کوچه، این واژهی در غمْ غلطان... کوچه، یادآورِ پرپر شدن است...
کوچه خالی شده از واژهی مَرد... کوچه، امروز پر از نامرد است... کوچه را داغِ کسی سوزاندهاست... کوچه در فکرِ فرار از خویش است... کوچه از بودن خود غمگین است... کوچه در فکرِ نبودن، غرق است...
کوچه، این واژهی در غمْ غلطان... کوچه یادآور روزی سخت است... کوچه از سنگ و پر از دلسنگ است... کوچه با خاطرهاش در جنگ است... کوچه را داغ کسی سوزاندهاست... کوچه در فکرِ فرار از خویش است... کوچه از بودن خود غمگین است...
کوچه... این واژه خودش کافی نیست؟...
#فاطمیه
#روضه
#شعر
#شعر_نو
#شاید_خودم
🇮🇷تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
جوان ننم... جوان ننم...
ای قاپیسی یانان ننم... 🥲💔
#فاطمیه
🇮🇷تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
کوچه، این واژهی در غمْ غلطان... کوچه، یادآورِ پرپر شدن است... کوچه خالی شده از واژهی مَرد... کوچ
«دَر» پس از او به خودش نفرین گفت... که چرا سوخت و مسماری داشت... که چرا خاصیتش سوختن است... که چرا باید از او رد بشوند... بارها سوخت در این آتش شرم... که فقط کاش، فقط کاش که مسمار نداشت...
و کسی گفت در اعماق زمان با حسرت... «آری آن روز چو میرفت کسی... داشتم آمدنش را باور... من نمی دانستم معنی هرگز را... تو چرا باز نگشتی دیگر؟...»
#ای_وای_مادرم
#فاطمیه