون به مهر و عافیت الهی ▪️سالروز شهادت امام هادی (ع) هست 🖤با عرض تسلیت محضر مبارک امام زمان (عج ) و محبین ایشان ، ان شاءالله که دلامون همیشه مملو از مهر ائمه باشه ، و حوائج دنیا و آخرتمون به عنایتشون برآورده به خیر شود ....🤲 خدا رو شاکریم که باز توفیقی عنایت شد تا در خدمت شما خوبان باشیم الهی خدا به وقت تون عمیقا برکت بدهد تا از مباحث کانال بهرمند بشوید ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ 🌷 🍃امام هادی « علیهم السلام »⇩: ↫➕✍️ هر کس از خودراضی باشد، دشمنانش زیاد خواهند شد.🌱 📔{بحار؛ ۷۸:۳۶۹} ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#تمرین_صبر 6 میزان صبر تو ، به نوع نگاهت به خودت برمیگرده! اگه به خودت، جاودانه نگاه کنی نه تنها
7 صبر، نخ تسبیحِ شخصیت مومنه! اگه مومن صبور نباشه؛ همه کارهای خیرش نابود میشه انسانیتِ ما زمانی کامل میشه؛ 👈که درشرایطِ عصبانیت و تندخویی باشیم و عصبانی نشیم. صبر، برای ما قدرت،سرعت وحرکتِ رو به جلو میاره و از عقب-گرد جلوگیری میکنه اینجوری هرگز دو روزمون باهم یکسان نیست. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
✍در زمینی که تمامش را سیاهی گرفته است... مــن گُـــم نمی شوم! دلم قرُص است به حرارت دستانت... ✨راست گفته اند؛ هادی اگر توئی، که کسی گُم نمی شود! ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی_آنلاین_اخلاق_کریمانه_امام_هادی_استاد_فاطمی_نیا.mp3
2.76M
🏴 (علیه السلام) ♨️اخلاق کریمانه امام هادی(علیه السلام) 👌 بسیار شنیدنی 🎙آیت‌الله .