ما ها ادای تنهاترینها رو در میاریم... تنهاترین ها بنظرم، امامان معصوم و یاوران اونها بودن و هستن...
من موقع رفتن به جلسات روضه و هییت و کلا مراسمات مذهبی، زیاد نمیتونم با وقایع و اتفاقاتی که به جسم و جان معصومین ضربه زده، انس پیدا کنم... تیری از کمان رها شده، خنجری بر گلو نشسته، دستی بریده شده و و و و... مگر از این اتفاقات در تاریخ، کم رخ داده؟... نه!... نَفْسِ قضیه مهمه... امامی بوده که تنها رها شده... امام!... حس میکنی محمد؟... امام... تکرار کن... انسانی که از طرف الهی منصوب شده... امامی بوده که صدای هل من ناصر ینصرنیاش را کسی نشنیده و اگر هم شنیده، قلبی از سنگ داشته که نخواسته یاری کنه... من به اینها فکر میکنم... به خودم... به اینکه من هم یکی از لشکریان عمر سعدم... که منم عمر سعدم... فقط خیال حکومت بر یک رِیِ کوچک را دارم... که شاید همین کانال، ری کوچک من باشد...
ای بابا...
کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا...
باید اینها را حس کنم... چرا نمیکنم؟...
تنهاترینها، همانها بودند که برای خاطر خدا و عشق خالص به حق، به درون حادثه رفتند و تا ابد باقی میمانند...
ما شاید اصلا ادای تنهاترینها را هم نمیتوانیم در بیاوریم... چه برسد به اینکه واقعا باشیم... نیستیم آقا!... نیستیم...
#تنهاترینها
#محرم
#فکر
این شبها، یادِ حسین(بخوانید امامِ گذشته) بیشتر از یادِ امام حاضر بر دلهاست... از طرفی خوب است و از طرفی هم دردناک...
اصلا بیایید ببینیم که حسین(ع) برای چه آمد؟...
از خودش میپرسیم:
_یا اباعبدالله؟... فدایتان بشوم... برای چه راهیِ این مسیرِ پر مشقت شدید؟
+ إنما خرجت لطلب الأصلاح فی أمة جدّی صلی الله علیه و آله أرید أن آمُرَ بالمعروفِ و أنهَی عَنِ المنکرِ و أسیرَ بسیره جدّی و أبی علیّ بن أبی طالب علیه السلام
معنی: فقط و فقط(بدون هیچ قصد و غرض دیگری) خارج شدم برای اصلاحِ امت جدم(ص) و خواستم که امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر باشم و راه و روش جدّم(ص) و پدرم علی(ع) را بروم...
خب... حال، امام غایب که میخواهد بیاید، برای همینها خواهد آمد... نمیشود که حسین را دوست داشت، ولی حسین را، هدف حسین را، راه و مرام حسین را نشناخت... به قول شهید امام موسی صدر: در هیئتی که دغدغهی مبارزه با اسراییل(شما بخوانید ظلم و غصب و فساد) نباشد، شمر هم سینه میزند... حسین(ع) برای همینها برخاست...
به گمانم اگر تکتک ما حقیقتا بدانیم که با خواندن دعای فرجِ امام زمان، چه بلایی میخواهیم به سرش بیاوریم، دیگر آرزوی آمدن چنین امامی را نخواهیم کرد... آن امامی که ما در ذهن خود ساختهایم، هزاران امام با آن امامِ حقیقی، فاصله دارد...
آن امام میآید که حق مظلومی را بازپس گیرد و ما اگر بدانیم که آن ظالم، خودِ ماییم، چه بسا در مقابل آن امام هم قرار بگیریم... کوفیان، بی پشتوانهی اعتقادی، معرفتی و بصیرتی، امامِ حاضرشان را دعوت کردند و آنگونه پشتش را خالی کردند، ما هم که شبیه آنهاییم... با اینهمه عدم شناختِ حقیقی از امام، او را به قتلگاه دعوت میکنیم که!...
حالا چه کنیم؟... دعوت نکنیم؟... زار نزنیم؟... بگذاریم جهان را ظلم و بیدادِ ظالم و دادِ مظلوم، فرا بگیرد؟...
نه!... دعوت بکنیم، ولی همراه با همین دعوت، بشناسیم که طالب چه کسی هستیم... که چه کار میخواهد بکند... یک کلام: باید زمینه را آماده کنیم... این حرفها گنده تر از دهانِ این حقیرند؛ اما باید تک تکِ ما یک یار حقیقی برای امام حاضر باشیم تا اگر زمانی آمد که یقینا میآید، بی یار و یاور نشود... تک و تنها و مظلوم، گیرش نیاورند...
خیلی کار داریم آقا جان!... خیلی...
خدا به داد دلمان برسد با اینهمه گرفتاری...
#امام_حاضر
#امام_غایب
#فکر
#تنهاترینها